تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 48 از 49 اولاول ... 38444546474849 آخرآخر
نمايش نتايج 471 به 480 از 483

نام تاپيک: ادبیات طنز

  1. #471
    داره خودمونی میشه sasha3sh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2014
    محل سكونت
    شهر بی ستاره
    پست ها
    101

    پيش فرض

    اصولا بنده از اشعار طنز آمیز می ترسم
    ولیکن باز می گویم که از پرهیز می ترسم

    چو شعر طنز می خوانم شما یک بند می خندی
    ولیکن بنده پشت میکروفون یک ریز می ترسم

    سیاست چون وتو دارد سیاست را وتو کردم
    که از لبخند این مردان ِ صاحب میز می ترسم

    تفاوت هم ندارد « این وری » یا « آن وری » ، کلا
    ز نوباوه ، حیاتی ، میبدی ، شب خیز می ترسم

    سیاست را رها کن تا برایت نکته ای گویم
    جوانی عاشق برقم که از پیریز می ترسم

    من از لیلی گریزانم و از شیرین هراسانم
    من از افسانه و رویا و مهرانگیز می ترسم

    و از نسرین ، سمانه ، آسیه ، سیمین ، سحر ، سیما
    و از چشمان سارا ( خواهر پرویز! ) می ترسم

    نمی دانم چه ترسی دارم از افسون دلبرها
    که از یک شال و مانتو روی رخت آویز می ترسم

    بگویم یا نگویم راز بعدی را ( نخندی ها ! )
    از این آدامسهای کوچکِ لاویز می ترسم

    چنان ترسیده ام از معنی ِ پرواز ِ کرکسها
    مگس آهسته در گوشم بگوید « ویز » می ترسم

    شگفتا آنقدر تشویش دارم از دل و بی بی
    که توی سبزی ِ خوردن هم از گشنیز می ترسم

    « اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل مارا »
    دگر از هرکه باشد بچه ی تبریز می ترسم !

    « شب رحلت هم از بستر روم در قصر حورالعین »
    ندارد وحشتی اما از آنجا نیز می ترسم

    شبیه بچه ای ترسو از ابرو و لب و گیسو
    و از هرچی که مامان گفته باشد « جیز!» می ترسم

    چنان می ترسم و می لرزم و قلبم تپش دارد
    که گویی دارم از صدام یا چنگیز می ترسم

    چه صورتها که پنهانند پشت لایه ای رنگین
    از ایوروشه ، لانکوم ، نیوا ، ساویز می ترسم

    چرا اینقدر چربی تو چرا ژل می زنی اصلا
    نمی دانی من از جاهای خیلی لیز می ترسم ؟!

    تو یک موجود وحشتزا ولی من شاعری رعنا
    من از برخورد بین خاور و ماتیز می ترسم !

    برایت گفتم اینها را به من گفتی برو دکتر
    از آن دارو که دکتر می کند تجویز می ترسم

    تو ایرادی نداری ای عسل کابوس ِ رویایی
    من از چشمان مست و ابروان تیز می ترسم

  2. 6 کاربر از sasha3sh بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #472
    حـــــرفـه ای Йeda's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2013
    محل سكونت
    221B
    پست ها
    1,692

    پيش فرض

    شاعری تو! کتاب هم داری
    تازه اشعارِ ناب هم داری!
    توی اشعار، آب هم داری!
    هوسِ انقلاب هم داری!
    گرچه این کارها ضروری نیست!


    شعر را زیر و روش هم کردی!
    پاره کردی، رفوش هم کردی!
    چاپ کردی، اتوش هم کردی!
    فکر کن که فروش هم کردی!!
    نه! فروش کتاب زوری نیست


    چای‌ها را نخورده چاییدی!
    شعرها را دوباره چاپیدی!
    چند شب توی غرفه خوابیدی
    روز و شب توی خواب می‌دیدی
    راه شاعر شدن چه جوری نیست!!



    توی «نیماژ» و «فصل پنجم» بود!
    شاعری بود در خودش گم بود!
    شعر او توی حلقِ مردم بود!
    چاپ هفتم نبود، هشتم بود!
    چاپ‌های کتاب صوری نیست!


    طنز بلبل نه از ره کینه‌ست
    کینه کارِ جناب بوزینه‌ست!
    دل من صاف، مثل آیینه‌ست
    دیدنی نیست چون که در سینه‌ست!
    هدف از شعر، بیشعوری نیست!



    «روح الله احمدی»
    «بلبل»


  4. 5 کاربر از Йeda بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #473
    داره خودمونی میشه sasha3sh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2014
    محل سكونت
    شهر بی ستاره
    پست ها
    101

    پيش فرض

    از فراقش قلب بشقابم شکست
    قاشق و چنگال من در غم نشست
    دید او فیش حقوقم را مگر؟
    کاین چنین از پیش من بگرفت پر
    مرغکم رفتی تو از پیشم چرا
    کردی از پیش خودت کیشم چرا
    من به تو خیلی ارادت داشتم
    حشر و نشری با کبابت داشتم
    خاطراتت مانده در کنج اجاق
    سوخت قلب دیگ تفلون از فراق
    ران و بال و سینه ات یادش بخیر
    قلب چون آیینه ات یادش بخیر
    با سس قرمز چه زیبا می شدی
    خوب و دلچسب و دلارا می شدی
    ای فدای ژامبون رنگین تو
    سوپ های داغ و آن ته چین تو
    ناز کم کن پیش ماها هم بیا
    لطف کن ،یک شام، اینجا هم بیا
    دستمان از گوشت دور است ای نگار
    پس تو دیگر اشکمان را در نیار
    زندگی بی تو جهنم می شود
    سکته ،اسبابش فراهم می شود
    ای فدای قُد قُدایت باز گرد
    این دل و جانم فدایت باز گرد
    بی تو باور کن که مردن بهتر است
    از جهان تشریف بردن بهتر است
    از خر شیطان بیا پایین عزیز
    عشوه کم کن ،زهر در جامم مریز
    تازگی از دیگران دل می بری
    هرکه بامش بیش ،با او می پری
    در نبودِ هیکل زیبای تو
    دلخوشم با سنگدان و پای تو
    پس چه شد آن بال های خوشگلت
    لک زده است این دل برای شنسلت
    ذهن یخچالم پُر است از یاد تو
    بازگرد ای خوشگل تو دلبرو
    تخم خود را لا اقل از ما نگیر
    تا که با خاگینه اش گردیم سیر

  6. این کاربر از sasha3sh بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #474
    ناظر انجمن علوم انسانی New Ray's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    محل سكونت
    21°N - 71°W
    پست ها
    978

    پيش فرض

    تو شیرینی منم فرهاد استاد ..... مثه قندی منم قناد استاد
    به نزدت آمدم دانش بجویم ..... نگیر انقد به من ایراد استاد


    به من چه اختلاف آن دو خازن؟ ..... الهی که بشن دلشاد استاد
    برای نمره به هرجا دویدم ..... شدم عین خود سنباد استاد


    فدایت نمره که ارث پدر نیست ..... کمک کن واحدم افتاد استاد
    اگر درس تورا از بر نکردم ..... نده منفی بکن ارشاد استاد



    همین جا میکنم تهدید جدی ..... یه کاری کن نشم معتاد استاد
    قلم در دست تو مانند شمشیر ..... همین فرق تو با جلاد استاد


    غم درس تورا ازبس که خوردم ..... گرفتم زردی و غمباد استاد
    چرا اشکم اثر برتو ندارد ..... کشیدی دور دل فولاد استاد


    به من خورده نگیر آنجا که دیدی ..... دو چرخ خودروات کم باد استاد
    تو آهویی برای خانواده ..... به ما که می رسی صیاد استاد


    اگر دیدی کسی گوشش به تو نیست ..... همه خوابن نزن فریاد استاد!
    مرا یک آنتراک مهمان نکردی ..... دلم سرگرمی هم میخواد استاد

