تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 469 از 934 اولاول ... 369419459465466467468469470471472473479519569 ... آخرآخر
نمايش نتايج 4,681 به 4,690 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #4681
    در آغاز فعالیت sepideh200989's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2010
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    11

    پيش فرض

    نگاهی آشنا به یاس کردم
    تورو در برگ گل احساس کردم
    خلاصه در کلاس ناز چشمت
    دو واحد عاشقی را پاس کردم

    ---------- Post added at 02:28 PM ---------- Previous post was at 02:25 PM ----------

    نه امپراطورم

    و نه ستاره ای در مُشت دارم...

    اما خودم را

    با کسی که خیلی خوشبخت است

    اشتباه گرفته ام...

    و به جای او نفس می کشم...

    راه می روم...

    غذا می خورم...

    می خوابم و ...

    چه اشتباه قشنگ و دل انگیزی!!!...


    ---------- Post added at 02:30 PM ---------- Previous post was at 02:28 PM ----------

    کوچک که بودیم چه دلهای بزرگی داشتیم،
    اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم...
    کاش دلهامون به بزرگی بچگی بود...
    کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش را از نگاهش می توان خواند...
    کاش برای حرف زدن نیازی به صحبت کردن نداشتیم...
    کاش برای حرف زدن فقط نگاه کافی بود...
    کاش قلبها در چهره بود...
    اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد...
    و دل خوش کرده ایم که سکوت کرده ایم...
    سکوت پُر، بهتر از فریادِ تو خالیست...
    سکوتی را که یک نفر بفهمد،
    بهتر از هزار فریادی است که هیچکس نفهمد...
    سکوتی که سرشار از ناگفته هاست...
    ناگفته هایی که گفتنش یک درد و نگفتنش هزاران درد دارد...
    دنیا را ببین...
    بچه بودیم از آسمان باران می آمد،
    بزرگ شده ایم از چشمهایمان می آید!!!
    بچه بودیم همه چشمای خیسمون رو میدیدن،
    بزرگ شدیم هیچکی نمی بینه...
    بچه بودیم تو جمع گریه می کردیم،
    بزرگ شدیم تو خلوت...
    بچه بودیم راحت دلمون نمی شکست،
    بزرگ شدیم خیلی آسون دلمون می شکنه...
    بچه بودیم همه رو ۱۰ تا دوست داشتیم،
    بزرگ که شدیم بعضی ها رو هیچی...
    بعضی هارو کم و بعضی ها رو بی نهایت دوست داریم...
    بچه که بودیم قضاوت نمی کردیم و همه یکسان بودن،
    بزرگ که شدیم قضاوت های درست و غلط باعث شد که
    اندازه دوست داشتنمون تغییر کنه...
    کاش هنوزم همه رو به اندازه همون بچگی ۱۰ تا دوست داشتیم...
    بچه که بودیم اگه با کسی دعوا می کردیم یک ساعت بعد از یادمون میرفت،
    بزرگ که شدیم گاهی دعواهامون سالها تو یادمون مونده و آشتی نمی کنیم...
    بچه که بودیم گاهی با یه تیکه نخ سرگرم می شدیم،
    بزرگ که شدیم حتی ۱۰۰ تا کلاف نخم سرگرممون نمیکنه...
    بچه که بودیم بزرگترین آرزومون، داشتن کوچکترین چیز بود،
    بزرگ که شدیم کوچکترین آرزومون، داشتن بزرگترین چیزه...
    بچه که بودیم آرزومون بزرگ شدن بود،
    بزرگ که شدیم حسرت برگشتن به بچگی رو داریم...
    بچه که بودیم تو بازیهامون همش ادای بزرگ ترهارو درمی آوردیم،
    بزرگ که شدیم همش تو خیالمون برمی گردیم به بچگی...
    بچه بودیم درددل ها را به هزار ناله می گفتیم همه می فهمیدند،
    بزرگ شده ایم درددل را به صد زبان به کسی می گوییم... هیچکس نمی فهمد...
    بچه بودیم دوستیامون تا نداشت،
    بزرگ که شدیم همه دوستیامون تا داره...
    بچه که بودیم بچه بودیم،
    بزرگ که شدیم، بزرگ که نشدیم هیچ، دیگه همون بچه هم نیستیم...
    ای کاش هیچ وقت بزرگ نمی شدیم و همیشه بچه بودیم.

