زنی که زیبایی اندیشه دارد بدنش را نشان نمیدهد!
زنی که زیبایی اندیشه دارد بدنش را نشان نمیدهد!
دوست عزیز ، این یک کتابه که دارم تایپش می کنم و می ذارم توی پی سی وردتاپیک خراب شده یکجورایی یکدم از این پستهای بلند بدون عنوان آن هم فقط یکنفر...
من یک تایپیک جداگونه ساختم به اسم همین کتاب ولی مدیرا لطف کردن و گذاشتنش توی این تایپیک
به نظر من هم کار درستی نکردن این نوشته ها جمع آوری نوشته های مختلف که نیستش ، یک کتاب هست که بهتره در یک تایپیک جداگونه قرار بگیره
این که کی چنین تصمیمی گرفته و خودش هم عمل کرده برام خیلی جالب بود
روشنفکر جامعه ی اسلامی - از نظر دینی و ایمانی هر اعتقادی داشته باشد - قطعاً و جبراً لازم است که اسلام شناس باشد و آن وقت بعد از شناخت اسلام است که ناگهان دچار یک حالت انقلابی و شگفت انگیز و غیرقابل پیش بینی می شود و متوجّه می گردد چه فاجعه ی بزرگی رخ داده و چگونه روشنفکران دیگر همه ی وقت و استعداد و نبوغ خودشان و مردم را با « بد آغاز کردن » تباه نمودند و با بد فهمیدن و عوضی گرفتن ها و ارتباطات نامعقول و نامنطقی موجب فاجعه هایِ بزرگ شدند.فاجعه این است که کسانی که مذهب را در این دو سه قرن اخیر در اختیار داشتند آن را به شکل منجمدی که اکنون می بینیم درآوردند و روشنفکران ما که با زمان و نیاز نسل و قرن ما آشنا هستند مذهب را نمی دانند چیست و در نتیجه جامعه ی ما با داشتن اسلام و فرهنگ و تاریخی که می توانست او را نجات دهد نتوانست به یک آگاهیِ مذهبی که موجب نجات او باشد برسد.روشنفکر با اسلام مبارزه کرد تاریک فسفر اسلام را وسیله ی تخدیر توده و تغذیه ی خودش می نمود و در سنّتِ محدود و منجمدش مدفون گردید و هم روشنفکر از مردم جدا و بیگانه و منفور افتاد.روشنفکر غربی و حتی شرقی می داند که اصولاً فکر کاتولیسیم ، بودیسم ، وِدائیسم ، لائوتزوئیسم یک فکر انحطاطی و فردگرائی و متوجه کننده ی روح ها از زندگی و عینیت و واقعیت به ذهنیت و ایده آل هایِ ماوراء طبیعی است و به کلی پیوند با زندگی را قطع می کند و می داند که روشنفکر باید قدرت و مسئولیت و عینیت به جامعه بدهد اما نمی داند که فرهنگ مذهبی ما و بخصوص مذهب تشیع ما که تلقیِ خاصی از اسلام است درست ضد آن افکار و مذاب است . نه تنها وجوه اشتراکی با آن ها ندارد بلکه کاملاً مغایر آن ها است.روشنفکر دچار این اشتباه شده که می بیند آثار مذهب مسیحیت قرون وسطی و اسلام فعلی در جامعه و توده ی عامی مشابه است و بعد خیال کرده که اسلام با آن مذاهب مشابه است و مانند روشنفکران قرن 19 به مبارزه با آن برخاسته است. این اشتباه را آن عوامل ارتجاعی ایجاد کرده اند.
در مسیحیت یک متفکر مذهبی مثل پروتستان تیست در قرون 16 و 17 و 18 چه کار می کرد ؟ می گفت این کلیسا و این کشیش ها عوامل مترقیِ دین مسیح را ندیده گرفته و متروک گذاشته و بدبختی و بیچارگی برای ما ایجاد کرده اند زیرا عوامل زهدپرستی و درون گرائی و فردپرستی و عبادت و اعتقادات ماوراء الطّیبی را رواج داده اند. پس روشنفکر اروپائی می دانست که برای رفرم مذهبی و ایجاد یک پروتستان تیسم مسیحی باید عوامل محرک و بیدارکننده ی مسیحیت را احیاء کرد.اما در اسلام و مذهب ما این طور نیست و بدبختی و گرفتاری و سنگینیِ مسئولیت هم برای این است که این طور نیست.در اسلام همانند یک روشنفکر بسیار مترقی که فقط به زندگیِ اجتماعی می اندیشد و فقط به فکر بیداری و حرکت و آگاهی جامعه ی این جهانی است آمده اند همه ی ابعاد و وجهه های موجود آن را در دو شعار « شمشیر و خون » و « امامت و عدالت » خلاصه کرده و همیشه همان را تکرار می کنند و همه ی مردم هم از تمام اعتقادات گذشته فقط و فقط قیام امام حسین را می شناسند و همیشه به آن می اندیشند و برای او احساس دارند و گریه و عزاداری می کنند و به عنوان اساس اعتقاد خودشان « خون » را قبول دارند و با آن رنگ دین شان را می بینند.از طرف دیگر پیغمبر اسلام و رهبران مذهبیِ ما را همه ی مردم با جهاد و شمشیر می شناسند. شعار این مذهب « عدالت و رهبری » است ، تاریخ این مذهب « شمشیر و خون » است اما چرا اثر ندارد ؟ فاجعه ی بزرگ همین است ، و معجزه ی سیاهی که انجام شده بوده است این است که در یک کارخانه ی « پتروشیمی استحماری » ، « خون » را تبدیل به « تریاک » کرده اند ، « خون » را تبدیل به « اشک » کرده اند.کربلا را فراموش نکردند تا به یادشان بیاوریم ، طرح کردند اما به یک شکلی که اثر منفی دارد ، شمشیر را به عنوان مظهری از تاریخ اسلام مطرح کردند اما به شکلی که مسلمان ناآگاه بر سر خودش بزند.
آگاهی اگر چه به رنج ، ناکامی و بدبختی منجر شود ، طلیعه راه و طلیعه روشنایی ، طلیعه نجات بشریت است ،… از جهلی که خوشبختی ، آرامش ، یقین و قاطعیت میآورد ، هیچ چیز ساخته نیست
خیلی ممنون از شما، پس مشکل از مدیران محترم هست، برای حقوق کاربرا احترام قائل نیستند!
« کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست
که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود آن هم به سه دلیل؛
اول آنکه کچل بود،دوم اینکه سیگار می کشید .
و سوم – که از همه تهوع آور تر بود- اینکه در آن سن و سال زن داشت!
… چند سالی گذشت یک روز که با همسرم از خیابان می گذشتیم ،
آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم در حالیکه :
زن داشتم ،سیگار می کشیدم وکچل شده بودم.
وتازه فهمیدم که خیلی اوقات آدم از آن دسته چیزهای بد دیگران که ابراز انزجار می کند
ممکن است در خودش بوجود آید
اما روشنفکر نباید دچار این فاجعه ی سیاه شود و مانند عوام گول بخورد. او باید کاملاً متوجه باشد که دارای یک فرهنگ اختصاصی است که نه مثل هند روحانی است نه مثل چین عرفانی است ، نه مثل یونان فلسفی است و نه مثل اروپا نظامی و صنعتی است بلکه یک فرهنگ آمیخته با ایمان و ایده آل و معدودیت و سرشار از عوامل زندگی ساز و قدرت بخش است که روح حاکم بر آن برابری و عدالت است ، یعنی همان چیزی که جامعه ی اسلامی و جامعه های عقب مانده و سنتی و شرق و دنیای سوم به شدت به آن نیاز دارند.بنابراین ، روشنفکر به جای این که مترجم آثار فرهنگ بیگانه ای باشد که هرگز به کار توده ی مردم نمی خورد ، باید با استخراج و تصفیه و کشف این روح نیرومند و حیات بخش - که در فرهنگ زنده ی موجود و در متن جامعه و احساس توده ی مردم وجود دارد و داغ است و حرکت دارد - بپردازد.اسلام برخلاف مذاهب دیگر که توجیه کننده ی فقر زندگیِ اجتماعی هستند بزرگترین آموزش یافته ی مکتبش « ابوذر » است که می گوید :« وقتی فقر وارد خانه ای می شود ، دین از در دیگر خارج می شود » و یا پیامبرش که بنیان گذار مکتبی است که ما به آن معتقدیم می گوید : « من لا معاش له لامعاد له » کسی که زندگی مادی ندارد زندگی معنوی هم نخواهد داشت ) ، گوئی پرودون حرف می زند ! درست برخلاف برداشتی که اکنون از این مذهب می کنند و می گویند : « کسی که به فقر و بدبختی دچار است قلبش صاف تر از و شکسته تر ، و بیشتر می تواند زمینه طلوع الهامات غیبی باشد » !شکم خالی هیچ چیز ندارد ، جامعه ای که دچار کمبود اقتصادی و مادی است ، مسلماً کمبود معنوی خواهد داشت ، آن چه را که به نام اخلاق و مذهب می نامند ، در جامعه های فقیر ، یک سنت موهوم انحرافی است ، معنویت نیست.
ای خداوند!
به علمای ما مسئولیت
و به عوام ما علم
و به مومنان ما روشنایی
و به روشنفکران ما ایمان
و به متعصبین ما فهم
و به فهمیدگان ما تعصب
و به زنان ما شعور
و به مردان ما شرف
و به پیران ما آگاهی
و به جوانان ما اصالت
و به اساتید ما عقیده
و به دانشجویان ما نیز عقیده
و به خفتگان ما بیداری
و به دینداران ما دین
و به نویسندگان ما تعهد
و به هنرمندان ما درد
و به شاعران ما شعور
و به محققان ما هدف
و به نومیدان ما امید
و به ضعیفان ما نیرو
و به محافظه کاران ما گشتاخی
و به نشستگان ما قیام
و به راکدان ما تکان
و به مردگان ما حیات
و به کوران ما نگاه
و به خاموشان ما فریاد
و به مسلمانان ما قرآن
و به شیعیان ما علی(ع)
و به فرقه های ما وحدت
و به حسودان ما شفا
و به خودبینان ما انصاف
و به فحاشان ما ادب
و به مجاهدان ما صبر
و به مردم ما خودآگاهی
و به همه ملت ما همت، تصمیم و استعداد فداکاری
و شایستگی نجات و عزت
ببخش
"دکتر علی شریعتی"
بشر یک بودن است و انسان یک شدن
خدایا عقیده ام را از دست عقده ام محفوظ دار
مذهب اگر پیش از مرگ بکار نیاید پس از آن هم به هیچ کار نخواهد آمد
کاش در دنیا ۳ چیز وجود نداشت:۱-غرور ۲-دروغ ۳-عشق.انسان با غرور می تازد با دروغ می بازد و با عشق می میرد!
معلم شهید دکتر علی شریعتی
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)