هر كه آمد بار خود را بست و رفت
ما همان بدبخت و خوار و بي نصيب.
ز آنچه حاصل جز دروغ و جز دروغ؟
زين چه حاصل جز فريب و جز فريب ؟
م.اميد
هر كه آمد بار خود را بست و رفت
ما همان بدبخت و خوار و بي نصيب.
ز آنچه حاصل جز دروغ و جز دروغ؟
زين چه حاصل جز فريب و جز فريب ؟
م.اميد
همه گويند: تو عاشق اويي
-گرچه ميدانم همه عاشق اوييند -
ليك مي ترسم يا رب!
نكند راست بگوين
م.اميد
اينجا چرا ميتابي ؟ اي مهتاب برگرد
اين گورستان غمگين دبدني نيست
جنبيدن خلقي كه خشنودند و خرسند
در دام يك زنجير زرين ديدني نيست
ميخندي اما گريه دارد حال اين شهر
مهدي اخوان ثالث (م.اميد)
چه كسي مي خواهد من و تو ما نشويم
خانه اش ويران باد
حميد مصدق
هر شب ستاره اي بر زمين ميكشند و باز
اين آسمان غمزده غرق ستاره است
گلسرخي
رفتم مگو ٬ مگو ٬ كه چرا رفت ٬ ننگ بود
عشق من و نياز تو و سوز و ساز ما
از پرده خموشي و ظلمت ٬ چو نور صبح
بيرون فتاده بود به يك باره راز ما
خار را كي مي رسد دستي زند دامان گل
سر خوشم در پاي آن گل همچو يك خارم هنوز
گردن يار مرا بوسيد زنجير گران
من به زنجير حسد در بند آزارم هنوز
كسي مرا به آفتاب
معرفي نخواهد كرد
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردني است
اگر به هر سر موييت صد خرد باشد
خرد به كار نيايد چو بخت بد باشد
راه پنهاني ميخانه نداند همه كس
جز من و زاهد و شيخ و دو سه رسواي دگر
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)