تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 47 از 129 اولاول ... 374344454647484950515797 ... آخرآخر
نمايش نتايج 461 به 470 از 1281

نام تاپيک: مجموعه مقالات و موضوعات روانشناسي

  1. #461
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    فشار رواني حساسيت ها را تشديد و طولاني تر مي کند


    تازه ترين تحقيقات نشان مي دهد اضطراب و فشار رواني مي تواند حملات فصلي حساسيتي (آلرژي ) را تشديد و طولاني تر کند.

    به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز به نقل از رويترز، دکتر جنيس کيکولت گليزر، استاد روان شناسي و روان پزشکي دانشگاه ايالتي کلمبوس اوهايو مي گويد اضطراب و تشويش و تنش هنگام شروع حملات آلرژي علايم بيماري را طولاني تر مي کند.
    اين محققان براي بررسي تاثير تشويش و تنش بر حساسيت ها ، از ۲۸ زن و مرد با سابقه تب يونجه و حساسيت هاي فصلي براي شرکت در يک تحقيق آزمايشگاهي دعوت کردند.
    اين داوطلبان در روزهاي مختلف در يک وضعيت کم تنش (قرائت آرام مجلات) و وضعيت بسيار پرتنش تر (ارايه يک سخنراني ۱۰ دقيقه اي ويديويي در حضور يک گروه ارزياب رفتار و حل مسائل رياضي بدون قلم و کاغذ در حضور اين جمع و سپس تماشاي عملکرد خود در فيلم گرفته شده) قرار دادند.
    محققان ميزان تنش و تشويق شرکت کنندگان را ارزيابي کردند و قبل و بلافاصله بعد از موقعيت هاي تنش زا و روز بعد از آن، داوطلبان را تحت آزمون هاي حساسيت پوست قرار دادند.
    محققان دريافتند اضطراب پس از رويداد تنش زا، ميزان واکنشهاي حساسيت زا بيشتر مي کند. اين واکنش هاي حساسيتي به شکل زخم هاي کوچک يا کهير بر روي ساعد ظاهر شد.
    لکه هاي کهير مانند در کساني که به دليل شرکت در اين ازمايش تحت فشار رواني متوسطي قرار گرفته بودند، در مقايسه با زماني که در شرايط کم يا بدون استرس قرار داشتند ۷۵درصد بزرگتر بود.
    لکه هاي کهيري در کساني که تحت تنش زياد بودند دو برابر زماني بود که تحت هيچ تنشي قرار نداشتند. اين افراد يک روز پس از گذشت رويداد تنش زا چهار برابر بيشتر احتمال داشت دچار کهير حساسيتي شوند.
    اين تحقيق نشان مي دهد کساني که تحت تنش زياد هستند واکنش ادامه دار و شديد به مواد حساسيت زا نشان مي دهند. تاثير تنش ظاهرا تا روز بعد ادامه داشت. تنش باعث مي شود حساسيت هاي فرد روز بعد هم تشديد شود.
    دکتر رونالد گليزر متخصص ايمني شناسي ايالت اوهايو مي گويد اضطراب بيشتر با افزايش توليد هورمون هاي استرس کاتکولامين و پروتيين التهاب اينترلوکين-۶ مرتبط است. افزايش سطح اين ترکيبات علت تاخير در واکنشهاي حساسيت است.
    گليزر مي گويد يک نکته بسيار ناراحت کننده در مورد واکنش هاي حساسيتي که بعد از يک تاخير اتفاق مي افتند آنست که به داروهاي آنتي هيستامين جواب نمي دهند. به همين دليل وي توصيف مي کند که در فصل آلرژي درصورت امکان سعي شود تنش در پايين ترين سطح نگاه داشته شود

  2. #462
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    آيا بالابودن سطح حرمت خود به کارآمدي بهتر، موفقيت شخصي، خوشبختي يا سبکهاي زندگي سالمتر منجر می شود؟
    Dose High self-esteem cause better performance, interpersonal success, Happiness, or healthier lifestyles?


    در مقاله‌اي که بخش نخست آن در اختيار خوانندگان قرار مي‌گيرد کوشش شده تا با مروري بر پژوهشهاي علمي گذشته به اين پرسش پاسخ داده شود که آيا سطح بالاي حرمت خود مي‌تواند علت کارآمدي بهتر، موفقيت بين فردي بيشتر، خوشبختي افزونتر يا سبکهاي زندگي سالمتر باشد؟ در سالهاي اخير، حرمت خود به صورت يک اصطلاح متداول در آمده است. معلمان، والدين، درمانگران و بسياري ديگر، با پذيرش فرض تأثير مثبت سطح بالاي حرمت خود بر همه ابعاد زندگي، اهمّ کوشش خود را بر افزايش آن متمرکز کرده‌اند. در اين مقاله، فرض اخير مورد بررسي انتقادي قرار گرفته است. مع‌هذا به علت حجم زياد و اهميت مطالب مطرح شده، در اين شماره به تعريف حرمت خود، مسايل ناشي از ابزارهاي ارزشيابي آن و مشارکت فرايندهاي مختلف روانشناختي در دستيابي به نمره‌هاي بالاي سطح حرمت خود، بسنده خواهيم کرد و نتايج حاصل از پژوهشها درباره ميزان ارتباط بين پيشرفت تحصيلي، موفقيت بين شخصي، خوشبختي و سبکهاي زندگي سالمتر را در شماره بعد ارائه خواهيم داد.
    · اغلب افراد اهميت حرمت خود را احساس مي‌کنند و براي آنها بسيار مشکل و حتي غيرممکن است که نسبت به توصيفهاي ديگران درباره خود مانند عدم صلاحيت، جاذبه، بي‌ارزش يا دوست‌داشتني بودن بي‌اعتنا باشند، همچنانکه در برابر موفقيتها و شکستهاي مهم زندگي نيز آسيب‌پذيرند و واکنشهاي هيجاني شديدي نسبت به عواملي که به افزايش يا کاهش سطح حرمت خود در آنها منجر مي‌شود نشان مي‌دهند. اگرچه تجربه‌ فاعلي اين احساس را به وجود مي‌آورد که حرمت خود به هنگام برنده شدن در يک مسابقه، دريافت يک جايزه، حل يک مسأله يا دستيابي به پذيرش يک گروه اجتماعي افزايش مي‌يابد و شکست در قلمروهاي مذکور، کاهش آن را به دنبال دارد، مع‌هذا اين پرسش مطرح مي‌شود که آيا سطح حرمت خود تابع موفقيتها و شکستهاست يا آنکه بالعکس، علت چنين پيامدهايي محسوب مي‌شود؟
    · در آغاز دهه 1970 تأثير علّي سطح حرمت خود بر همه جنبه‌هاي زندگي انساني پذيرفته شده بود تا جايي که در دهه 1980، نظام قانونگذاري ايالت کاليفرنيا پذيرفت که افزايش سطح حرمت خود در شهروندان کاليفرنيا، با کاهش وابستگي به کمکهاي دولتي، جلوگيري از بارداريهاي ناخواسته، شکستهاي تحصيلي، جرايم، اعتياد به مواد و مشکلات ديگر، مي‌تواند از اتلاف سرمايه‌هاي حاصل از مالياتهاي مردم جلوگيري کند. در نتيجه، در سال 1986 به پيشنهاد يکي از نمايندگان مجلس ايالتي و تصويب فرماندار کاليفرنيا، مقرر شد تا يک گروه ضربت با بودجه سالانه 245000 دلار به بررسي حرمت خود و مسؤوليت شخصي و اجتماعي بپردازد. اين نماينده ايالتي حتي اميدوار بود که افزايش سطح حرمت خود به تعادل بودجه نيز کمک کند چون عقيده داشت که درآمد افراد داراي سطح بالاي حرمت خود بيش از کساني است که واجد سطح پايين حرمت خود هستند و در نتيجه، ماليات بيشتري مي‌پردازند! اگر چه چنين موضع‌‌گيريهايي را نمي‌توان جدي تلقي کرد اما به هرحال بايد گفت که گروه ضربت عميقاً بر اين باور بود که افزايش حرمت خود مي‌‌تواند از افراد در برابر بار سنگين چالشهاي زندگي حمايت کند و رفتارهاي سازش نايافته را کاهش دهد.
    · مؤلفان اين مقاله با مرور پژوهشهاي تجربي قابل اعتماد، کوشش کرده‌اند تا نقش سطح بالاي حرمت خود در بروز پيامدهاي مثبت يا منفي را مشخص کنند و مواردي را که بالابودن سطح حرمت خود مفيد است تعيين نمايند. بررسي نکته اخير، از زاويه نظري (درک بهتر حرمت خود و پيش‌بيني پيامدها بر اساس آن) و از زاويه کاربردي ( تعيين ميزان تأثير افزايش سطح حرمت خود در حل مسايل خاص اجتماعي) واجد اهميت است و امکان درک صحيح و ظريف موقعيتهايي را فراهم مي‌کند که مستلزم بالابودن سطح حرمت خود هستند. اما دستيابي به چنين اهدافي مستلزم ارائه تعريفي از حرمت خود است.
    · حرمت خود به معناي دقيق کلمه، عبارت از ميزان ارزشي است که افراد براي خويشتن قايل هستند. سطح بالاي حرمت خود نشان‌دهنده ارزيابي مثبت از خود است در حالي که سطح پايين حرمت خود، به يک ارزيابي منفي کلي يا بالنسبه نامساعد از خود اشاره دارد. مع‌هذا، ارزيابي فرد از سطح حرمت خود همواره با واقعيت منطبق نيست. به عبارت ديگر، سطح بالاي حرمت مي‌تواند با يک ارزيابي درست، قابل توجيه و متوازن فرد از ارزش خويشتن و موفقيتها و صلاحيتهاي وي مرتبط باشد همچنانکه مي‌تواند يک برتري‌طلبي متکبّرانه، کاذب و خودپسندانه را نشان دهد. سطح پايين حرمت خود نيز يا مبين يک ارزيابي واقعي و درست از نقاط ضعف و نارساييهاي فرد است و يا آنکه يک تحريف و حتي حس مرضي ناايمني و کهتري را برجسته مي‌کند.
    بنابراين، حرمت خود بيش از آنکه يک واقعيت باشد يک ادراک است بدين معنا که باور فرد نسبت به هوشمندي و جاذبه‌اش را مشخص مي‌کند و الزاماً چيزي درباره هوش و جاذبه واقعي وي به دست نمي‌دهد. بنابراين به منظور اثبات اهميت حرمت خود، پژوهشها بايد ثابت کنند که باورهاي افراد درباره خويشتن ـ صرف‌نظر از واقعيتي که در زير بناي آنها نهفته است ـ داراي پيامدهاي مهمي هستند. ذکر اين نکته به معناي ناديده انگاشتن ارزش فاعلي حرمت خود نيست. باورهاي افراد نسبت به خويشتن در اعمال آنها مؤثرند و اين اعمال نيز به نوبه خود، به واقعيت اجتماعي آنها و واقعيتهاي اجتماعي کساني که در پيرامون آنها هستند شکل مي‌دهند. پس مي‌توان پذيرفت که سطح بالا يا پايين حرمت خود ـ حتي اگر در آغاز نيز کاذب باشد ـ مي‌تواند واقعيت عيني فردي و اجتماعي را تغيير دهد.
    اما در اينجا نيز، حرمت خود منشاء چنين تغييراتي نيست. اگر چه بسياري از پژوهشگران، متخصصان باليني، معلمان، والدين و ديگر صاحب‌نظران، پيامدهاي مثبت سطح بالاي حرمت خود را به عنوان يک اصل پذيرفته‌اند اما چنين پذيرشي که به علت فقدان داده‌هاي مستحکم در چند دهه پيش، معقول به نظر مي‌رسيد اينک در پرتو داده‌‌هاي جديد مورد ترديد قرار گرفته است و انتقادهاي متعددي را درباره ابزارهاي ارزشيابي، عدم تجانس سطوح بالاي حرمت خود، فرايندهاي روانشناختي مختلفي که در دستيابي به نمره‌هاي بالاي سطح حرمت خود مشارکت دارند، برانگيخته است.
    · در آنچه مربوط به مشکلات ارزشيابي است بايد از يکسو به تکثر مقياسهاي حرمت خود اشاره کرد و از سوي ديگر، به طرح مسأله ماهيت سازه حرمت خود پرداخت. در مورد نکته اول بايد گفت که استفاده پژوهشگران از مقياسهاي مختلف به منظور سنجش حرمت خود، مقايسه نتايج را با مشکل مواجه کرده است و ماهيت سازه حرمت خود نيز به پيچيدگي مسأله افزوده است. در مورد مشکل اخير بايد گفت که در همة مقياسهاي حرمت خود از افراد مي‌خواهند تا در پاسخ به پرسشهايي مانند «آيا فرد با ارزشي هستيد؟»، «آيا وضعيت تحصيلي شما خوب است؟»، «آيا ديگران شما را دوست دارند؟»، «آيا فرد قابل اعتمادي هستيد؟» و ... به ارزشيابي خود بپردازند. وقتي پژوهشگران به بررسي ميزان قابليت اعتماد نمره‌هاي حرمت خود با مقياسهاي دروغ‌سنج که جذابيت اجتماعي نيز نام نهاده شده‌اند، پرداختند نتيجه گرفتند که نمره‌هاي حرمت خود تا حدّ زيادي تحت تأثير کوششهاي افراد براي خوب جلوه‌دادن خود، قرار دارند ضمن آنکه تمايزهاي ضروري بين حرمت خود دفاعي، متورم، خود دوستدار با حرمت خود واقعي را پنهان مي‌کنند و متأسفانه به علت ماهيت سازه حرمت خود که مستلزم پرسش از فرد درباره چگونگي تفکر و ارزيابي وي درباره خويشتن است، هيچ ضابطه عيني که بتوان نمره‌هاي مبتني بر خود ـ گزارش‌دهي را با آن مقايسه کرد، وجود ندارد.
    · پژوهشهاي مختلف توانسته‌اند نامتجانس بودن نمره‌هاي بالاي حرمت خود را نشان دهند به عبارت ديگر، ثبات بالاي دروني ابزارهاي سنجش حرمت خود، تأثير فرايندهاي روانشناختي متنوعي مانند دفاعها، خود دوستداري، خود ـ فريب‌دهي را پنهان مي‌کند. از اينجاست که مؤلفان مختلف، روشهاي متفاوتي را براي متمايزکردن حرمت خود واقعي از ديگر فرايندهاي روانشناختي که در بالابردن نمره‌هاي سطح حرمت خود مؤثرند پيشنهاد کرده‌اند. براي مثال، دستيابي به نمره‌هاي بالا در مقياس جذابيت اجتماعي مارلو ـ کراون را نشانه حرمت خود دفاعي و ناپايداري نمره‌هاي بالاي حرمت خود، گرايش به پرخاشگري و حرمت خود به منزله يک مکانيزم دفاعي را نشانه خود دوستداري دانسته‌اند. به هر حال، پژوهشگراني که به ارزش حرمت خود اصيل باور دارند مي‌توانند با کنترل متغيرهايي مانند خود دوستداري، خود فريب‌دهي يا پايداري زماني، به همبستگيهاي معتبرتر و پيامدهاي مطلوبتر دست يابند. اما بايد گفت که مقوله افراد واجد سطح بالاي حرمت خود از افراد نامتجانسي تشکيل شدهکه باورهايشان درباره خويشتن بسيار متغير است.
    · نظريه‌پردازان و پژوهشگران، سطح پايين حرمت خود را نيز با سازه‌هاي ديگر مانند افسردگي، تلون هيجاني و پايين‌بودن مستمر مهارگري دروني مرتبط کرده‌اند. اگرچه بين سطح پايين حرمت خود و آسيب‌شناسي همخواني اندکي وجود دارد و فرايندهاي روانشناختي همراه با حرمت خود و افسردگي مي‌توانند تا حدي همپوشي داشته باشند اما شواهد مختلف، همشکلي بين سطح پايين حرمت خود و افسردگي را تأييد نمي‌کنند. به عبارت ديگر، مفهوم افسردگي بر اساس منظومه‌اي از نشانه‌ها که سطح پايين حرمت خود يکي از آنهاست، مشخص مي‌شود. اما پايين بودن سطح حرمت خود به منزله شرط لازم و کافي افسردگي نيست.
    تحليلهاي جديد درباره روابط حرمت خود، نورزگرايي، مسند مهارگري و احساس اثربخشي و همپوشي آنها، بر ضرورت شيوه‌‌هاي روش‌شناختي دقيقتر دلالت دارند. برخي از مؤلفان بر اين باورند که اين سازه‌ها داراي روابط تنگاتنگي هستند و يک سازه گسترده را منعکس مي‌کنند. بنابراين، توانايي پيش‌بيني پيامدها توسط هر يک از اين سازه‌ها به گونه‌اي مستقل، بسيار اندک است و بر روانشناسان است تا تأثير هر سازه را همزمان با سازه‌هاي ديگر، روشن کنند. مؤلفان اين مقاله، چنين ديدگاهي را مي‌پذيرند و اميد دارند که پژوهشگران به هنگام سنجش ميزان پيامدهاي عيني حرمت خود، به اندازه‌گيري چنين سازه‌هايي نيز بپردازند.

    مجله روانشناسان ایرانی

  3. #463
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    تاثیر آواز خواندن بر سلامتی


    اگر تا به حال میل به آواز خواندن به شما دست داده است—چه زیر دوش حمام، چه در اتومبیل، یا شاید هم در مهمانی که هیچکس را آنجا نمی شناختید—باید باآغوش باز پذیرای آن باشید. این هنر باستانی نه تنها حس خوبی به آدم می دهد، بلکه می تواند سلامتیتان را هم تقویت کند، احساس درد و ناراحتیتان را برطرف کند و حتی عمرتان را طولانی تر کند.

    اگر از صدایتان به جز صحبت کردن، برای آواز خواندن هم استفاده کنید، فواید بسیار زیادی نصیبتان می شود. سوزانا هانسر، رئیس دپارتمان موسیقی درمانی در دانشگاه موسیقی برکلی، می گوید، "وقتی به جای حرف زدن، آواز می خوانید، در صدایتان آهنگ، موسیقی و اوج و حزیز دارد که باعث می شود بتوانید خود را عمیق تر بیان کنید. ازآنجا که خواندن عملی درونی است (که به بدن ما مربوط می شود) مطمئناً تغییراتی را در جسممان پدید می آورد."

    آواز خواندن استرس و درد را کاهش می دهد

    براساس گفته های پاتریشیا پرستون رابرتز، یک متخصص موسیقی درمانی در شهر نیویورک، تحقیقات ومطالعات ثابت کرده است که آواز خواندن موجب پایین آوردن ضربان قلب، فشار خون، و استرس می شود. او از آواز برای کمک به بیمارانی که از انواع مختلف بیماری ها و مشکلات روحی و فیزیکی رنج می برند، استفاده می کند.

    او می گوید، "برخی افرادی که دچار آسیب های روانی شده اند گاهی اوقات دوست دارند بدن فیزیکیشان را ترک کنند. به نظر می رسد که آواز خواندن خیلی از راه های عصبی که درد از آن عبور می کند را می بندد."

    آواز خواندن برای سالخورده ها

    به نظر می رسد که آواز خواندن، مخصوصاً به صورت دسته جمعی، فواید بسیار زیادی را برای افراد سالخورده به همراه دارد. در تحقیقی که برای بررسی تاثیر آواز خواندن بر سلامت افراد 55 سال و بالاتر انجام گرفت، در مدرسه موسیقی در واشنگتن، یک گروه آوازخوانی مخصوص سالخورده ها شکل گرفت.

    افراد سالخورده ای که در این گروه آواز شرکت داشتند (به همراه سالخورده های دیگری که در گروه های نویسندگی و نقاشی شرکت داشتند) درمقایسه با افرادی که در گروه کنترل بودند، پیشرفت بسیار قابل ملاحظه ای در وضعیت سلامتی خود داشتند. ازجمله پیشرفتهای آنها، می توان به موارد زیر اشاره کرد:

    - 30 مرتبه ویزیت دکتر کمتر

    - مشکلات بینایی کمتر

    - بروز افسردگی کمتر

    - نیاز کمتر به دارو

    - افتادن ها و سایر آسیب دیدگی های کمتر

    حتی محقق اصلی این تحقیق، دکتر کوهن، رئیس مرکز پیری و سلامتی در دانشگاه جورج واشنگتن، هم از تاثیرات شگرفی که تحقیق به اثبات رساند، متعجب بود. او در این رابطه می گوید، "تعجب من به خاطر این نیست که آواز خواندن عملی فایده بخش است، تعجبم از شدت تاثیر آن بر وضعیت سلامت شرکت کننده است. سن متوسط این شرکت کننده ها 80 سال بود. این سن همانطور که می دانید بالاتر ازسن قابل انتظار است، بنابراین اگر بخواهیم واقعبینانه نگاه کنیم، اگر قرار باشد تاثیری ایجاد شود، انتظار ما این خواهد بود که مرگ و میر گروه شرکت کننده نسبت به گروه کنترل کمتر بوده اشد. اینگه پیشرفت وضعیت سلامتی آنها تا این حد زیاد بوده مایه تعجب است."

    خود شرکت کننده ها هم پیشرفت هایی را در وضعیت سلامتی خود مشاهده کردند که از قرار زیر است:

    - داشتن احساسی بهتر هم در زندگی روزمره و هم هنگاه آواز خواندن

    - ارتقاء کیفیت صدای عادیشان

    - پیر نشدن تن صدای صحبت کردنشان

    - تنفس آسانتر

    - فرم بدنی بهتر


    آواز خواندن و بیماری آلزایمر

    دکتر اسمیت از انجمن آلزایمر که می خواست بیشتر روی تاثیر آواز خواندن بر داشتن احساس بهتر تحقیق کند، گروه آوازی برای افراد مبتلا به جنون، مشکلات حافظه و بیماری آلزایمر، برپا کرد.

    او در این رابطه می گوید، "ما با اشتیاق و علاقه زیادی کار گروه را دنبال می کردیم. خانواده ها باور دارند که این گروه زندگی آنها را بهتر کرده و به طریقی باعث شده که افراد حال بهتری داشته باشند و بیشتر عمر کنند."

    کلیو بالارد، رئیس تحقیقات انجمن آلزایمر می گوید، "قسمت هایی از مغز که با حرف زدن عمل می کند متفاوت از قسمتی است که روی موسیقی پردازش می کند که آن قسمتی است که این امکان را فراهم می کند که حتی افرادیکه قادر به حرف زدن نیستند هم بتوانند از موسیقی لذت ببرند. مردم از انجام کارهای گروهی لذت می برند و شواهد زیادی وجود دارد که ثابت می کند فعالیت اجتماعی برای افراد مبتلا به زوال عقل مفید است."

    مربی آواز، لیز مک ناتن در این زمینه می گوید، "این جلسات تاثیرات مفیدی بر قدرت شناخت، توانایی های فیزیکی و احساسی شرکت کننده ها داشته است. به نظر می رسد که موسیقی توانایی دست یافتن به کلمات را دارد. موسیقی آنقدر قدرتمند است که حتی افرادیکه توانایی حرف زدن خود را از دست داده اند هم می توانند به آوازها و اشعار آن دست پیدا کنند."

    آواز خواندن سیستم ایمنی و سلامت عمومی بدن را ارتقاء می دهد

    تحقیقات مختفی نشان داده است که آواز خواندن می تواند سیستم ایمنی بدن را هم تقویت کند. تحقیقی که در دانشگاه فرانکفورت در آلمان انجام گرفت، نشان داد که مقدار هموگلوبین A و کورتیزول—نمادهای تقویت سیستم ایمنی-- اعضای یک گروه آواز بعد از خواندن یکی از آوازهای موتزارت، بالا رفته است. فقط گوش دادن به موسیقی به تنهایی این تاثیر را به دنبال ندارد.

    در تحقیق دیگری، اعضای یک گروه آواز، پرسشنامه هایی را برای گزارش واکنش های فیزیکی و روانی خود به آواز خواندن پر کردند. این افراد اینطور گزارش کردند:

    - تقویت ظرفیت ریه

    - انرژی بالاتر

    - تسکین آسم

    - فرم بدنی بهتر

    - قویت حس ریلکسیشن و اوضع و احوال روحی و اعتماد به نفس


    آواز خواندن و هنر بعنوان یک روش درمانی پذیرفته شده است

    این روزها در سراسر جهان، انواع و اقسام هنرها بعنوان روش های درمانی شناخته شده اند. درواقع، در تحقیقی که توسط انجمن هنر در سلامت در امریکا انجام گرفت، مشخص شد که 68 درصد از بیمارستان های تحت تحقیق درمیان روش های درمانی خود از هنردرمانی نیز استفاده می کنند.

    ناجویکوف، رئیس این انجمن میگوید، "هنر به بیمارستان ها کمک کرده است که تسهیلات خود را انسانی تر کنند. این یک ارتباط اجتماعی وب به حساب می آید و احساس بیماران را نسبت به بهبودی خود، تقویت می کند. این روش ها واقعاً رضایت بیماران را از نحوه درمان خود چندبرابر می کند."

    اگر می خواهید داوطلب باشید، آواز خواندن در بیمارستان شروع بدی نیست—نه فقط برای بیماران، برای خودتان هم.

    منبع: mardoman.net

  4. #464
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    معانی رنگ گلها ، تعداد شاخه های گل

    معانی رنگ گلها ، تعداد شاخه های گل !

    آگاهی از معانی رنگ گلها، تعداد شاخه های گل در یک دسته می تواند ما را در اهدای درست و افزایش تاثیرگذاری آنها یاری دهد

    فراموش نکنید که لازم نیست حتما منتظر موقعیت و اتفاق خاصی برای هدیه گل به کسانی که دوستشان دارید باشید، در حقیقت گل هدیه ایست که اگر به صورت غیر منتظره تقدیم شود ارزش بیشتری دارد.

    ● معنی تعداد شاخه گلها بصورت کلی در یک دسته

    - ۱ شاخه گل نشانه توجه یک فرد به طرف مقابل

    - ۳ شاخه گل نشانه احترام به طرف مقابل

    - ۵ شاخه گل نشانه علاقه و محبت به طرف مقابل

    - ۷ شاخه گل نشانه عشق

    ● معنی تعداد شاخه گل های رز در یک دسته

    - ۱ شاخه رز : یک احساس عاشقانه فقط برای تو

    - ۳ شاخه رز: دوستت دارم

    - ۵ شاخه رز: بی نهایت دوستت دارم

    - ۱۲ شاخه رز : عشق ما به یک عشق دو طرفه تبدیل شده است

    - ۳۶ شاخه رز : احساس وابستگی رمانتیک

    - ۹۹ شاخه رز : عشق من برای تو جاودانه و تا ابد می باشد.

    - ۳۶۵ شاخه رز : هر روز سال به تو می اندیشم و دوستت دارم.

    - همچنین ۱۰ شاخه گل لاله عمومآ به نشانه یک عشق بی نظیر است بکار برده می شود.

    ● معنی رنگ رزها

    - رز قرمز : رز قرمز کم رنگ به نشانه " دوستت دارم" می باشد و رز قرمز پر رنگ به معنی زیبایی بی انتهاست.

    - رز زرد : امروزه رز زرد به معنی شادی و خوشحالی می باشد ولی در گذشته این رنگ رز معنی کاهش میزان علاقه و وفاداری را داشت.

    - رز سفید : رز سفید به معنی عشق روحانی و پاک است و در دسته گل عروس به معنی احساس عاشقانه شادی آور می باشد.

    - رز ارغوانی : این رز به معنی تمایل و اشتیاق فرد به طرف مقابل است.

    و رز نارنجی به معنی "من فریفته و دلباخته تو هستم" می باشد.

    - رز معطر : بدین معنی است که عشق در نگاه اول بوجود آمده است.

    - رز صورتی : رز صورتی کم رنگ به معنی تحسین ، ستایش ، وقار و شایستگی و زیبایی می باشد و رز صورتی پر رنگ به معنی تشکر از طرف مقابل است.


    - به طور کلی تمام رزهای کم رنگ به معنی دوستی با طرف مقابل می باشند.

    ● ترکیب رنگهای مختلف رز در یک دسته گل
    - ترکیب رز زرد و قرمز در یک دسته گل به معنی" تبریک " در هر مناسبتی می باشد.

    - ترکیب رز زرد و نارنجی در یک دسته گل به معنی علاقه زیاد به طرف مقابل است.

    - ترکیب رز قرمز و سفید به معنی یگانگی و اتحاد با طرف مقابل می باشد

  5. #465
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    موسیقی درمانی برای بیماران اسکیزوفرنی


    بنابر تحقیقات جدید، موسیقی درمانی میتواند بعضی از علایم اسکیزوفرنی را تخفیف داده و بهبود دهد. این پژوهش که در مجله روانپزشکی British Journal of Psychiatry منتشر شده است، اولین موردی است که در آن موسیقی درمانی برای افرادی که دچار اسکیزوفرنی حاد هستند به کار گرفته شده است




    و توسط محققینی از کالج سلطنتی لندن و درمانگرانی از مرکز سلامت روانی North West London رهبری و اداره میشود.

    در این تحقیق کوچک، 81 بیمار مقیم در چهار بیمارستان لندن به طور تصادفی انتخاب شده اند تا از موسیقی درمانی یا درمان عادی بهره مند شوند. این افراد بین 8 تا 12 جلسه به صورت یک بار در هفته و به مدت 45 دقیقه از موسیقی درمانی بهره مند شده اند. در طی جلسات، بیماران به سازهای مختلف دسترسی داشته و از طرف درمانگران به ابراز درونیات خود با موسیقی، تشویق میشوند.

    در ابتدا درمانگر با دقت به موسیقی بیمار گوش فرا میدهد و از نزدیک با او همراهی میکند و در پی یافتن چگونگی وضعیت احساسی او که به شکل موسیقی ابراز میشود، است.

    سپس درمانگر روشها و فرصتهایی برای بسط یا تغییر ماهیت این فعل و انفعال موسیقایی پیشنهاد میکند. محققین علایم اسکیزوفرنیک را محاسبه کرده و متوجه شدند که در میان بیمارانی که از موسیقی درمانی بهره مند شده بودند، پیشرفتهای بسیار بیشتری از بیمارانی که تنها به روش معمول معالجه میشدند صورت گرفته است. از جمله موارد و علایم عمومی که تحت تاثیر موسیقی درمانی شدت خود را از دست داده بودند میتوان به اضطراب، افسردگی و علایم منفی اسکیزوفرنی مانند انزوای احساسی، اشاره نمود.

    با این حال محققین هشدار دادند، از آنجایی که این تحقیق در اندازه کوچک و محدود انجام گرفته است، این امکان وجود دارد که عوامل دیگری چون شدت بیماری، بر میزان کاربرد این روش تاثیر داشته باشند.

    سرپرست تحقیقات، دکتر مایک کرافورد Mike Crawfordاز کالج سلطنتی لندن گفته است:" ما مدتهاست میدانیم که بعضی از درمانهای وابسته به روانشناسی میتواند به افراد مبتلا به اسکیزوفرنی کمک کندف اما تا کنون این روشها تنها در مواردی که بیمار کاملا از شرایطی پایدار برخوردار باشد، به کار رفته بود.

    "این تحقیق نشان میدهد که موسیقی درمانی راهی برای کار کردن با افرادی که به شدت بدحال هستند، فراهم کرده است."

    " در چنین مواقعی بیماران یافتن کلماتی که بتواند موقعیت درونی او را توصیف کند با مشکل مواجه میشوند، اما با اتکا به مهارت درمانگر این امکان برایشان فراهم میشود که از طریق تاثیرات موسیقی، شیوه بیان تازه، سودمند، خلاقانه و نشاط آوری را تجربه کنند"

    اسکیزوفرنی یک بیماری مغزی مزمن، شدید و ناتوان کننده است و بنابر مطلب مندرج در وب سایت Schizophrenia.com، 1 درصد از جمعیت بریتانیا و آمریکا به این بیماری دچارند.

    999today.com

  6. #466
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    attitude---> نگرش يا بازخورد؟!!!


    اصطلاح attitude در روانشناسی به معنای «آمادگی روانی خاص برای روبروشدن با چیزها و واکنش‌کردن نسبت به آنهاست که معمولاً با هیجانهای خاص همراه است، ... کلمة بازخورد برای بیان این مفهوم وضع می‌شود (کرچ، کراچفیلد و بلاکی، 1962/1347 . توضیح صناعی در زیرنویس، ص 98ـ97). «کلمة بازخورد همراه با زنده‌یاد دکتر محمود صناعی ـ در کتاب فرد در اجتماع ـ به عنوان کلمه‌ای بی‌گرایش که می‌توان آن را برای اصطلاح attitude مورد استفاده قرار داد و در عین حال مفهومی نزدیک به مفهوم علمی مورد نظر است، از شاهنامه اقتباس گردیده ... به معنای نوعی مواجهه است و ... معادل قراردادن آن برای attitude کاملاً موجه است (منصور، 1382، ص 292-291). اما، سالها بدون توجه به تعریف فنی اصطلاح attitude، معادلهایی نظیر «گرایش، وضع ذهنی، روحیه، نگرش، رویه، وضع و حال، و نظایر آن ... رواج یافته است (منصور، دادستان، راد، 1356، ص 120).
    متأسفانه شماری از مترجمان و مؤلفان متون روانشناسی، با بی‌توجهی به پیشنهاد سنجیده و دقیق زنده‌یاد استاد صناعی، کلمة «نگرش» را که صرفاً ناظر بر معنای بعد شناختی attitude است، معادل این اصطلاح قرار داده‌اند و شماری دیگر از مترجمان، با بی‌توجهی مضاعف، اصطلاح احیا شدة بازخورد را به غلط معادل اصطلاح feedback به کار برده‌اند.
    «بازخورد» در زبان فارسی به دو معناست. معنای نخست بازخوردن (فعل غیرمرکب)، مواجه و روبروشدن است (نمونه‌هایی از شاهنمامة فردوسی : از آن روزبانان ناپاک مرد تنی چند روزی بدو بازخورد، هم آنگه طلایه بیامد ز روم ز ناگه دو لشکر بهم بازخورد، بیامد که جوید ز گردان نبرد نگهبان لشگر بدو بازخورد). معنای دوم بازخوردن (فعل پیشوندی)، که صورت دیگر، «واخوردن» و «ناخوردن» است، به معنای نوشیدن و آشامیدن است (نمونه‌ای از مرزبان‌نامه: دهقان پیاله‌ای بازخورد). پس، باز / واخوردن به معنای «خوردن» نیست و قابل استفاده برای اصطلاح feedback نیست.

  7. #467
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    روانکاوی چگونه به وجود آمد ؟


    دکتر زیگموند فروید (Sigmund Freud) پایه گذار مکتب پسیکانالیز (روانکاوی) در دنیا می باشد. وی در روز ششم مه سال 1856 در شهر فرایبورگ در ایالت موراوی چکسلواکی متولد شد و در سن چهارده سالگی به همراه خوانواده خود به وین پایتخت اتریش مهاجرت کرد و تقریبا بقیه عمر خود را در آنجا گذراند .
    فروید در دوران تحصیلات ابتدایی هوش چندانی نداشت و به دلیل یهودی بودنش هر روز مورد تحقیر تمسخر همکلاسانش قرار میگرفت . وی دائما احساس حقارت میکرد ولی همین احساس حقارت موجب شد در آینده از همه کسانی که او را تحقیر می کردند برتر سازد.
    ناپلئون می گوید : سختی ها و محیط انسان را یا برتر از خود یا پست تر از خود و یا هم سطح میسازد . این بستگی به زمینه شخصیت فرد دارد.
    فروید پس از تحصیلات مقدماتی به طب روی آورد و در دانشگاه پزشکی دانشگاه وین به تحصیل مشغول گردید . وی در دوران دانشجویی به تحقیق در مورد پی شناسی پرداخت و با دکتر ژوسف بروئر (Joseph Breuer) که پزشکی صاحب نام و عالیقدر بود آشنا شد . فروید در کلیه معاجلات دکتر بروئر همراه او بود و او را کمک می کرد.
    روزی دکتر بروئر یک زن بیمار هیستریک را معالجه کرد در حال معالجه بیمار گفت : وقتی هیپنوتیزم می شود و خاطرات گذشته را به زبان می آورم احساس آرامش و بیدردی و بهبود می کنم.این عبارت دریچه ای بود بسوی پسی کانالیز .
    دکتر بروئر و فروید متوجه نکته جالب و تازه ای شدند و همین نکته موجب پیدایش پسیکانالیز یا روانکاوی شد. آن نکته عبارت از این بود که بیاد آوردن و گفتن خاطرات پر هیجان گذشته یا بعبارت دیگر فاش کردن اسرار نگفتنی با رنج و نگرانی بیمار را آرام می سازد بنابراین ارزش درمانی دارد.
    آنها سر انجام به این نتیجه رسیدند که هر خاطره ای همراه با مقداری انرژی عاطفی است اگر این خاطرات تلخ را حذف و یا پنهان کنیم و آنها را درون خود مخفی نگه داریم مقداری انرژی مزاحم در مغز انباشته و جمع می شود و ما را دچار درد ها و بیماری های روانی می کند ولی اگر همه اسرار ناراحت کننده درونی را که خوشایند و دلپذیر نیستند بیاد و در زبان بیاوریم انرژی متراکنم مغز ما آزاد و بیماری روحی و روانی رفع می گردد.
    قبل از معالجه زن هیستریک و پیدایش نظریه فوق گمان می شد که کلیه بیماری های روانی ناشی از اختلال در دستگاه اعصاب است و لذا تمام وقات پزشکان صرف شکافتن مغز و بررسی های پیاپی می شد.
    فریود در همکاری با بروئر آشکاری میدید که این کاوش ها در مغز و اعصاب فایده ای ندارد و همه بیماری هارا نمیتوان با چاقو و میکروسکوپ و سایر وسایل جراحی معالجه نمود .
    از کتاب : هیپنوتیزم چیست ؟ نوشته : استاد محمد مهدی علیخواه

  8. #468
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    روانشناسي موسيقي ممنوعه :::متال و ريشه هاي ان در روانشناسی:::

    برداشت شما از موسیقی چیست؟چه سبکی از ان شما را تحت تاثیر بیشتری قرار میدهد؟
    تا کنون به رابطه عمیق موسیقی با روان فکر کرده اید؟

    در اینجا به معرفی سبکی از موسیقی می پردازیم که می توان اکنون ان را موسیقی ممنوعه نامید.موسیقی متال و ریشه های ان در روانشناسی.

    موسیقی متال از کجا امده؟
    اگر به این سبک از موسیقی علاقه مند باشید حتما تا کنون پیشینه موسیقی متال را جویا شده اید؟ در اینجا قصد معرفی تاریخچه متال را نداریم ولی تا همین حد بسنده میکنیم که متال و تمامی سبک های ان ریشه از موسیقی راک اندرول گرفته اند و تمامی دنیای متال از جایی شروع شد که چهار جوان (اعضای گروه بلک سبث) بعد از دیدن یک فیلم ترسناک به این فکر افتادند که موسیقی ترسناک بسازند ! سپس این موسیقی در انگلستان (سبک هوی) و در امریکا (سبک ثرش)رشد یافت تا به جایی رسید که امروزه موسیقی متال بیشتر از بیست سبک را پوشش میدهد.
    دو خصوصیت اصلی موسیقی متال ،خاص بودن این سبک و اعتراضی بودن ان است. سبک متال بر خلاف دیگر سبک ها که در اکثر انها فضای موسیقی به حال و هوای معشوق و خال لب او می پردازد ، مسایل بد زندگی – اکثرا بدترین انها- را مورد هدف قرار میدهد و شنونده را به دوباره فکر کردن درباره مسایلی مثل جنگ و همنوع کشی ، مواد مخدر و فساد و ... دعوت میکند و در پایان او را که محو ریف های تند و اتشین سازهاست با یک " چرا " ی بزرگ رها میکند تا بیشتر بیندیشید.
    خاص بودن ان هم بیشتر برای این است که اهالی متال ذاتا رک هستند و بی پرده و مستقیم صحبت از مسایلی می کنند که عموما نباید صحبتی از انها به میان اید.
    اگر با جوایزی مثل " جرمی " و "ام تی وی میوزیک " اشنایی داشته باشید و انها را از سالهای پیشین دنبال کرده باشید حتما متوجه این مسئله شده اید که دیگر سالهاست از جایزه ویژه بهترین متال سال، بهترین اجرای متال و ... خبری نیست.این جوایز تبدیل شده به بهترین راک پاپ سال که ان هم پس از اعلام کاندیداها به دختربچه های معمولا کم سن و سال تعلق میگیرد که از برنامه های کشف ستاره هایی مثل "امریکن آیدل" راه به دنیای مثلا موسیقی باز کرده اند.همه اینها دلایلی است که ثابت میکند اهالی مهد متال دیگر دنبال ان نیستند. دلایل ان را هم میتوان در این موضوع جستوجو کرد که انان تقریبا دیگر مشکلی برای اعتراض کردن ندارند، اگر هم عده ای محدود دارند ،سیاست های دولتشان انان را در خیل عظیمی از موسیقی های پوچ که شرط اول ورود به ان ها مانکن بودن است حل کرده است.
    در تمامی دنیا اقلیت هایی هستند که این موسیقی را دنبال میکنند اما مرکز انا امروزه کشورهایی مثل ؛المان ،لهستان وایران است.
    متال در ایران
    همه اهالی موسیقی میدانند که هنر موسیقی در ایران مانند خیلی از چیزهای دیگر رفته رفته به ازادی رسیده است ؛ از موسیقی سنتی تا آزاد شدن پاپ و به تازگی موسیقی رپ! اما در مورد متال؛ اگر این موسیقی را به صورت حرفه ای دنبال کرده و یا تصمیم به گرفتن مجوز برای پخش البوم یا گذاشتن کنسرت گرفته باشید ، می دانید که این سبک در چه سطحی از آزادی قرار دارد. اما این محدودیت نتوانسته جلوی این موسیقی را بگیرد بلکه ان را بطرف اجراهای خاص کشانده است . اما بزرگترین مشکل موسیقی در کشور ما این است که مانند خیلی از مسایل دیگر " مد" وار است یعنی جوانان ایرانی طیق مد موسیقی گوش می دهند نه بر اساس علایق ذاتی .
    شاید شما هم در اطرافیان خود شخصی را سراغ داشته باشید که تا چند سال پیش در گردهمایی دوستانه با گیتار چوبیش " آریان" کاور می کرد و بزرگترین هدفش در دنیای موسیقی پخش یک البوم پاپ تنهایی بود اما بعد از مدتی او را در حال کاور کردن "مگادث " با گیتار الکتریک یافتید!
    اما از طرف دیگر گروهی هم هستند که به دور از جنجال های تلویزیونی به دنبال علایق خود می روند. هنوز هم میتوان جوان هایی را یافت که بر خلاف قدیمی تر های این سبک در ایران که هیچکس را به جز خود قبول ندارند در حال تلاش و و فعالیت ئر این رشته هستند.
    همانطور که گفته شد موسیقی متال اعتراضی است و این اعتراض خشونت آمیز است. این خشونت، هم در صدای خواننده و سازهای " دیستورد" شده است و هم در اشعار متن موسیقی.
    چند سال پیش در اخبار اعلام شد جوانی که در امریکا به جرم قتل به اعدام محکوم شده است،از اعضای گروه " متالیکا" عذرخواهی کرد. او در دادگاه گفته بود که تحت تاثیر یکی از اهنگ های این گروه به نام "remorse no " قرار گرفته و با برداشتی نادرست دست به این عمل زده بود . خرد و اندیشیدن به مفاهیم در این موسیقی جزء اصلی ترین بخش هاست.
    مسئله دیگری که در مورد موسیقی متال راجع به ان بحث میشود ، رابطه این موسیقی با شیطان است. خیلی از افراد موسیقی متال را شیطانی و طرفداران ان را شیطان پرست! می خوانند. تمامی این نقل ها از زمان خصوصیات ذکر شده موسیقی متال سرچشمه می گیرد. برای مثال جالب است تا در رابطه با سمبل موسیقی متال که خیلی ها ان را سمبل شیطان پرستی می نامند تاریخچه ای ذکر شود.
    این سمبل که از باز کردن انگشتان اول و چهارم و جمع کردن مابقی ساخته می شود اولین بار توسط اقای "جیمز رانی دیو" یکی از بزرگان این سبک که به راحتی میتوان او را پدر این موسیقی دانست استفاده شد. او مادربزرگی ایتالیایی داشته که در کودکی جیمز با دست هایش این سمبل را شکل می داده و برای تبرک به طرف او می گرفته و اگر بخواهیم معادل این مفهوم را در پارسی بگوییم همان " به تخته زدن " یا " گوش شیطان کر" می شود. این سمبل که ریشه ان به مصر باستان باز میگردد در اکثر مقبره های قدیمی این کشور به منظور محافظت از افراد شرور و دزدان تعبیه شده بود.

    منبع : ماهنامه روانشناسی و هنر

  9. #469
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض


    معماری متفاوت مغز زنان و مردان !





    محققان دانشگاه کالیفرنیا، مدرسه پزشکی هاروارد و دانشگاه مک گیل در مونترال در تازه ترین تحقیقاتی که در خصوص تفاوتهای میان مغز زنان و مردان انجام داده اند کشف کردند که مغز زنان از نظر معماری و شکل با مغز مردان متفاوت است.

    نتایج این تحقیقات نشان می دهد که "معماری نقاط متقاطر" و "طول موجهای متفاوت" در مغز این دو جنس وجود دارد.

    مردان و زنان در مجموع به روشی متفاوت عمل می کنند و هر یک ساختمان مغزی مخصوص به خود دارند به طوری که زنان دارای یک سازمان مغزی هستند که آنها را برای اتخاذ تصمیمات درست و بیشترین تمرکز روی احساسات متخصص می کند در حالی که معماری مغز مردان بیشتر به سوی کار تمایل دارد.

    این تحقیقات نظریه های مربوط به تفاوتهای سطح آموزش، ذهنیت و هورمونهای زنان و مردان را مورد بررسی قرار نداده و تنها به بررسی معماری و شکل ساختاری مغز پرداخته است.

    منبع: مهر

  10. #470
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    سیستم دستور زبان همگانی مغز کشف شد


    تیمی متشکل از عصب زبانشانسان بین المللی در تحقیقات خود کشف کردند که مغز دارای یک سیستم همگانی دستوری در شرح حوادث است که در آن فاعل و مفعول بر فعل اولویت دارند.
    به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز گروهی از محققان بین المللی به سرپرستی تیم دانشگاه شیکاگو تحقیقاتی را برای بررسی در خصوص ایده ای انجام داده اند که برپایه آن زبانی که استفاده می شود به طور اجتناب ناپذیری منطبق بر روشی است که افراد زمانی که حرف نمی زنند با آن فکر می کنند.

    این محققان در این تحقیقات نشان دادند که مغز یک سیستم همگانی دستوری در شرح حوادث است که در آن فاعل و مفعول بر فعل اولویت دارند.

    این عصب زبانشناسان که نتایج یافته های خود را در مجله علمی “شرح مباحثات آکادمی ملی علوم آمریکا” (pnas) منتشر کرده اند در این خصوص اظهار داشتند:

    “زیاد شگفت انگیز نیست که افراد با زبانهای مادری مختلف حوادث و رویدادها را براساس سیستم خاص در کنار هم قرار دادن واژگان که در زبان خود از پیش نوسته شده است شرح می دهند اما این شگفت انگیز است که وقتی از همین افراد خواسته می شود با دستها و نه با صدا حرف بزنند این نظام نقض می شود و همگی آنها از یک روش واحد برای بیان جزئیات یک واقعه استفاده می کنند.”

    در این تحقیق به ۴۰ فرد گویشور به چهار زبان مختلف انگلیسی، چینی، اسپانیایی و ترکی فیلمهایی نشان داده شد که سلسله های ساده ای از عملکردها را نشان می داد و سپس از آنها خواسته شد که اول با کلام و بعد با زبان اشاره ها (حرکات دست) این سلسله ها را شرح دهند.

    تمام این افراد از ترتیب واژگانی برای شرح این فیلمها استفاده کردند که به صورت از پیش نوشته شده در قاموس زبانی خود داشتند و روش بیان آنها برپایه سیستم دستوری زبان خود بود.

    به طوری که انگلیسی، اسپانیایی و چینی زبانان از سیستم فاعل- فعل- مفعول و ترک زبانها از سیستم فاعل- مفعول- فعل استفاده می کردند اما زمانی که به تشریح رویدادهای فیلمها با زبان اشاره ها پرداختند همگی به طور مستقل از زبان مادری خود از سیستم فاعل- مفعول- فعل استفاده کردند.

    به گفته این محققان، دستور زبان زبانهای مدرن براساس فاکتورهای فرهنگی بسیار متفاوت و پیچیده تکامل یافته اند اما این تحقیق نشان می دهد که تمام این زبانها هنگامی به صورت یک زبان اشاره متجلی می شوند ساختار یکسانی برپایه سیستم فاعل- مفعول- فعل پیدا می کنند.

    این نشان می دهد که مغز به طور واحد دارای یک دستور زبان همگانی است که ترتیب آن براساس “فاعل- فعل- مفعول” استوار شده است.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •