دلم گرفت ز سالوس و طبل زير گليم
به آن که بر در ميخانه برکشم علمی
بيا که وقت شناسان دو کون بفروشند
به يک پياله می صاف و صحبت صنمی
--------------
مراجعه به پ.خ![]()
دلم گرفت ز سالوس و طبل زير گليم
به آن که بر در ميخانه برکشم علمی
بيا که وقت شناسان دو کون بفروشند
به يک پياله می صاف و صحبت صنمی
--------------
مراجعه به پ.خ![]()
یه موقعی فکر نکنی دل من واست تنگ نمی شه
فکر نکنی اگه بری زندگی بیرنگ نمی شه
حتی اگه دلت نخواد اسم تو تو قلب منه
چهره تو یادم می یاد وقتی که بارون می زنه
امشب می خوام تا خود صبح برات دعا کنم
برای خوشبخت شدنت خدا خدا خدا کنم
آمد با باد کنارم
خواستم بگیرمش
نشد
گفت
من قاصدکم
تنها و بی کس
ترانه ای که برایم نوشت
ترانه قلبم شد
خواست با باد برود
گفتم
قاصدک
یادگاری از تو مرا!
گفت ترانه ام پیشکش
وقتی چشمهایم را باز کردم
قاصدک را دیدم
با ردی که با
خواندن شعرهایش
روی گونه هایم
باقی مانده بود
مثل قاصدک تنهای باد .
------------
البته فکر کنم شعره کویر جان تکراری بود![]()
در تيره شب هجر تو جانم به لب آمد
وقت است که همچون مه تابان به درآيی
بر رهگذرت بستهام از ديده دو صد جوی
تا بو که تو چون سرو خرامان به درآيی
-----------------
حالا تو از كجا ميدوني تكراري بيد نكنه كل شعراي تاپيك رو حفظيدي !
بري اونجا با اينا طرفي... گرفتي ؟
![]()
وقتی کنار پنجره خیس از باران می نشینم
چشم هایم به دورترین نقطه دنیا خیره می ماند
و خاطرات نداشته ام با تو
به کور سوی بی فروغ روحم می تابد
و من
یک شعر تازه برای تو می سرایم
وقتی دستانم را از لابلای موی سیاه پریشانم
سیاه چون شب های بی تو!
بیرون می کشم
وقتی دستانم بعد از پاک کردن رد اشکی افشاگر از روی گونه هایم
پایین می اید
با همان قلم فرسوده اشنا می شود
ومن
برای تو
یک شعر تازه می نویسم
وقتی لب هایم
از لرزش هق هقی نا بهنگام باز می ایستد
و برای صبر و سکوت
گزیده نمی شوند
اهسته باز می شوند
ومن
برای تو
یک شعر تازه می خوانم
وقتی روح پرده پوشم
از پله های معبد عشق بالا می رود
در مسلخگاه باور و بودن
با دستانی لرزان
برای تو
یک شعر تازه قربانی میکند....
این روزها می گذرند
بدون تو
بدون حضور ستاره بارانت
و تنها من مانده ام
من
و
هر روز یک شعر تازه.....
------------------
همه رو که حفظ نیستم اما بعضی از شعرا تو خاطره آدم می مونه... مثلا این که کویر جان گفتند من خودم قبلا گفته بودم واسه همین یادم بود !![]()
آره گرفتم ... منم باید این شکلی بشم![]()
![]()
Last edited by Monica; 11-10-2006 at 22:05.
هر کو نکاشت مهر و ز خوبی گلی نچيد
در رهگذار باد نگهبان لاله بود
بر طرف گلشنم گذر افتاد وقت صبح
آن دم که کار مرغ سحر آه و ناله بود
-----------
![]()
دل من دیگه تو رو لایق عشق نمی دونه
دل من خسته شده نمی کشه نمی تونه
تو یه خوابی تمومش کن بزار باشه چشای من
از این راه پر از چاله دیگه بریده پای من
با سلام
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد *** عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد
ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد *** چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد
این تطاول که کشید از غم هجران بلبل *** تا سراپرده گل نعره زنان خواهد شد
دیشب که تو دادی به من آن زهر نگاهت
امشب به مزارم سبب عذرو دعا چیست؟
تا كي مي صبوح و شكر خواب بامداد
هشيار گرد هان كه گذشت اختيار عمر
دي در گذار بود ونظر سوي ما نكرد
بيچاره دل كه هيچ نديد از گذار عمر
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)