يوسف مصري تويي کز عشق تو گرد جهان
هست صد يعقوب کنعاني زهي کافر بچه
در مسلماني مگر از کافري باز آمدي
تا براندازي مسلماني زهي کافر بچه
سنایی
يوسف مصري تويي کز عشق تو گرد جهان
هست صد يعقوب کنعاني زهي کافر بچه
در مسلماني مگر از کافري باز آمدي
تا براندازي مسلماني زهي کافر بچه
سنایی
همگان منع کنند تا که رهایت سازم
با خیالت چه کنم امید پایانم نیست
محمد قدیمی
تف برويش باز گردد بي شکي
تف سوي گردون نيابد مسلکي
تا قيامت تف برو بارد ز رب
همچو تبت بر روان بولهب
رومی
به آيين اهورا ماندن دل
وطن تير و کمان آرش ماست
سياوشهاي غرق آتش ماست
وطن منشور آزادي کورش
ممنون از شعر زیباتون از آقای مصطفی بادکوبه ای با اجازه شما کاملش رو هم قرار میدم برای دوستان:
محتوای مخفی: متن کامل
---------------------
شب تاريك و سنگستون و مو مست / قدح از دست مو افتاد و نشكست
نگه دارنده اش نيكو نگه داشت / وگرنه صد قدح نفتاده بشكست
بابا طاهر
تو را که هر چه مرادست میرود از پیش
ز بی مرادی امثال ما چه غم دارد.
ده می را په رینه ده می را په رین
هه تا كه ی به سستی و به په ستی بژین ؟
ندبه خوانیم تو را هر سحر آدینه
تو كدام آینه ای ؟ صلّ علی آیینه
تو كدام آینه ای، ای شرف الشمس غریب
كه زد از دوری دیدار تو چشمم پینه
از همه آینه ها چشم رها كرده تری
می زنند آینه ها سنگ تو را بر سینه
لوح محفوظ خدا! آینگی كن یك صبح
كه جهان پر شده از آتش و كفر و كینه
در همه آینه ها نام تو را كاشته ایم
ندبه خوانیم تو را هر سحر آدینه
هر آنکه تخم بدی کشت و چشم نیکی داشت
دماغ بیهده پخت و خیال باطل بست
ز گوش پنبه برون آر و داد خلق بده
وگر تو می ندهی داد روز دادی هست
تشنه باديه را هم به زلالي درياب
به اميدي که در اين ره به خدا ميداري
دل ببردي و بحل کردمت اي جان ليکن
به از اين دار نگاهش که مرا ميداري
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)