سرانجام
آخرین نامه ام را پاسخ داد
نوشته بودم
عاشق پستچی شده ام !!
" سارا محمدی اردهالی "
سرانجام
آخرین نامه ام را پاسخ داد
نوشته بودم
عاشق پستچی شده ام !!
" سارا محمدی اردهالی "
به این فکر می کنم
که اگر قرار باشد
کلاغ های آخر داستانمان
به خانشان برسند
چه عاشقانه ی مزخرفی می شویم
تقصیر من که نیست
تقصیر قواعد دستوریست
که بعد تو
"او "آمد
دیر رسیدم
رد نگاه تو را
بر در
بر پله ها و پنجره ها
می گیرم و
می گریم ...
گفتم:
پیامبرم!
نامهها را به صندوقهای پستی شما میرسانم
گفت: پس معجزه کن
معجزه كردم
روبهرویم نشسته بود!
"""ناشناس"""
روزی می آید
ناگهان روزی می آید
که سنگینی رد پاهایم را
در درونت حس می کنی
رد پاهایی که دور می شوند
و این سنگینی
از هر چیزی طاقت فرساتر خواهد بود...
روی قبرم کلید بگذار
مردگان هم
دلی برای تنگ شدن
دارند...
تعجب نکن
اگر شعر تازه ای
برای تو نمی نویسم
هیچ مدادی
وقتی خیس می شود
نمی نویسد...
عطری که به خود می زنی
یک موسیقی
جاری است
و امضای شخصی توست
که جعل کردنش غیر ممکن است!
درعصر گرگها
معصومیت جواب نمیداد
ما هم شدیم داخل آدم بزرگها
""ناشناس""
هم اکنون 3 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 3 مهمان)