تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 478 از 934 اولاول ... 378428468474475476477478479480481482488528578 ... آخرآخر
نمايش نتايج 4,771 به 4,780 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #4771
    پروفشنال siya22's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    esfahan city
    پست ها
    885

    پيش فرض

    آسمان را...!

    ناگهان آبی است!

    (از قضا یک روز صبح زود می بینی )

    دوست داری زود برخیزی

    پیش از انکه دیگران

    چشم خواب آلود خود را وا کنند

    پیش از انکه در صف طولانی نان

    بازهم غوغا کنند

    در هوای پشت بام صبح

    با نسیم نازک اسفند

    دست و رویت را بشویی

    حوله نمدار و نرم بامدادان را

    روی هرم گونه هایت حس کنی

    و سلامی سبز

    توی حوض کوچک خانه

    به ماهی ها بگویی

    سفره ات را واکنی

    _نان و پنیر و نور_

    تا دوباره

    فوج گنجشک بازیگوش

    بر سر صبحانه ات دعوا کنند

    دوست داری بی محابا مهربان باشی

    تازه می فهمی

    مهربان بودن چه آسان است

    با تمام چیزها از سنگ تا انسان

    دوست داری

    راه رفتن زیر باران را

    در خیابان های بی پایان تنهایی

    دست خالی باز گشتن

    از صف طولانی نان را

    در اتاقی خلوت و کوچک

    رفتن و برگشتن و گشتن

    لای کاغذ پاره ها

    نامه هایی بی سرانجام پس از عرض سلام ...

    نامه های ساده ی باری اگر جویای حال و بال ما باشی...

    نامه های ساده ی بد نیستم اما...

    نامه های ساده ی دیگر ملالی نیست غیر دوری تو ...

    گپ زدن از هر دری

    با هر در و دیوار

    بعد هم احوال پرسی
    با دوچرخه

    با درخت و گاری و گربه

    با همه با هرکس و هر چیز

    هر کتابی را به قصد فال وا کردن

    از کتاب حافظ شیراز

    تا تقویم روی میز

    آب پاشی کردن کوچه

    غرق در ابهام بوی خاک

    در طنین بی سرانجام تداعی ها ..

    با فرود

    قطره

    قطره

    قطره های آب روی خاک

    سنگفرش کوچه ایی باریک را از نو شمردن

    در میان کوچه ایی خلوت

    روبروی یک در آبی

    پا به پا کردن

    نامه ایی با پاکت آبی

    _پاکت پست هوایی_

    بر دم یک بادبادک بستن و آن را هوا کردن

    یادگاری روی دیوار و درخت و سنگ

    روی آجرهای خانه

    خط نوشتن با نوک ناخن

    روی سیب و هندوانه

    قفل صندوق قدیم عکس های کودکی را باز کردن

    ناگهان با کشف یک لحظه

    ازپس گرد و غبار سال های دور

    باز هم از کودکی آغاز کردن

    روی تخت بی خیالی

    روی قالی

    تکیه بر بالش

    در کنار مادر و غوغای یکریز سماور

    گیسوان خواهر کوچکترت را

    با سر انگشتان گیجت شانه کردن

    و انار آبداری را

    توی یک بشقاب آبی دانه کردن

    امتداد نقش های روی قالی را

    با نگاهی بی هدف دنبال کردن

    جوجه زرد و ضعیفی را که خشکیده

    توی خاک باغچه

    با خواندن یک حمد و سوره چال کردن

    فکر کردن ، فکر کردن

    در میان چارچوب قاب بارانخورده ی اسفند

    خیره گی از دیدن یک اتفاق ساده در جاده

    دیدن هر روزه ی یک عابر عادی

    مثل یک یادآوری

    در سراشیب فراموشی

    مثل خاموشی

    ناگهانی

    مثل حس جاری رگبرگهای یک گل گمنام

    در عبور روزهای آخر اسفند

    حس سبزی ، حس سبزینه !

    مثل یک رفتار معمولی در آیینه !

    عشق هم شاید

    اتفاقی ساده و عادی است..



    از :‌ قیصر امین پور

  2. 2 کاربر از siya22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #4772
    آخر فروم باز water_lily_2012's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    محل سكونت
    اصفهان
    پست ها
    1,095

    پيش فرض

    عشق یعنی...!
    عشق یعنی مستی و دیوانگی
    عشق یعنی با جهان بیگانگی
    عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
    عشق یعنی سجده با چشمان تر
    عشق یعنی سر به دار آویختن
    عشق یعنی اشک حسرت ریختن
    عشق یعنی درجهان رسوا شدن
    عشق یعنی سست و بی پروا شدن
    عشق یعنی سوختن با ساختن
    عشق یعنی زندگی را باختن
    ***************
    عشق یعنی...!
    عشق یعنی انتظار و انتظار
    عشق یعنی هرچه بینی عکس یار
    عشق یعنی دیده بر در دوختن
    عشق یعنی در فراغش سوختن
    عشق یعنی لحظه های التهاب
    عشق یعنی لحظه های ناب ناب
    عشق یعنیبا پرستو پر زدن
    عشق یعنی آب بر آذر زدن
    ***************
    عشق یعنی...!
    عشق یعنی ,سوز نی , آه شبان
    عشق یعنی معنی رنگین کمان
    عشق یعنی شاعری دل سوخته
    عشق یعنی آتشی افروخته
    عشق یعنی با گلی گفتن سخن
    عشق یعنی خون لاله بر چمن
    عشق یعنی شعله بر خرمن زدن
    عشق یعنی رسم دل بر هم زدن
    عشق یعنی یک تیمم,یک نماز
    عشق یعنی عالمی راز و نیاز
    Last edited by water_lily_2012; 05-07-2010 at 12:12.

  4. 5 کاربر از water_lily_2012 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #4773
    داره خودمونی میشه miss leila's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    160

    پيش فرض

    وقتی توی لحظه هام عشق تورو کم میارم
    به دلم هزارو یک غم میارم
    توی چشمات خودمو گم می کنم
    آسمون دلمو نم میکنم
    پربارون میشم از دیدن تو
    پرآرزو واسه چیدن تو
    گرچه داشتنت برام خیالیه
    بی تو اما زندگیم چه خالیه

  6. این کاربر از miss leila بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است

    a@s

  7. #4774
    اگه نباشه جاش خالی می مونه p30sezar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2009
    محل سكونت
    تهرانسر
    پست ها
    295

    پيش فرض

    من از آن روز که دربند توام آزادم
    پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم
    همه غم‌های جهان هیچ اثر می‌نکند
    در من از بس که به دیدار عزیزت شادم
    خرم آن روز که جان می‌رود
    اندر طلبتتا بیایند عزیزان به مبارک‌بادم
    من که در هیچ م‌قامی نزدم خیمه‌ی اُنس
    پیش تو رَخت بیفکندم و دل بنهادم
    دانی از دولت وصلت چه طلب دارم؟ هیچ!
    یاد تو مصلحت خویش ببرد از یادم

  8. #4775
    داره خودمونی میشه reza100000's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    norway
    پست ها
    26

    پيش فرض

    منكه پاییز تنم زخمی باده
    دلم حسرت كش لحظه ای شاده
    عطر باغ تن تو ساده ی ساده
    به تن مرده ی من زندگی داده
    به چشمای تو بسته زندگیشو
    تمام باور و دلبستگیشو
    تو می تونی با دو دست گرم عاشق
    بگیری از نگاهم خستگیشو
    برای دل افتاده یه اتفاق ساده
    به سادگی دل من دل به دل تو داده

  9. #4776
    داره خودمونی میشه reza100000's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    norway
    پست ها
    26

    پيش فرض

    از روزی كه تو اومدی هم غمه هم اوج خروش
    چقدر میترسم كه تو هم باشی فقط یه مشت دروغ
    تو خوبی اما من بد عادت نكردم به خوشی
    چه بد میشه اگه تو هم اونی كه میگی نباشی
    تو رو جون ستاره ها نایی ندارم بشكنم
    اگه نمیخوای بمونی بگو دلم رو بكنم
    تو رو خدا جون گلا نخواه بره آب از سرم
    اگه میخوای بازی كنی تو رو خدا بذار برم … بذار برم …بذار برم
    كاشكی یه…. رو اگه بن بست خوبه آخره
    كاشكی نشه شاید بشه اگه بگم شاید نره
    چه آدمای كه اومدن رفتن و ما موندیم و بس
    سهم من از آرزوها فقط عذاب خاطرست

  10. #4777
    پروفشنال siya22's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    esfahan city
    پست ها
    885

    پيش فرض

    به روز واقعه بردار ابروانت را
    برای دلبری آماده کن کمانت را

    نگاه ِ من پــِی معماری ِ نُوین ِ تنت
    به کشف آمده تاریخ ِ باستانت را

    رسیده تا کمرت گیسوان و می ترسم
    میان ِ خرمن ِ مو گم کنم میانت را

    ندیده وصل طلب کردم ! این زمان چه کنم ؟
    علی الخصوص که دیدم تن ِ جوانت را

    من از دهان ِ تو در حیرتم که از تنگی
    خدا چگونه میانش دمیده جانت را ؟!

    به یمن ِ چشم ِ تو شاعر شدن که آسان است
    منم پیامبری راستین ، زمانت را

    دو آیه آئینه بر من بخوان که تذکره ها
    رسانده اند به جبریل دودمانت را

    گرفته ام به غزل پیشی از چکاوک ها
    تو نیز در عوضش غنچه کن دهانت را !

  11. 2 کاربر از siya22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  12. #4778
    آخر فروم باز mmiladd's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    محل سكونت
    اُتاقم..!
    پست ها
    4,103

    پيش فرض

    چه مهربان بودی..

    وقتی دروغ می گفتی...

  13. 2 کاربر از mmiladd بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  14. #4779
    داره خودمونی میشه miss leila's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    160

    پيش فرض

    رفتي و نديدي که چه محشر کردم
    با اشک تمام کوچه را تر کردم
    وقتي که شکست بغض تنهايي من
    وابستگي ام را به تو باور کردم
    Last edited by miss leila; 07-07-2010 at 13:09.

  15. این کاربر از miss leila بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  16. #4780
    پروفشنال siya22's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    esfahan city
    پست ها
    885

    پيش فرض

    وقتی نگاهم می کند بادام چشمت
    دل را به یغما می بری با ، دام چشمت

    تو قطره قطره می چکانی از نگاهت
    من جرعه جرعه می خورم از جام چشمت

    چون ماهی بیتاب ِ یک تالاب شیرین
    غرقم درون برکه ی آرام چشمت

    زیبا ترین تندیس شعرم ، وصف رویت
    سرکش ترین اسب غرورم ، رام چشمت

    انگار بر من وحی نازل کرده خورشید
    وقتی به چشمم می رسد پیغام چشمت

    محکوم تبعیدم به شهر دور عشقت
    طبق همین قانون استعلام چشمت

  17. 2 کاربر از siya22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 3 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 3 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •