تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 475 از 934 اولاول ... 375425465471472473474475476477478479485525575 ... آخرآخر
نمايش نتايج 4,741 به 4,750 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #4741
    داره خودمونی میشه r*a*m*i*n's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    یاد او.....
    پست ها
    27

    پيش فرض نامه چهارم!

    خاطرات غبارگرفته ام را می شکافم ، شاید در ته مانده های ذهنم ردپایی از دلتنگیهای تو بیابم .


    چشمهایم را باز می کنم . آنقدر باز که وقتی خورشید در سرزمین طلائی ام به غروب می نشیند ، می توانم طلوعش را در آن سوی آبها نظاره گر باشم .

    روزهای هفته را می شمارم ، دوبار ، سه بار ... ، هزاران بار !

    کلاغ قصه های دوران کودکیم حتی ، به خانه اش رسیده است .

    تو ،

    چقدر دوره بوده ای که به افسانه ها می مانی ؟

    برگرد !

    سالهاست که از دوریت گذشته ، اما !

    من نمی خواهم امید آمدنت را در میان پرونده های راکد خاک خورده در پستوی خیالم بایگانی کنم .

    برگرد !

    حکم این پرونده ، تا ابد مهلت اعتراض خواهد داشت !!!

    ---------- Post added at 03:52 PM ---------- Previous post was at 03:51 PM ----------

    پیر می شوم ؛



    ولی ،



    به پایت ، نه !



    این بار ،



    به پای عشقت !

    ---------- Post added at 03:52 PM ---------- Previous post was at 03:52 PM ----------

    بسته ای بار سفر
    کوله بارت بر دوش
    چمدانت در دست
    نگهت خیره به راه.... قصد رفتن داری
    چه بگویم به تو من؟؟
    می توانم به تو گویم که: " نرو"...این خوشایند نیست
    :"هر چه می خواهی بکن" .. خالی از احساس است
    می توانم بزنم نعره:" بمان"...چه تحکم امیز!!!
    :" می توانی بروی"... بی تفاوت حرفی ست.
    می توانم به تو گویم:" گر روی، چون گل تاخته به روی توفان، از غمت خواهم مرد.. بی تو خواهم پژمرد" ...اما، تو که باور ننمایی سخنم
    خود بگو!!!...خود بگو با تو چه گویم؟
    به چه حالت به زمانی که مرا ترک کنی، از غمت یاد کنم..وز تو فریاد کنم؟
    خود بگو...
    با تو چه گویم که خوشایند تو باشد.. نه تحکم امیز، خالی از احساسات، بی تفاوت نیز هم....
    خود بگو با تو چه گویم؟

    ---------- Post added at 03:53 PM ---------- Previous post was at 03:52 PM ----------

    وقتی که دیگر نبود

    من به بودنش نیازمند شدم.

    وقتی که دیگررفت

    من به انتظار آمدنش نشستم.

    وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد

    من او را دوست داشتم.

    وقتی او تمام کرد

    من شروع کردم.

    وقتی او تمام شد

    من آغاز شدم.

    و چه سخت است.

    تنها متولد شدن

    مثل تنها زندگی کردن است,

    مثل تنها مردن

  2. این کاربر از r*a*m*i*n بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #4742
    داره خودمونی میشه reza100000's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    norway
    پست ها
    26

    پيش فرض

    نشود فاش كسي آنچه ميان من و توست
    تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
    گوش كن با لب خاموش سخن مي گويم
    پاسخم گو به نگاهي كه زبان من و توست
    روزگاري شد و كس مرد ره عشق نديد
    حاليا چشم جهاني نگران من و توست
    گر چه در خلوت راز دل ما كس نرسيد
    همه جا زمزمه ي عشق نهان من و توست
    گو بهار دل و جان باش و خزان باش ، ارنه
    اي بسا باغ و بهاران كه خزان من و توست
    اين همه قصه ي فردوس و تمناي بهشت
    گفت و گويي و خيالي ز جهان من و توست
    نقش ما گو ننگارند به ديباچه ي عقل
    هر كجا نامه ي عشق است نشان من و توست
    سايه ز آتشكده ي ماست فروغ مه و مهر
    وه ازين آتش روشن كه به جان من و توست ..

  4. 4 کاربر از reza100000 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #4743
    داره خودمونی میشه leyla_love2003's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    محل سكونت
    Blue eye
    پست ها
    49

    پيش فرض

    دوستت دارم پریشان، شانه می خواهی چه کار؟
    دام بگذاری اسیرم، دانه می خواهی چه کار؟


    تا ابد دور تو می گردم ، بسوزان عشق کن
    ای که شاعر سوختی ، پروانه می خواهی چه کار؟


    مُردم از بس شهر را گشتم یکی عاقل نبود
    راستی تو این همه دیوانه می خواهی چه کار؟



    مثل من آواره شو از چاردیواری درآ!
    در دل من قصر داری ، خانه می خواهی چه کار؟


    خُرد کن آیینه را در شعر من خود را ببین
    شرح این زیبایی از بیگانه می خواهی چه کار؟



    شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن
    گریه کن پس شانه ی مردانه می خواهی چه کار؟

  6. 4 کاربر از leyla_love2003 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #4744
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    محل سكونت
    وکیل اباد
    پست ها
    21

    پيش فرض

    از پنجره نگاه بکن آره اون میاد درسته بی وفاست ولی باید بیاد
    میدونه دلم براش بدجوری تنگ شده ولی نمیدونم دل اون چرا از سنگ شده
    غم دوریش کم بودش حالا بی وفا شده نه یه زنگی نه تماسی آره بی رنگ شده
    آخه من چکار کنم با این دل بهونه گیر ای خدا کمک بکن برو ای دل بمیر
    تو چرا سنگ نشدی میونه این همه سنگ میدونم دوسش داری مثل یه احصاصه قشنگ
    آخه دوست داشتنیه مثل لیلا میمونه دل من شیدادییه مثل مجنون میمونه
    فدای نازش بشم این نازش کشته مارو حالا که عاشق شدم می خواد بگه از پیشم برو
    خدایا این احصاصمو از دلم نگیر ولی خصلت بدو از دل یارم بگیر
    آخه گناهم نداره همش تقصیره منه زود دل می بندم زود عاشق میشم اینم میشه گفت یه جوری گناهه

  8. این کاربر از moh3n_gh1991 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #4745
    پروفشنال siya22's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    esfahan city
    پست ها
    885

    پيش فرض

    ساعت پنج ُ دو دقیقه ی بامداد است !
    از سر ُ صدای گربه ها در آن سوی پنجره
    احساس ِ آرامش می کنم !
    نفس ِ سرد ِ مرگ را بر گردنم احساس می کنم !
    گاه به سرم می زند که خانه را به آتش بکشانم ،
    تا او را بسوزانم ...
    ولی خودکشی
    بدترین ُ تابلوترین جلوه ی خودخواهی ُ غرور است !


    از : حسین پناهی


    ---------- Post added at 11:34 PM ---------- Previous post was at 11:33 PM ----------

    چشم تو که انتظار می ریزد از آن
    دریا دریا وقار می ریزد از آن
    در باد کمی پیرهنت را بتکان!
    من مطمئنم بهار می ریزد از آن!

    از : هادی محمدزاده

  10. 2 کاربر از siya22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #4746
    پروفشنال siya22's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    esfahan city
    پست ها
    885

    پيش فرض

    به اینخوشم که شما گرفتارِ من نیستید
    به این خوشم که من گرفتارِ شمانیستم
    به سختیِ این کره­‌ی خاکی
    که هرگز زیر پاهای ما را خالی نمی‌کند
    به این خوشم کهمی‌توان مسخره بود
    گستاخی کرد و کلام را به بازینگرفت
    و سرخ نشد از موجِ کُشنده
    هنگامی که آستین‌­هامان آهسته به هم ساییدهمی‌­شوند

    و به این خوشم که شما در حضور من
    به‌­راحتی دیگری را در آغوش می­‌کشید
    و از این که شما را نمی‌­بوسم
    آتشِ سوزان جهنم برایم آرزو نمی‌­کنید
    خوشم که نام لطیف مرا، ای نازنینمن
    شبانه‌­روز به­‌بیهودگی یاد نمی‌­کنید
    خوشم که در سکوت سرد کلیسا، ایآوازه‌­خوانان
    برای ما سرود ستایش سر نمی­‌دهید

    سپاس قلبی من از آن شما باد
    شما که خود نمی‌­دانید
    چه عاشقانه مرا دوست می­‌دارید
    و سپاس برای آرامشِ شب­‌هایم
    برای کم­‌یابیِ ملاقات‌­های تنگِغروب
    برای فقدانِ گردش­‌هامان زیرِ نورِماه
    برای بی‌­حضوریِ خورشیدِ بالایسرمان
    برای این‌که، افسوس! شما گرفتارِ مننیستید
    برای این‌که، افسوس! من گرفتار شمانیستم.


    از : مارینا تسوتایوا
    ترجمه از : پریسا شهریاری

  12. #4747
    پروفشنال siya22's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    esfahan city
    پست ها
    885

    پيش فرض

    چشم تو را اگرچه خمار آفریده اند
    آمیزه ای ز شور و شرار آفریده اند

    از سرخی لبان تو ای خون آتشین
    نار آفریده اند انار آفریده اند

    یک قطره بوی زلف ترت را چکانده اند
    در عطردان ذوق و بهار آفریده اند

    زندانی است روی تو در بند موی تو
    ماهی اسیر در شب تار آفریده اند

    مانند تو که پاک ترینی فقط یکی
    مانند ما هزار هزار آفریده اند

    دستم نمی رسد به تو ای باغ دور دست
    از بس حصار پشت حصار آفریده اند

    این است نسبت تو و این روزگار یأس :
    آیینه ای میان غبار آفریده اند


    از : سعید بیابانکی

  13. #4748
    داره خودمونی میشه reza100000's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    norway
    پست ها
    26

    پيش فرض

    سراپا اگر زرد و پژمرده ايم
    ولي دل به پاييز نسپرده ايم
    چو گلدان خالي، لب پنجره
    پر از خاطرات ترك خورده ايم
    اگر داغ دل بود، ما ديده ايم
    اگر خون دل بود، ما خورده ايم
    اگر دل دليل است، آورده ايم
    اگر داغ شرط است، ما برده ايم
    اگر دشنه دشمنان، گردنيم!
    اگر خنجر دوستان، گرده ايم؟!
    گواهي بخواهيد، اينك گواه:
    همين زخمهايي كه نشمرده ايم!
    دلي سربلند و سري سر به زير
    از اين دست، عمري به سر برده ایم!

  14. #4749
    داره خودمونی میشه r*a*m*i*n's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    یاد او.....
    پست ها
    27

    پيش فرض

    بگذار سر به سينه ي من تا كه بشنوي

    آهنگ اشتياق دلي دردمند را

    شايد كه بيش از اين نپسندي

    آزار اين رميده سر در كمند را

    بگذار سر به سينه من تا بگويمت

    اندوه چيست عشق كدام است غم كجاست؟

    بگذار تا بگويمت:اين مرغ خسته جان

    عمري ست در هواي تو از آشيان جداست

    دلتنگم آنچنان كه اگر ببينمت به كام

    خواهم كه جاودانه بنالم به دامنت

    شايد كه جاودانه بماني كنار من

    اي نازنين_كه هيچ وفا با منت نيست_

    تو آسمان آبي آرام و روشني

    من چون كبوتري كه پرم در هواي تو

    يك شب ستاره هاي تو را دانه چين كنم!

    با اشك شرم خويش بريزم به پاي تو

    بگذار تا ببوسمت اي نوشخند صبح

    بگذار تا بنوشمت اي چشمه شراب

    بيمار خنده هاي توام بيشتر بخند!

    خورشيد آرزوي مني گرم تر بتاب!

  15. #4750
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    37

    پيش فرض

    گفتم از عشقت جدا شوم
    و دل دیوانه ام را از بند عشق آزاد کنم
    دل من محبوس است
    در زندانی که
    میله هایش حرف های عاشقانه ی تو
    و زندانبانش چشمان دلربای توست
    ای کاش نامه های عاشقانه ام رابه همراه کبوتران سپید
    برایت با اشک های شبانه ام راهی می کردم
    نه نه !
    نمی توانم هرگز زندان دلت را رها کنم
    من این اسارت را از آزادی اما بی تو بیشتر می خواهم
    واگر حتی روزی
    وقت آزادی ام فرا رسد
    به کبوتران سپید خواهم گفت
    که خاکستر تن بی جانم را برایت آورند

  16. این کاربر از hoosein62 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •