خب، تقریبا همه ی مباحث رد و بدل شده ی شما با سایر کاربران رو که قبلا صورت گرفته بود، خوندم.
ابتدا از اینکه شما صراحتا مواضع خودتون رو بیان کردین، سپاسگذارم.
در همین ابتدای کار هم از شما تقاضا میکنم که برای اینکه این بحث جدید که میخوایم شروعش کنیم به مشکلات بحث قدیم شما دچار نشه، لطفا مراعات کنین که بحث از حوزه ی مباحث منطقی و استدلالی به سمت مسائل حاشیه ای و سیاسی کشیده نشه. اگه هر کجا احساس کردین که بنده هم دارم بحث رو سیاسیش میکنم، به بنده تذکر بدین. با تشکر.
در اینکه خداوند سرچشمه ی همه ی امور و صفات و معانی هستش با شما موافقم. اما همونطور که دوستان دیگه قبلا با شما این بحث رو کردند (و من فقط خیلی خلاصه اشاره میکنم) شر و بدی، به خودی خود و به طور مطلق معنا نداره. بلکه همواره در خلاء و نبود یک خیری، شری تعریف میشه و این خیر و خوبی است که از نظر من اصالت وجودی داره.
اما اینکه بالاخره با همه ی این اوصاف، شر و بدی هم وجود داره و خداوند هم از وجود اونها به دلیل آفرینش خوبیهایی که متضاد با این شرور هستند، آگاهی داره و واژه ی همه ی امور و همه چیز هم خیر رو شامل میشه و هم شر؛ بنده هم با شما موافقم.
ولی نکته اینجاست که شما معتقدید چون همه چیز هم خیرات رو پوشش میده و هم شرور را، بنابراین در ذات خداوند باید شر و بدی هم وجود داشته باشه که به نظرم درست نیست. چرا که:
1- اصولا در مقابل هر خیری، میتوان نقطه ی مقابل اون رو که همانا شری است که خلاء اون خیر میشه، تعریف کرد. بنابراین اگر قرار باشه هیچ یک از شرور رو شامل حال خدا از دیدگاه شما ندونست، لابد باید هیچ خیری هم وجود نمیداشت. چرا که به ازای وجود هر خیری، یک صفت بد و شر در مقابلش تعریف میشه. پس اینطوری باید خدا عاری از هر صفت خیری نیز باشه چرا که اگه هر صفت خیری برای او قائل شویم، لزوما صفتی شر و بد هم باید برای او قائل شویم و این تناقض است. چرا که خدا رو نمیتوان بدون صفاتش در نظر گرفت و تعریف کرد. و خدای بدون صفات، اساسا خدا نیست.
2- اما اگه از یک منظر دیگه بخوایم نگاه کنیم، درسته که خدا عملا با خلقت صفات و معانی خیر، کاری کرده که صفات شر و بدی هم معنا پیدا کنه، اما این دلیل نمیشه که وجود خدا، اون صفات زشت و بد رو در بر بگیره. اگه بخوام خیلی ساده این مساله رو به چیزی تشبیه کنم، باید بگم که فرض کنین کسی که با چاقوی تیزی جراحی میکنه و جون آدما رو نجات میده، لزوما اون کسی نیست که با همون چاقوی تیز، دزدی و آدم کشی میکنه. و تنها به صرف اینکه دست جراح چاقو هستش، نمیشه به اون جراح اینطور نسبت داد که چون چاقو دستت هست پس حتما باید روحیات و افکار زشت یک قاتل و یا یک دزد رو داشته باشی و در درونت باشه. (البته همونطور که گفتم این مثال خیلی مبتدیانه بود و همه ی منظورم رو نتونستم باهاش بیان کنم)
البته دلائل دیگه ای هم دارم که به علت طولانی شدن پستم، در ادامه ی بحث به اونها اشاره میکنم.
در بحث خیر و شر، نظر بنده هم این نیست که صفات شر و بدی، در عالم وجود نداره و یا اینکه همه چیز، شر و بدی رو پوشش نمیده، بلکه من معتقدم با وجود همه ی صفات بد و شر، خدا از همه ی اینها مبرا و مصون هستش.
موفق باشین.
89/9/22