در پرده اسرار کسی را ره نیست
زین تعبیه جان هیچکس آگه نیست
جز در دل خاک هیچ منزلگه نیست
می خور که چنین فسانهها کوته نیست
خیام
در پرده اسرار کسی را ره نیست
زین تعبیه جان هیچکس آگه نیست
جز در دل خاک هیچ منزلگه نیست
می خور که چنین فسانهها کوته نیست
خیام
تا کی غم دنیای دنی ای دل دانا
حیف است ز خوبی که شود عاشق زشتی
آلودگی خرقه خرابی جهان است
کو راهروی اهل دلی پاک سرشتی
حافظ
ياد باد آن كه ز ما وقت سفر ياد نكرد ................ به وداعي دل غمديده ي ما شاد نكرد
دلم براي دل ساده ام كه خواهد خورد
دوباره مثل هميشه فريب ميسوزد
نشسته اي به اميد كه؟ گر بگير اي عشق
هميشه آتش تو بي لهيب ميسوزد
دلی کز خرد گردد آراسته
چو گنجی بود پر زر و خواسته
جوانی خردمند و برتر منش
به گیتی ز کس نشنود سرزنش
فردوسی
شير يزدان, ركن ايمان,شاه مرداني علي
نيست عرش كبريا جز خاطر داناي تو
از جمالت نور يزداني تجلي مي كند
اي جهاني محو رخسار جهان آراي تو
وقت را غنیمت دان آن قدَر که بتوانی
حاصل از حیات ای دل این دم است تا دانی
حافظ
يكي از عقل مي لافد يكي طامات مي بافد .................... بيا كاين داوري ها را به پيش داور اندازيم
ما در کنار دختر موسی نشسته ایم
عمریست محو او به تماشا نشسته ایم
اینجا کویر داغ و نمک زار شور نیست
ما روبروی پهنه ی دریا نشسته ایم
ميان طاعت و اخلاص و بندگي بستن
چه پيش خلق به خدمت، چه پيش بت زنار
زمام عقل به دست هواي نفس مده
که گرد عشق نگردند مردم هشيار
سعدی
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)