الان ديدم..قابل توجه nashenas و wookman که از پست ندادن خانوما گله داشتن ، پس این چیه ؟
نقل قول:
پست نمیدن 1بارم که می دن ربطی به موضوع اصلی نداره![]()
مرسي جنبه!نوشته شده توسط Monica
--
--
الان ديدم..قابل توجه nashenas و wookman که از پست ندادن خانوما گله داشتن ، پس این چیه ؟
نقل قول:
پست نمیدن 1بارم که می دن ربطی به موضوع اصلی نداره![]()
مرسي جنبه!نوشته شده توسط Monica
آقا یه چیزی یادم افتاد تا یادم نرفته بگم:
تو کالجی که من درس می خوندم غیر از من یه دختر و یه پسر ایرانی دیگه هم درس می خوندن ،یه روز وقت ناهار همه جلوی در بوفه جمع شده بودن ،من رفتم برای خودمو علی غذا بگیرم،یارو گفت All سوسز (از اونجا که من زبانم خیلی خوبه نفهمیدم منظورش اینه که مخلوطی از تمام سسها می خوای؟ من فکر کردم All سوسز اسم یه مدل سوساز اون دور فارسی داد زدم علی یه مدل سس جدید اورده " All سوسز " ،آقا اینو گفتمو دختر فارسه زد زیر خنده بلند بلند
،بعد برای بقیه دخترای کلاس کارمو ترجمه کرد همه شرو کردن خندیدن به من
![]()
خلاصه غیر از خودش جلوی کل دخترای کلاس ضایع شدم،از فرداش هر روز تو راه کالج یه جور تو حرفاش کارمو یادم مینداخت تا مسخرم کنه ،منم خودمو می زدم به کوچه علی چپ
![]()
ببخشید اگه طولانی بود.
چطور بود ؟ادامه داره بگم؟![]()
اگه دوست وداری ادامه بده
آره شهریار جون ادامه بده![]()
مثل اینکه خدا بخواد شما هر روز باید سوتی بدی![]()
با سلامنوشته شده توسط Dash Ashki
اگه دوسا داری چیه
ادامه بدین
حال بدین به جوانا
من یه سوتی دارم الان حسش نیست بعد میگم براتون
هر وقت اعصابم خورد میشه میام اینجا حالم توپ میشه
سينا ي عزيز شما هم حال بده![]()
يعني چي حسش نيست![]()
بگو بابا حالا ديگه نوبت توئه![]()
با سلامنوشته شده توسط WooKMaN
من دوتا دادم بازم میدم ولی الان اعصاب تیلیته
شرمندتم رامبد جان
ولی به محض اینکه بیاد سر جاش براتون مینویسم
سينا جان هر وقت حال و حول داشتي بنويس![]()
اميدوارم هرچي زودتر اعصابت بياد سر جاش![]()
با سلام خدمت دوستان
نميدونم كه اين سوتي خندهدار باشه يا نه، اما توي اون موقعيت كه من و خواهرم حسابي خجالت كشيديم و بعدش هم كلي خنديديم و هنوز هم وقتي يادمون ميافته كلي ميخنديم.
يه روز كه با خواهرم رفته بوديم پاساژ دم خونهمون (گذر من هر دو سه ماه يكبار به اين پاساژ ميافتاد) خواهرم پيشنهاد داد كه بريم براي امشب يه فيلم كرايه كنيم. من به طبقه دوم نگاهي انداختم و گفتم به نظرم فيلميه مغازهشو عوض كرده ديگه فيلم كرايه نميده. خواهرم گفت نه بابا! اشتباه ميكني! ببين اينهمه هم عكس دور و بر مغازهاش چسبونده! خلاصه رفتيم طبقه بالا، نزديك مغازه كه شديم، ديدم چند تا پسر (خيلي هيكلي و چارشونه)، دم مغازه واستادن اما فكر كردم كه خوب واستادن ديگه، رفتيم تو، صاحب مغازه هم پشت سرمون اومد، يكي از همون پسراي دم در بود، خيلي هم بداخلاق بود و چپ چپ بهمون نگاه ميكرد، تا اومديم بگيم كه آقا فيلم ...! تازه چشممون به وسايل توي مغازه و عكسهاش افتاد و فهميديم كه چرا چپ چپ نگاهمون ميكنه، باورتون نميشه اما اين مغازه مخصوص فروش غذاي مخصوص براي كساني بود كه زيبايي اندام كار ميكنن و اون عكسها هم كه خوب معلومه. خلاصه بدون يك كلام حرف از مغازه بيرون اومديم.
یه سوتی باحال از خودم براتون تعریف کنم.
یه روز تو محله مثل بقیه ی روز ها نشسته بودیم فوتبال می کردیم که خیلی حال می داد. من یه شلوار پام بود که کلا دو طرفش دکمه داشت. آقا خواستم یه شوت با تمام قدرت بزنم چرا این دکمه ها واز نشه یکدفعه نگاه خودم کردم دیدم شلوارم باز شده کامل. بعد 2 محله بالاتر از ما خوابگاه دخترای دانشگاه آزاده که از شانس بدم 2 3 تا دختر هم داشتن می رفتن خوابگاه که چششون به من افتاد. آقا دیگه همه زدن زیر خنده منم نشسته بودم دونه دونه دکمه هامو بستن!!!
هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)