تا شيد برآرد وي و آيد به سر کوي
فرياد برآرد که تمنيت تمنا
نگذاردش آن عشق که سر نيز بخارد
شاباش زهي سلسله و جذب و تقاضا
مولانا
تا شيد برآرد وي و آيد به سر کوي
فرياد برآرد که تمنيت تمنا
نگذاردش آن عشق که سر نيز بخارد
شاباش زهي سلسله و جذب و تقاضا
مولانا
ای قوم به حج رفته کجایید کجایید
معشوق همین جاست بیایید بیایید
معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار
در بادیه سرگشته شما در چه هوایید
گر صورت بیصورت معشوق ببینید
هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید
ده بار از آن راه بدان خانه برفتید
یک بار از این خانه بر این بام برآیید
آن خانه لطیفست نشانهاش بگفتید
از خواجه آن خانه نشانی بنمایید
یک دسته گل کو اگر آن باغ بدیدیت
یک گوهر جان کو اگر از بحر خدایید
با این همه آن رنج شما گنج شما باد
افسوس که بر گنج شما پرده شمایید
رومی
دوان دوان تا لب چشمه رسیدم
نشـانـهای از نــی و نغمـه نـدیـدم
توای پــری کجایی؟ که رخ نمینمایی
از آن بهشت پنهـان دری نمیگشایی
يا رب تو چه کعبهاي که باشد شب و روز
روي دل کافر و مسلمان سويت
اي در تو عيانها و نهانها همه هيچ
پندار يقينها و گمانها همه هيچ
از ذات تو مطلقا نشان نتوان داد
کانجا که تويي بود نشانها همه هيچ
ابوسعید ابوالخیر
چوب خشکی که به خود رنگ زند نیست درخت
سبز باشید به شرطی که کمی سبز شوید!
قزوه
درد ما را نیست درمان الغیاث
هجر ما را نیست پایان الغیاث
حافظ
حواس پرتیه منه.
تصحیح میکنم.
------------
ثانیه ای گر به دلت بند نباشی
یک عمر شکر ریز لب قند نباشی
Last edited by Big-Boss; 04-07-2010 at 12:16.
ثريا کرد با من تيغبازي
عطارد تا سحر، افسانهسازي
زحل، با آنهمه خونخواري و خشم
مرا ميديد و خون ميريخت از چشم
پروین
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)