تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 474 از 934 اولاول ... 374424464470471472473474475476477478484524574 ... آخرآخر
نمايش نتايج 4,731 به 4,740 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #4731
    داره خودمونی میشه snow-boy's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2010
    محل سكونت
    tehran-iran
    پست ها
    52

    پيش فرض

    تو نیستی
    اما من برایت چای می ریزم
    دیروز هم
    نبودی که برایت بلیط سینما گرفتم
    دوست داری بخند
    دوست داری گریه کن
    و یا دوست داری
    مثل آینه مبهوت باش
    مبهوت من و دنیای کوچکم
    دیگر چه فرق می کند
    باشی یا نباشی
    من با تو زندگی می کنم











    ---------- Post added at 04:53 PM ---------- Previous post was at 04:51 PM ----------

    هرشب خواب می بینم
    سقوط می کنم از یک آسمانخراش
    و تو از لبه آن
    خم می شوی و
    دستم را می گیری
    سقوط می کنم هرشب
    از بام شب
    و اگر تو نباشی
    که دستم را بگیری
    بدون شک
    صبحگاه
    جنازه ام را
    در اعماق دره ها پیدا می کنند...









  2. این کاربر از snow-boy بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #4732
    داره خودمونی میشه snow-boy's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2010
    محل سكونت
    tehran-iran
    پست ها
    52

    پيش فرض

    معشوق من!
    کاش من و تو
    دو جلد از یک رمان عاشقانه بودیم
    تنگ در آغوش هم
    خوابیده در قفسه های کتابخانه ای روستایی
    گاهی تو را
    گاهی مرا
    تنها به سبب تشدید دلتنگی هامان
    به امانت می بردند

    معشوق من!
    کاش می دانستم
    پشت آن جلد کهنه چه چیزی را پنهان می داری
    که همواره
    خواب مرا
    بر می آشوبد
    شاید آخر قصه را...








    ---------- Post added at 05:02 PM ---------- Previous post was at 05:01 PM ----------

    نمی خواهم تمام دنیای تو باشم،
    می روم برایت تدارک ببینم،
    بهشت را...




  4. 2 کاربر از snow-boy بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #4733
    داره خودمونی میشه reza100000's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    norway
    پست ها
    26

    پيش فرض

    قتی که من تب داشتم دیشب کجا بودی؟ برمن مگو درگیر طوفان بلا بودی

    تب داشتم من باز هم شاید خطا دیدم
    انگار تو در سایه آئینه ها بودی

    دیدم به چشم خود که تاریکی تورا برده
    من خواب دیدم یا که یارم بی وفا بودی؟

    صد آینه, هفتاد گل, گنجینه قلبم
    سی سال هم عمرم فدایت شد کجا بودی؟

    یک روز خنده, روز دیگر اشک و دیگر روز
    غم همنشینم بود و تو در فکر ما بودی؟


    صد پل زدم تا طاق ابرویت شکستی تو
    با دست تقدیرم مگر تو آشنا بودی؟

    ای عشق عصیانگر مرا بلعیده طوفانت
    طوفان اگر بودی چرا از من جدا بودی

    دریا منم ساحل توئی , موجم ولی ای عشق
    شاید به موج دیگری تو مبتلا بودی

  6. این کاربر از reza100000 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #4734
    داره خودمونی میشه reza100000's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    norway
    پست ها
    26

    پيش فرض

    غرض این بود که تکرار کنم غم ها را
    با غزل فاش کنم بیشترین کم ها را
    با غزل اشک بریزم بنویسم شادم
    و به تصویر کشم چهره آدم ها را
    غرض این بود که با گریه غزل وار شوم
    در خودم دم به دم از آینه تکرار شوم
    یا گدایی بکنم بر در هر خانه و یا
    تکه نانی بر سر سفره افطار شوم
    غرض این بود غزل باشد و صد خاطره
    تا بگویم غم عشق تو چه ها با من کرد
    ولی افسوس که این شعر به هم ریخته ام
    نه غزل شد نه رباعی نه دو بیتی و نه فرد

  8. 4 کاربر از reza100000 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #4735
    آخر فروم باز mmiladd's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    محل سكونت
    اُتاقم..!
    پست ها
    4,103

    پيش فرض

    ایینه را نگاه مکن
    من رشک می برم بر تو
    وقتی در ایینه خود را تماشا میکنی
    بیهوده است اینکه برای نبودن من
    پرونده های سبز بشر دوستانه باز میکنی
    جایی که افتاب هست سایه نیست
    جایی که افتاب نیست سایه نیست
    این جمله ها بدون تجمل و تشریفات خواندنی است
    این جمله ها را
    هر بچه ای که دفتر شطرنجیش را
    با احتیاط طفل نو اموز
    هر روز باز میکند
    تصدیق میکند
    اگر انها را
    معقول ارام بافاصله

  10. این کاربر از mmiladd بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #4736
    اگه نباشه جاش خالی می مونه iranzerozone's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    Iran-Tehran
    پست ها
    274

    پيش فرض مرهم

    بیـــا ای بــــاد٬ عطر شبـــنم آور.
    ســـلامِ نــــازکِ آن همـــــدم آور!
    ز لای حلقــــه ی گیســــو بلنـــد ش٬
    طــراوت هـــای مشکین کم کم آور!
    از آ ن آیینـــه ی رخشـــان چشــمش٬
    خمــــار میــــگساری هــــردم آور!
    نگـــاهش آیت نــــاز و نـــــزاکت٬
    خدا را کشت مــا را٬ زمزم آور!
    برای آنــکه ریـــــزم زیــــر پایش٬
    برایـــــم گلشنی از مریــــم آور!
    مَکش یارا ز جانم تیر عشقش٬
    مرمت کن به این دل٬ مرهــــــم آور!

  12. #4737
    اگه نباشه جاش خالی می مونه iranzerozone's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    Iran-Tehran
    پست ها
    274

    پيش فرض نذر

    چقدر خواب ببینم که مال من شده ای؟
    شاه بیت غزل های لال من شده ای.
    چقدر حافظ یلدا نشین ورق بخورد؟
    تو ناسروده ترین بیت فال من شده ای.
    کاش ببینم که بعد آن همه بغض٬
    جواب حسرت این چند سال من شده ای!
    چقدر لکنتِ شبِ گریه را مجاب کنم؟
    خدای نکرده مگر بی خیال من شده ای؟
    هنوز نذر شب جمعه های من این است:
    که اتفاق بیفتد حلال من شده ای!!!
    که اتفاق بیفتد کنار تو هستم.
    برای وسعت پرواز٬ بال من شده ای.
    میان بغض وتبسم٬ میان وحشت وعشق٬
    تو شاعرانه ترین٬ احتمال من شده ای!
    مرا به دوزخ بیداریم نیازی نیست.
    عجیب خواب قشنگی ست، مال من شده ای!!!

  13. 2 کاربر از iranzerozone بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  14. #4738
    داره خودمونی میشه snow-boy's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2010
    محل سكونت
    tehran-iran
    پست ها
    52

    پيش فرض

    نسیم كه بودی
    علفزار شدم
    عجولانه نامت را بوییدم
    پاییز كه خواست به شاخه ات بپیچد
    بهار شدم
    كنارت ماندم
    حالا كه برای همیشه سفر شدی
    رفتی
    شعر می شوم
    تمام راز تورا
    با كلمات
    با كتاب ها
    قسمت می كنم ....

  15. 2 کاربر از snow-boy بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  16. #4739
    داره خودمونی میشه snow-boy's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2010
    محل سكونت
    tehran-iran
    پست ها
    52

    پيش فرض

    هزار بار قسم خورده ام که نام تو را
    بر لب نیاورم اما قسم به جان تو بود...

    ---------- Post added at 11:40 AM ---------- Previous post was at 11:39 AM ----------

    تلخ است...
    نه نمی فهمم
    شاید هم شیرین باشد.
    دنیا...خانه ی اجاره ای منست.
    یادم باشد دل را خیلی خرجش نکنم!

  17. 3 کاربر از snow-boy بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  18. #4740
    داره خودمونی میشه r*a*m*i*n's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    یاد او.....
    پست ها
    27

    پيش فرض بهانه

    او رفته است

    او رفته است

    می دانم

    روزهاست قصه رفتنش را باور کرده ام

    شب های سردی را بی تو سپری کرده ام

    روزهای یکنواختی را بی دلهره نگاه جاذبش گذراند ه ام

    خود را نیز نمی دانم کجای این دلتنگی باخته بودم

    روزهایی که به امید دوباره دیدنش

    کوچه های خاطرات را مرور کردم

    اشک هایی که بی حضور من بارید

    و نفس هایی که در سینه حبس شد

    او رفته است

    می دانم

    وقتی به خود باز می گردم

    هنوز جای خالی لحظه های با او بودن را لمس می کنم

    و هیچ نمی گویم

    شاید به امید

    بهاری دگر

    و یا نمی دانم

    بهانه ای دگر

    من هر شب تصویر خیال مسافری را می بینم

    که یکی از همین شب ها از راه می رسد

    و مرا به معراج یک شب بهاری می برد

    من تو را در خود می جویم

    و حزن صدایت را می شنوم

    و با خود ترانه های ماندن را زمزمه می کنم

    شاید ماندی

    و قرار بی قراری های چون منی شدی

    که بودن را رنگ عشق می زند .

    ---------- Post added at 03:45 PM ---------- Previous post was at 03:43 PM ----------

    بی تو

    لحظه ها می گذرند

    و من اما بی تو

    در همان روز وداع

    مانده ام بی حرکت

    ساعت سخت عذاب

    اضطرابی که مرا

    می برد تا مردن

    من فرو رفته در اندیشه تو

    تو می آیی از راه

    چه غریب است نگاهت با من

    به خودم می لرزم

    در دلم می گویم

    که خدایا چه شده

    پرم از دلشوره

    حاضرم که بمیرم اما

    هر چه اندوه و غم است

    دور باشد از تو

    حاضرم هر چه غم است

    در دل من باشد

    تا تو دلشاد شوی

    حاضرم...

    ناگهان می گویی

    آخرین دیدار است

    زیر لب می گویم

    آخرین دیدار است

    پر تردیدو سوال

    بی رمق می گویم

    شوخی تلخی بود

    پاکتی را که همراه خودت آوردی

    می دهی دستم و

    بی هیچ کلامی دیگر

    می روی از پیشم

    پر تردید و سوال

    مانده ام بر جایم

    و تو را می نگرم

    که ز من می گذری

    پاکتی را که به دستم دادی

    می گشایم شاید

    به جوابی برسم

    همه خاطره ها را

    تو به من پس دادی

    باورش ممکن نیست

    تو که همراه دل من بودی

    پس چه شد آن همه حرف

    پس چه شد آن همه مهر

    پس چه شد آن همه رویای قشنگ

    لحظه ها می گذرند

    و من اما بی تو

    مانده ام بی حرکت

    سالها رفته و من

    بی تو با یاد تو ام

    در همان روز وداع

    در همان ساعت سخت

    در همان شوخی تلخ

    مانده ام بی حرکت

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •