[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
روزها فکر توام
شبهايم
به خيال تو و دلتنگي تو
مي گذرد.
شاپرک
از غم تنهايي من
سير است
ابر از باريدن
و پرنده از هوا دلگير است.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
روزها فکر توام
شبهايم
به خيال تو و دلتنگي تو
مي گذرد.
شاپرک
از غم تنهايي من
سير است
ابر از باريدن
و پرنده از هوا دلگير است.
من تو را آجر به آجر خواهم ساخت
دوباره
به اميد روزي که پنجره اي
رو به عشق ،
ميان ديوار قلبت باز کنم !!!
نمي دانم چرا ، اما
از روزي که تو را ديده ام
عاشق ديوارها شده ام !
سکوت آن ها آرامم مي کند .
آرام تر از هر چيزي که ...
فکرش را بکني !!!
سالها رفتم و آمدم
تا تمامِ خانههای
کلنگیِ کوچهتان را هم
کوبیدند و ساختند...
کاش میدانستم
این روزها را چه کنم
با ویرانههای «من»ی که
تو کوبیدی و دیگر...
.
.
.
نساختی!!
من فقط عاشق اينم حرف قلبتو بدونم
الكي بگم جدا شيم تو بگي كه نميتونم
من فقط عاشق اينم بگي از همه بيزاري
دو سه روز پيدام نشه و ببينم چه حالي داري
من فقط عاشق اينم عمري از خدا بگيرم
اينقدر زنده بمونم تا بجاي تو بميرم
من فقط عاشق اينم روزايي كه با تو تنهام
كار و بار زندگيمو بزارم براي فردا
من فقط عاشق اينم وقتي از همه از كلافم
بشينم يه گوشه دنج موهاي تو رو ببافم
عاشق اون لحظه ام كه پشت پنجره بشينم
حواست به من نباشه دزدكي تو رو ببينم
من فقط عاشق اينم عمري از خدا بگيرم
اينقدر زنده بمونم تا بجاي تو بميرم...
تو واین خونه را با هم میخوام
تو نباشی دل من میگیره
اینو از چشمای تو میخونم
بی من این خونه برات دلگیره
من با داشتن تو ارم میشم
زیر سقف خونه وقتی هستی
با تو خوشبختی من تکمیله
تو ی این حال خوشم همدسیتی
شب این خوه پر از احساسه
دل من به داشتنت مینازه
اگه تو باشی کنارم دستام
دست خالی خونه را میسازه
تا ته قصه بمون با من
بذار این دلخوشی عادت شه
بیا همخونه من تا عشق
با تو همرنگ عبادت
---------- Post added at 09:15 PM ---------- Previous post was at 09:14 PM ----------
مینویسم (د ی د ا ر) تو اگر با من و دلتنگ منی ...
... یک به یک فاصله ها را بردار
---------- Post added at 09:16 PM ---------- Previous post was at 09:15 PM ----------
پرواز در هوای خيال تو ديدنی ست
حرفی بزن که موج صدايت شنيدنی ست
شعر زلال جوشش احساس های من
از موج دلنشين کلام تو چيدنی ست
يک قطره عشق کنج دلم را گرفته است
اين قطره هم به شوق نگاهت چکيدنی ست
خم شد- شکست پشت دل نازکم ولی
بار غمت ـ عزيز تر از جان ـ کشيدنی ست
من در فضای خلوت تو خيمه می زنم
طعم صدای خلوت پاکت چشيدنی ست
تا اوج ، راهی ام به تماشای من بيا
با بالهای عشق تو پرواز ديدنی
به دشت جنونت تاخته ام .
سوار بر مرکب انتظار !
به راستی
کدامین فاتح جنگ های کهن ،
بر اهریمن حسرتت
پیروز خواهد شد !؟
***************
روزهایم
خمیازه می کشند
تا شب
که بمیرند .
**************
میدانم
چشمان تو
برق نگاههایی را
در دوردست
جواب میدهند
که قلب تو را از من ربودهاست
باشد.
آزادی !
فقط بگذار تا چشمانم به خواب روند،
بعد
برو!
فکر میکردم در آغوشش بگیرم بهتر است
بعدها دیدم در آغوشش بمیرم بهتر است
گرم آغوشش شدم... دست و دلش لرزید و گفت:
شاید از دستت دلم را پس بگیرم بهتر است
از قفس، هرکس رهایت میکند، عاشقتر است
اینکه من با آن که آزادم، اسیرم، بهتر است
عشق من ! اینروزها آزادگان زندانیاند
زندگی، بیعشق ، زندان است... گیرم بهتر است !!
عشق من ! ایکاش بودی... عشق من ایکاش بود...
زندگی،
اینطور اگر باشد،
بمیرم بهتر است...
باز امشب غزلي كنج دلم زنداني ست
آسمان شب بي حوصله ام طوفاني ست
هيچ كس تلخي لبخند مرا درك نكرد
هاي هاي دل ديوانه من پنهاني ست
گفتم:
پیامبرم!
نامهها را به صندوقهای پستی شما میرسانم
گفت: پس معجزه کن
معجزه کردم
روبهرویم نشسته بود!
---------- Post added at 09:11 AM ---------- Previous post was at 09:08 AM ----------
دل من باز گريست
قلب من باز ترك خورد و شكست
باز هنگام سفر بود
و من از چشمانت مي خواندم
كه به آساني از اين شهر سفر خواهي كرد
و از اين عشق گذر خواهي كرد
و نخواهي فهميد ...
بي تو اين باغ پر از پاييز است! ...
![]()
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)