مشاعره سنتی

[Help118]

من و مست و تو دیوانه

ما را که برد خانه

صدبار تو را گفتم

کم خور دو سه پیمانه

[معرق]

حدیث چون و چرا دردسر دهد ای دل
پیاله گیر و بیاسا ز عمر خویش دمی

[Dark Shine]

یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد

یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند

[*IN*]

دلی دیرم چو مو دیوانه و دنگ

زده آئینه هر نام بر سنگ


بمو واجند که بی نام و ننگی

هر آن یارش تویی چه نام و چه ننگ

[Dew Drop]

حدیث چون و چرا دردسر دهد ای دل
پیاله گیر و بیاسا ز عمر خویش دمی

باید با ه شروع می کردید!


گنج عشق خود نهادی در دل ویران ما
سایه دولت بر این کنج خراب انداختی

زینهار از آب آن عارض که شیران را از آن
تشنه لب کردی و گردان را در آب انداختی

حافظ

[هشت بهشت]

500مین پستم تقدیم به عزیز دلم

یک بوسه ز لبهای تو در خواب گرفتم
گویی که گل از چشمه ی مهتاب گرفتم

در برکه ی اشکم همه دم نقش تو دیدم
این هدیه ی خوبی است که از آب گرفتم

هر گز نتوانی که ز من دور بمانی
چون در دل خود عکس تو را قاب گرفتم

[Dark Shine]

من آن ساکن شهر رسواییم
که از شور بختی تماشاییم

فقیر سر کوی آشفتگی
اسیر دل و عشق و شیداییم

[hojjatinho]

میان ماه من تا ماه گردون
تفاوت از زمین تا اسمان است.

[greena]

تا سر زلف تو در دست نسيم افتادست
دل سودازده از غصه دو نيم افتادست


حافظ

[neda_traveler]

تو رفتی و دو چشمانم به در ماند
سکوت سرد سایه تا سحر ماند
سکوتی تلخ و اندوهبار و سنگین
لبانم تا سحر بی همسفر ماند