دردم از يار است و درمان نيز هم
دل فداي او شد و جان نيز هم
اين كه مي گويند آن خوشتر ز حسن
يار ما ايندارد و آن نيز هم
دردم از يار است و درمان نيز هم
دل فداي او شد و جان نيز هم
اين كه مي گويند آن خوشتر ز حسن
يار ما ايندارد و آن نيز هم
من ته چشمان تو را می خواهم
نا دوباره آغاز شوم
چشم تو دروازه ی دل دیوانه ی توست
اول راه کجاست
دل من بی تاب است
این چشم که تو داری می ناب است
من مست و غزل خوان چشم تو شدم....
مي گذرم از اين گذرگاه
واسه پيدا كردن ماه
واسه كشف آخرين زخم
تا پل معلق اخم
سر مي رم تا لب بارون
تا شب خيس خيابون
بگو تاحضور بوسه
چن تالبريختگي مونده ؟
چن تا بغض تلخ نشكن ؟
چن تا آواز مونده ؟
بتاب ديوانه هي بتاب
خودم را برايت خواب ديده ام بخواب
چشمم را بگيري مي سوزانمت
نگاه كن ماده ترين زن ، دستش براي من
بالا رفته تا ماه دف مي زند :
ديوانه اي اي بي هدف يك حلق سرگردان به كف رفت اين طرف رفت آن طرف
هفتاد و هفت حفره ان ورتر از نفس
مي افتي
روي دستهايي كه گناه مي شود بر گردنت
نترس
بر مي گردانمت
شانه به شانه ام بزني به هيچ كجاي تو بر نمي خورم
درياچه از سرم گذشت خطر يا توهم فرقي ندارد
فقط
چشمهايت را ببند لطفا
مي خواهم سرت را زير آب كنم .
من به ويرانه تبسم كردم
با شب جغد تكلم كردم
سكه رايج خوشبختي را
در خم كوچه ي شب گم كردم.
مائيم و می و مطرب و اين کنج خراب جان و دل و جام و جامه در رهن شراب
فارغ ز امید رحمت و بيم عذاب آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب
بي كس و
تنها
كنار پنجره
نشسته ام
و به جاي تو
زانوي غم
در بغل دارم...
قطار ثانيه ها
در گوشم سوت مي كشد
كه
" شب از نيمه گذشته و
تو هنوز بيداري؟!"
چشمانم
به
عكس قاب شده ات
در خيال
مي نگرد...
" پس چرا
به بالينم
نمي آيي؟!!"
ثانيه ها
غرق در تماشا
تنم
آهسته آهسته
خالي از سردي مي شود
انگشتان تو هست
كه اشكهايم را
مي ربايد...
گرمي بوسه هايت
بر موهايم
مرا مي سوزاند...
و اينبار
تپش قلب من
هست
كه
موهاي تو را
مي نوازد...!...![]()
درشادي وغم چيده شود شاخۀ گُل// نالد زفراق گل زیبا بلبل
درعيد وعزا فرق ندارد نوعش// گاهي گل سرخ ، گاهگاهي سُنبل
لنگ لنگان قدمي بر مي داشت
هر قدم دانه شكري مي كاشت
تسبيح و خرقه لذت مستي نبخشدت
همت در اين عمل طلب از ميفروش كن
پيران سخن ز تجربه گويند گفتمت
هان اي پسر كه پير شوي پند گوش كن
بر هوشمند سلسله ننهاد دست، عشق
خواهي كه زلف يار كشي ترك هوش كن
با دوستان مضايقه در عمر و مال نيست
صد جان فداي يار نصيحت نيوش كن
ساقي كه جامت از مي ساقي تهي مباد
چشم عنايتي به من درد نوش كن
سر مست در قباي زرافشان چو بگذري
يك بوسه نذر حافظ پشمينه پوش كن
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)