  2. 3 کاربر از sepideh200989 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #4682
    پروفشنال siya22's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    esfahan city
    پست ها
    885

    پيش فرض

    چه شغل عجيبي !
    شروع هفته تو را مي بينم
    باقي هفته
    به خاموش کردن خودم در اتاقم مشغولم .

  4. 4 کاربر از siya22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #4683
    داره خودمونی میشه r*a*m*i*n's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    یاد او.....
    پست ها
    27

    پيش فرض

    در میانه راه ایستاده ام ،

    کوله بار خاطراتت سنگینی می کند ، نفسم را بریده .

    پای رفتنم نیست ، نای رفتنم نیز .

    اگر برگردم، باید خاطراتت را در همین میانه راه به مرده شوی گورستان بی نام و نشانی بسپارم که خاطرات گندیده در پستوهای ذهن این و آن را نشخوار می کند .

    اگر بروم ...

    بیا ،

    مردانگی کن ،

    دستی برسان ،

    بار دلتنگی ات ، شانه های نحیفم را نشانه گرفته است .

    *****

    حقیقت تلخی است اما این تلخی حقیقت دارد.....

    او دوستم ندارد.....

  6. 3 کاربر از r*a*m*i*n بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #4684
    پروفشنال siya22's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    esfahan city
    پست ها
    885

    پيش فرض

    تا تو آمدی
    روزنامه ھا نوشتند :
    باز ھم برده داری باب شد
    و من که مواجب بگیر چشمانِ تو بودم
    دست به دستم که نه
    دست به سرم کردی
    و شمشیرت
    سر به سرم که
    سر به گردنم گذاشت
    تا تو رفتی ،
    روزنامه ھا نوشتند :
    مردی که ھم دل و ھم سر نداشت ،
    شاعر شد ...

  8. 2 کاربر از siya22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #4685
    داره خودمونی میشه miss leila's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    160

    پيش فرض



    نمي خواهم بجز من دوست دار ديگري باشي
    نمي خواهم براي لحظه اي حتي به فکر ديگري باشي
    نمي خواهم صفاي خنده ات را ديگري بيند
    نمي خواهم کسي نامش به لبهاي تو بنشيند
    نمي خواهم به غيرازمن بگيرد دست تودستي
    نمي خواهم کسي يارت شود در راه اين هستی

  10. 2 کاربر از miss leila بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #4686
    داره خودمونی میشه r*a*m*i*n's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    یاد او.....
    پست ها
    27

    12

    نامه ام را به من باز ده ، وای! ...
    آنچه در او نوشتم، فریب است

    کی مرا عشقی و آتشی هست؟
    کی مرا از محبت نصیب است؟

    نامه ام را به من بازده ، وای! ...
    آن چه خواندی به نسیان سپارش

    گفتمت:«دوست دارم»؟ ، ندارم!
    این دروغ است ... باور مدارش!

    در دل این شبانگاه ِ خاموش
    گِرد من کودکان خفته هستند

    این نفس های سنگین و آرام
    گوییا بر من آشفته هستند

    آتشی می فروزد به جانم
    سرزنش های پنهانی من

    در فضا خامشی می پذیرد
    ناله های پشیمانی من

    من که صدبار با خویش گفتم:
    درد بی عشقیم جاودانی ست

    پیکر سرد بی آرزویم
    گور تاریک عشق و جوانی ست

    من که نقش امید هوا را
    از نهانخانه ی دل ستردم

    پس برای چه پیمان شکستم؟
    پس چرا توبه از یاد بردم؟

    گوش کن: این نفس های سنگین
    صد زبان با همه بی زبانی ست

    آه، بشنو که اینها نفس نیست
    ناله و شکوه و سرگرانی ست

    من ندانسته بودم- دریغا
    تا چه اندازه خودکام و پستم!

    وای بر من، ببخشای، یارب
    کاین همه خودسر و خودپرستم!

    نامه ام را به من بازده، وای!...
    آن چه خواندی به نسیان سپارش

    گفتمت دوست دارم؟ ندارم!
    این دروغ است... باور مدارش

  12. این کاربر از r*a*m*i*n بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #4687
    حـــــرفـه ای ***Spring***'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    ♠♠♠♠♠♠♠
    پست ها
    6,296

    12 تو كه معنای عشقی به من معنا بده ای يار - برای زنده بودن دليل آخرينم باش ... منم من بذر فرياد خاك خوب سرزمينم باش


    سلام ...

    عشق به شكل پرواز پرندست
    عشق خواب يك آهوی رمندست


    من زائری تشنه زير باران
    عشق چشمه آبی اما كشندست


    من میمیرم از اين آب مسموم
    اما اونكه مرده از عشق تا قيامت هر لحظه زندست


    من ميميرم از اين آب مسموم
    مرگ عاشق عين بودن اوج پرواز پرندست


    تو كه معنای عشقی به من معنا بده ای يار
    دروغ اين صدا را به گور قصه‏ها بسپار
    صدا كن اسممو از عمق شب از نقب ديوار

    برای زنده بودن دليل آخرينم باش
    منم من بذر فرياد خاك خوب سرزمينم باش
    طلوع صادق عصيان من بيداريم باش


    عشق گذشتن از مرز وجوده
    مرگ آغاز راه قصه بوده


    من راهی شدم نگو كه زوده
    اون كسی كه سرسپرده مثل ما عاشق نبوده


    من راهی شدم نگو كه زوده
    اما اونكه عاشقونه جون سپرده هرگز نمرده







    .

  14. 3 کاربر از ***Spring*** بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #4688
    داره خودمونی میشه neko_24's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2010
    محل سكونت
    دهكده نت
    پست ها
    48

    پيش فرض

    يادمه اولين روز گونه هامو تر كردين
    وقتي ديدين ديوونم حرفامو باور كردين

    خيالتون راحت شد كه بي شما مي ميرم
    محبتو از اون وقت كمتر و كمتر كردين

    گفته بودين با منيد حتي اگه نباشم
    كلاغ خبر مي آورد شبو با كي سر كردين

    شما دوسم نداشتين از چشاتون مي باريد
    نمي دونم شعرامو واسه چي از بر كردين

    از هر كجا مي گذشتيد گل به پاتون مي ريختم
    شما به جاش تو قلبم هزار تا خنجر كردين

    عزيز بوديد فراوون زجرم داديد چه آسون
    وجودتونو با زجر واسم عزيزتر كردين

    به يادتون نمونده تو اون غروب پاييز
    پيش هزار تا شاهد دستم انگشتر كردين

    چه روزايي كه شونم پناه اشكاتون بود
    رو زانوهاي خستم خستگي رو در كردين

    انگار خوشي نمي خواست من مزه شو بفهمم
    يه روز كه گل مي دادم نداده پرپر كردين

    چيزي نبود تا اون روز آروم بوديم و خوشبخت
    تمام اين كارارو اون روز آخر كردين

    پس نذرامون چي ميشه حتما به يادتون نيست
    واسه ضريح آقا نذر كبوتر كردين

    حق با شماس من كجا شما كجا... و تقدير
    ميوه ي خوشبختي رو هميشه نوبر كردين

    من كه چيزي نگفتم كه دلتون گرفته
    اين اولين باره كه شما باهام قهر كردين

    همون كلاغه مي گفت يه جا شما رو ديده
    انگشترو تو دست يه كس بهتر كردين

    من كه پسش ندادم دادم به همسايتون
    گفتم ديگه درس نيست شما مارو پر كردين

    يه چيزي مي نويسم خدا منو ببخشه
    اگه يه وقت به هم خورد منتظرم برگرديد

  16. #4689
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    پست ها
    2

    پيش فرض

    هیچ می دانی که چشمانت زبان دلتند؟
    نگو نگو که از تو بی زارم
    که دلت می گوید:دوستت دارم!

  17. #4690
    داره خودمونی میشه r*a*m*i*n's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    یاد او.....
    پست ها
    27

    پيش فرض

    تو بهترین دوست خواهی بود.....

    حتی اگر سختی راه چشمانت را از من دور کند.....

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •