گمشده در بستر سرد
خاطره وار گیج زرد
غم شده این بوسه تار
تو باغ وهم بی قرار
هان، تو بگو که مرده ای
در گذر یه زنده ای
نیست چنین سال یقین
تو قصه شک زمین.
--------------------------------------------------------------------------------
گمشده در بستر سرد
خاطره وار گیج زرد
غم شده این بوسه تار
تو باغ وهم بی قرار
هان، تو بگو که مرده ای
در گذر یه زنده ای
نیست چنین سال یقین
تو قصه شک زمین.
--------------------------------------------------------------------------------
سازی در این غربت کده
افتاده بی هیچ نگاه
فریاد دارد بس زیاد
از بی صدایی های ماه
ساز بزرگ خواب ما
دیگر نه ساز است و نه یاد
دیگر بهاری پرپر است
آغوش سرد ساز باد .
--------------------------------------------------------------------------------
ته کوچه صدا
خالی از رنگ و ریا
مینویسه خواب ما
قصه سرد رها
میگه اون غریبه ها
مرده در هوای ما
دیگه نیست شاعر زرد
تو بخوان بیا بیا
ته کوچه سکوت
یه نفر مرده شده
میگن اونجا گریه بود
که بازم زنده شده
ته هر کوچه یاد
میشکنه خاطره ها
برف ناب و بی فریب
پشت این پنجره ها
این دیگه آخرشه
آخر سکوت زرد
آخر صدای بد
تو گوش مردم سرد .
گنگ خوابم در سکوت واپسین
شاه یک فردای دیروز غمین
سوز باد بی غروب آخرم
باغ بی گل در نگاه پرپرم
اخراخر منم نه یاد او
یک سرود بی هوای آرزو
گمشدم در باغ تنهای صدا
راهی شهر فریب بی هوا
مرده ام در سرزمین باورم
آخر آخر منم که پرپرم
__________________-
یه حس شوم تنها
بین تو و بین من
غریبه تاریکی
ریشه صبح و برکن
صبح منم دور نگر
سیاهی و سیاهی
دریای ناپدیدم
عشق بده به ماهی
باد سیاه دیروز
داد می زد به فردا
میگفت بمیر روشنی
نهایت یه رویا
سفید و ناز دروغه
باد سیاه شده شاه
خط بزنین نفس رو
سادگیا شد تباه
گمشده در سکوتی
پرواز عاشقانه
میخوام برم تا شبی
که بشناسم ترانه
هر لحظه باغی آشنا
در خواب سرد بی صدا
هر لحظه خطی، دفتری
سوز غریب آخری
مات گل پرپر نگاه
هر لحظه بغضی بی تباه
یک ناب زرد خاطره
کم شد به ذهن پنجره
آواز مردی در سحر
گفت که مرا با خود ببر
هر لحظه بی لحظه غریب
خاکستر ساز فریب
عطر بد پرواز او
بشکسته شعر ارزو
ای تا همیشه باورین
هم اولین ،هم آخرین
هر سوی نگاهی بی یقین
در وزن سرد این زمین
هر جا رهایی از عبور
گم مانده این مهتاب دور
شک در سیاه بی غروب
آنجا یه قصه گرم و خوب
مردی که گفت:پر پر شدم
در سرد باغ آخر شدم
دیدی چگونه ناب گشت
در گور صبح مهتاب گشت
هر لحظه حرفی،خسته ای
خاکستری بشکسته ای
مرد سیاه گور ما
در شط خواب بی صدا
رفته به دنیای سپید
پشت نگاه سرد بید
ای مردک بیمار ما
گم گشته تکرار ما
برگرد به فصل اولین
به گور سبز این زمین
گلبرگ نازک بد،
خاطره نابلد ،
آوازه خوان مرداب،
بگو اومد بگو اومد،
پرچم یاد شبها،
رسیده تا قصه ها،
آوازه خوان بیداد،
گفت بمیر تو تنها،
تو باغچه معجزه،
سبز نبود قشنگی،
عشق نبود خاطره،
تار به این یه رنگی،
سوز اسیر گرما،
آوازه خوان شبگرد،
پنجره خیالات،
باز ببین سرده سرد،
سرزده بود کار ماه،
روشنیا تو رویا،
آخر نور لحظه،
افتاده بود به فردا.
سازم شکست در باغ او، ای تا همیشه آرزو،ای سبز خواب بی صدا،در خانه بی رنگ ما.
سرده نگاه آسمون،دیوانه شهر جنون، شعری به من امید کن،سردم مرا خورشید کن .
یک جا هوای بی غروب،یک جا سکوت ناب و خوب، در بستر غمگین باد، رفتم من از تکرار یاد .
خواندم من از پرواز او، گفتم شکست آواز او، در خواب ترد آخرین، مردم در این فصل یقین .
------------------------------------------------------------------
هر لحظه صدایی، دورتر از رویایی، همیشه در خیالی، نابترین دریایی.
هر لحظه غروبی،هر لحظه غریبی،هرسونگاهی، شاید که فریبی .
دورتر یه باغی،سازتر از قصه ای،هر لحظه هوایی،هر نفس غصه ای .
هر جا شکستنی، هر لحظه پرپری،این نام اوست،نزدیکترین آخری
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)