    دوچشمم کج شده چپ می نویسم ..... تقلب را بکن آزاد استاد
    رفیقم راضی و من هم که راضی ..... مزاحمت نکن ایجاد استاد


    شکنجه می کنی با هر سوالت ..... نداری تو خودت اولاد استاد؟
    اگر شاگرد خوبی هم نبودم ..... تو خوبی کن به من مرداد استاد



    ببین ای مهربان با من چه کردی ..... شده ورد زبان استاد استاد

    به من گفتی برو بیرون فتادی ..... عجب حرف بدی مای گاد ! استاد


  8. 4 کاربر از New Ray بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #475
    ناظر انجمن دانلود و آپلود NET DOCTOR's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2011
    پست ها
    10,686

    پيش فرض

    نترسید این مورددار نیست!
    پیش خود مقامات اجرا شده!
    امیدوارم کسی قبلا نگذاشته باشه
    هم درد دنیاست و هم آخرت

    سعید طلایی


    فکرم همه جا هست ولی پیش خدا نیست

    سجاده ی زر دوز که محراب دعا نیست

    گفتند سر سجده کجا رفته حواست؟

    اندیشه سیال من ای دوست کجا نیست

    از شدت اخلاص من عالم شده حیران

    تعریف نباشد! ابداً قصد ریا نیست!

    از کمیت کار که هر روز سه وعده

    از کیفیتش نیز همین بس که قضا نیست

    یک ذره فقط کند تر از سرعت نور است

    هر رکعت من حائز عنوان جهانی­ست...


    این سجده سهو است و یا رکعت آخر؟

    چندیست که این حافظه در خدمت ما نیست

    ای دلبر من تا غم وام است و تورم

    محراب به یاد خم ابروی شما نیست!

    بی دغدغه یک سجده راحت نتوان کرد

    تا فکر من از قسط عقب مانده جدا نیست

    هر سکه که دادند دو تا سکه گرفتند

    گفتند که این بهره بانکی­ست ربا نیست

    از بس که پی نیم وجب نان حلالیم

    در سجده ما رونق اگر هست صفا نیست

    گویند که گنجی ست به هر سجده، بیایید!

    من رفتم و پیدا نشد ای دوست، نیا! نیست...

    به به! چه نمازی­ست همین است که گویند

    راه شعرا دور ز راه عرفا نیست...


  10. 5 کاربر از NET DOCTOR بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #476
    داره خودمونی میشه arminba's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2013
    محل سكونت
    هتل ترانسیلوانیا
    پست ها
    165

    پيش فرض

    «همسرم با غم تنهایی خود خو می کرد»


    موقـع بحث هوو لیک هیاهـــــو می کرد!

    بسکه با فکـــر و خیالات عبث می خوابید

    نصف شب در شکـم آن زنه چاقو می کرد!

    وقتی از رایحه ی عشق سخن می گفتم

    زود پا می شد و تی شرت مرا بو می کرد

    طفلکی مادر مــن آش که می پخت زنم-

    معتقد بود در آن جنبـــــــل و جادو می کرد

    بهـــر او فاخته می دادم و می دیدم شب

    داخل تابـــه به آن سس زده کوکو می کرد!

    آخـــــــر برج کــــه هشتم گرو نه می شد

    باز از مـــــن طلب ماهــــی و میگو می کرد

    فیش دریافتــــــــــی بنده از او مخفی بود

    زن همکـــــار ولی دست مـــــرا رو می کرد

    دخل یکمـــــــــاه مرا می زد و ظرف یکروز

    خـــرج مانیکــــــــور و میزامپلی مو می کرد

    گـــــر نمی دادم بــــــا اشک سر مژگانش

    آب می زد بــــــــــه ته جیبم و جارو می کرد

    هر زنی غیر خودش عنتــــر و اکبیری بود

    شخص «جینا...» را تشبیه به «...لولو» می کرد!

    مثل آن کارتـــــون از لطف مداد جـــــــادو

    بوالعجب شعبده ای بــا چش و ابرو می کرد

    دکتر تغذیه ای داشت که ماهی صد چوق

    می گرفت از مــــن و تقدیم به یارو می کرد

    صد گرم چونکه بر آن اسکلت افزون می شد

    عصبی می شد و لعنت بـــه ترازو می کرد

    عاقبت هیکل پنجــــــاه و سه کیلویی را

    خون دل خورده و پنجــاه و دو کیلو می کرد

    حسرت زندگی خواهــــر خود را می خورد

    کاو بــــه مچ - تـــا سرآرنج- النگو می کرد

    نظـــــــــــر مادرش از هر نظری حجت بود

    هر چــــــــه می کرد فقط با نظر او می کرد

    بر خلافش اگـــــر آن دم نظری می دادم

    لنگــــــه ی کفش نثــــار من هالو می کرد


    کاشکی دست بزن داشتم امــا چه کنم

    که خدا قسمت او شوهـــــر مظلومی کرد

  12. 2 کاربر از arminba بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #477
    داره خودمونی میشه arminba's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2013
    محل سكونت
    هتل ترانسیلوانیا
    پست ها
    165

    پيش فرض

    گوینــــــــد مرا چـــو زاد مـادر روی کاناپه، لمــــیدن آموخت
    شب ها بر ِ تـلـویـزیـون تا صبــح بنشست و فـیـلـم دیدن آموخت
    برچهـــره، سبوس و ماست مالید تا شیوه ی خوشگلیـدن آموخت
    بنــــمود «تتو» دو ابروی خویش تا رســم کمان کشـیدن آموخت
    هر مــــاه برفـــت نزد جـــــراح آیین ِ چروک چیـــــدن آموخت
    دستـــــــــم بگـــرفت و ُبرد بازار همـــــواره طلا خریدن آموخت
    با دایــــــی و عمّه های جعــــلی پز دادن و قُمپُــــــزیدن آموخت
    با قوم خودش ، همیــــــشه پیوند از قوم شــــوهر، بریدن آموخت
    آســــــوده نشست و با اس ام اس جک های جدید، چتیدن آموخت
    چون سوخت غذای ما شب و روز از پیک، مدد رسیــــدن آموخت
    پای تلفــــن دو ساعت و نیــــــم گل گفتن و گل شنیـــدن آموخت
    بابــــــام چــــو آمد از سر کـــار بیماری و قد خمیـــــدن آموخت

  14. #478
    M Ơ Ɗ Є Ʀ ƛ Ƭ Ơ Ʀ VAHID's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    محل سكونت
    "فروم" ها خانه دوم ما
    پست ها
    10,149

    پيش فرض

    انصافا خارجيا چطوري ميخوان فارسي ياد بگيرن؟!

    ها = بـلـه

    ها؟ = چـی؟
    ها! = تـعـجب
    ها = چه میگی؟
    ها = تـایید حرف
    ها = بـرو خودتی
    ها = خوشمون اومد
    ها = چیه نگاه میکنی؟
    ها ها ها = خوشـحالی

    +

    معانی مختلف مُردن در ایران :

    می میرم برات : عاشقتم

    بمیرم برات : خیلی دلم برات می سوزه
    برو بمیر : دیگه نمی خوام ببینمت
    می مُردی ؟ : چرا کاررا انجام ندادی؟
    مُرده بودی : چرا نگفتی !
    نمُردیم و ... : بالاخره اتفاق افتاد
    مُردیم تا ... : صبرمان تمام شد
    من بمیرم ؟؟؟ : راست می گویی ؟
    مُردم : خسته شدم
    مُردی ؟؟؟ : چرا جواب نمی دهی ؟
    مُرده : بی حال و وا رفته
    مُردنی : نحیف و لاغر



  15. 5 کاربر از VAHID بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  16. #479
    حـــــرفـه ای Йeda's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2013
    محل سكونت
    221B
    پست ها
    1,692

    6

    نفس باد صبا آفت جان خواهد شد
    عید می آید و اجناس گران خواهد شد

    قیمت میوه و شیرینی و آجیل و لباس
    باز سرویس گرِ فک و دهان خواهد شد

    همسرم چند ورق لیست به من خواهد داد
    و سرا پای وجودم نگران خواهد شد

    می زنم ساز مخالف دو سه روزی اما
    عاقبت هرچه که او گفت همان خواهد شد

    می رسد مرحله ی سخت و نفس گیر خرید
    *نوبت گند ترین کار جهان خواهد شد

    کل عیدی و حقوقم به شبی خواهد رفت
    بر سر جیب بغل، فاتحه خوان باید شد

    هانیه نعره بر آرد که ندارم مانتو
    کامران از پی او تیز دوان خواهد شد

    که پدر کفش و کت و پیرهنی می خواهم
    بعد از او نسترنم مرثیه خوان خواهد شد

    سام هم لنگه‌ی جوراب به پا می‌گوید
    شستم از پنجه اش امسال عیان خواهد شد

    قیمت پسته به قلب من ِآسیب‌پذیر
    باز هم وای که آسیب‌رسان خواهد شد

    زیر بازارچه با قیمت ماهی یا گوشت
    آسمان دور سرم پُر دَوَران خواهد شد

    مغز گردو شده مانند طلا مثقالی
    مغزم از قیمت آن سوت کشان خواهد شد

    کمرم گشت که در خانه تکانی سرویس
    حالیا نوبت این فک و دهان خواهد شد





    *با این قسمتش خیلی موافقم




  17. 3 کاربر از Йeda بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  18. #480
    کاربر فعال انجمن ادبیات - Saman -'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    محل سكونت
    ا مـپـر ا طـو ر ی پـا ر س
    پست ها
    1,595

    پيش فرض ماشین مشدی ممدلی





    ماشین مشدی ممدلی، ارزون و بی‌معطلی
    این اتولی که من میگم، فورد قدیم لاریه
    رفتن توی این اتول، باعث شرمساریه
    نه بابِ کورس شهریه، نه قابل سواریه
    بار کشیده بسکی از، قزوین و رشت و انزلی



    ماشین مشدی ممدلی، ارزون و بی‌معطلی
    ماشین مشدی ممدلی، صندلیاش فنر داره
    بلیت‌فروش مشدی و، شوفُر بی هنر داره
    بهر مسافرینِ خود، زحمت و دردسر داره
    رفتن با اتول بود، باعث کوری و شلی



    ماشین مشدی ممدلی، ارزون و بی‌معطلی
    مسافر از بوی اتول، تا می‌شینه کسل می‌شه
    از متلک شنیدن و، بورشدن خجل می‌شه
    بسکی فشار به او میاد، دچار دردِ دل می‌شه
    پاره شود لباس اگر، گیر کند به صندلی



    ماشین مشدی ممدلی، ارزون و بی‌معطلی
    این اتولی که از قفس، تنگ‌تر و کوچیک‌تره
    جای چهل مسافر، گنده و چاق و لاغره
    شوفره بس که ناشیه، اتول همیشه پنچره
    راه نرفته درمی‌ره، لاستیکِ چرخِ اوّلی



    ماشین مشدی ممدلی، ارزون و بی‌معطلی
    این اتولِ شکسته از، سیستم قدیمیه
    تایر اون قراضه و، پیستون اون لحیمیه
    شوفره دائماً پیِ، لوده‌گری و لیمیه
    سربالایی نمی‌کشه، مگر با خیلی معطلی



    ماشین مشدی ممدلی، ارزون و بی‌معطلی
    بس که ماشالا محکمه، راه نرفته پنچره
    از حلبی شکسته‌ها، ساخته مبل و صندلی
    ماشین مشدی ممدلی، ارزون و بی‌معطلی





    توضيح: شعر بالا متن ترانه "ماشین مشدی ممدلی" سروده "غلامرضا روحانی " و خوانده شده توسط " جواد بدیع‌زاده" می‌باشد!

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •