شعر گمنام

[negar20]

نامت به دست من رسید مواظب خودت باش
رفتی اگه دلت شكست برگردبیا پیشم باز
نمی دونم چی شده كه دیگه منودوست ندای
اسیر عشق كی شدی كه منو از یاد میبری
با عكستو همش دارم روز و شب سر می كنم
با اشكای پر از گله دارم با تو حرف میزنم
تو نامه ی غمگین تو دیدم نوشتی مجبورم
كی مجبورت كرده گلم بیاپیشم منتظرم

شاعر:سراب

[negar20]

خیلی سخته كه بدونی دل عشقت جای دیگست
خیلی سخته كه بخونی از چشاش دلواپس كسی دیگست
خیلی سخته كه شبا به یاد حرفاش نخوابی
صبح بلندشی وببینی كه یه نامه مونده باقی
نامه ای پر از خیانت كه نداره توش صداقت
نامه ای كه مهر باطل بزنه روی خیالت
یكدفعه خراب بشه اون ارزوهای قشنگ
بمونی یكه و تنها توی اون لحظه سخت

سراب

[Ar@m]

اميد
اي اميد شوم
كه زندگي هزار زنده و مرده ي غمگين و گمگشته را
معنا ميدهي
من در پستي و تاريكي اين گوشه ي فراموش شده ي بي تو
ميميرم
بگذار چشمهاي منتظر، فرداي روشن تو را باور كنند
من از شادي تخيل كودكان بادبادك بدست شاد خواهم شد
وقتي كه فكر ميكنند بادبادك هاي پريشانشان رها شده به دست باد
تا ستاره هاي چشمك زن و خندان پشت شب
بالا خواهند رفت

[Consul 141]

روی دیوار زمان
سهم خودت
و پریشانی من را بنویس...

[@mehdi@]

تو رفتي بخوابي
و من ماندم و خواب هايي معطل...
دلي دست دوم...
غمي دست اول...

""ناشناس""

[sise]

سنگین سکوتم
گویی در خیالاتم ته نشین می شوم...

[amir 69]

گفته بودی نشانه ها
و حالا بیا و ببین ،
از آسمانِ شهریور ِ این شهر
بارانی می بارد
بی تاب.

و تو که دوری و دریا
نشانی از نشانه هایت
دارد که خیسم می کند .

یادم باشد بگویم
که به جای بوسه ات
آیه ای گماشته اند.

" امیر آقایی "

[amir 69]

در انتهاي شب
انگار
مرثيه ميبافند
جيرجيركهاي_
پنهان
ميان بوته ها..!

[Consul 141]

وقتی تو هستی
خیالم از به زنجیر بودن
تمام دردها، جمع است ...

[Consul 141]

چه فرق ميكند
باشي يا نباشي
من با تو زندگي ميكنم...