تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 46 از 137 اولاول ... 364243444546474849505696 ... آخرآخر
نمايش نتايج 451 به 460 از 1366

نام تاپيک: نثرهای عاشقانه

  1. #451
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,696

    پيش فرض

    پروردگارا می خوانم تو را به راستی پاسخم گوی کدامین نفر زمین را در فرود و آسمان را در بر فراز ابرها به گونه ای قرار داده است که آسمان بر زمین نیفتد؟ کدامین نفر بر دو اسب باد و ابر مهار زده است؟ آه ای خردمند کدامین نفر اندیشهُ نیک آفریده است؟ احساس آن روز چرا چشمان پر دردت شکسته است؟ چرا رنگ در امید تو دیگر برای عشق تو پایان ندارد؟ ازین سر در گمی آینده ای را برای سخت پاشیدن به روی هستی ات آماده کردی بس که ریختی درد وجودت را به دامان فکر فکری نمانده برایت به جز فکر دیگری سروی ولی نه آن سرو پر شکوه سروی ولی نه در آغوش آسمان زیبای من تا به کی تازیانهُ طبیعت را به جان خری؟ هزاران بار اگر اشک شرابی را به گونه هایت حس کردی حال نهایت چه شد؟ گاه می گویم چه می شد من به جز احساس غمگین خاموشی حس دیگری را با نهایتم احساس می کردم کاش می شد پنج حس وجودت را کناری برای حس شیشم واگذارم و آن حس جدید آشتی را برای شعر از تو نوشتن در اعماق وجودم خاک می کردم نه می خواهم ببینم بی تو را پیمان نه می خواهم شنیدن را به جز تو نه می خواهم حس با دست لمسم نه می خواهم ببویم گل به جز تو و در آخر که هستم من بدونت نه می خواهم ببوسم من لبی را و آن حس جدید اشتی را برای خود به یادت خاک می کردم و قلبم را کنارت یاد می کردم تو را قسم تو ماه من چگونه ای که من به جز تو دیگر این دنیا را نیستم؟ چگونه ای که هستی ام را با هستی تو احساس کردم؟ آمدی و فهمیدم که دنیا قبل از آن چیزی به جز تو را کم داشت و آن احساس با تو بودن بود پاک خاموش آرام و درخشان تو ماه زمینی من بدان که هنوز که هنوز است احساسم را با احساس آن روز قیاس می کنم و اینک چرا چشمان پر دردم شکسته است؟

  2. #452
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,696

    پيش فرض

    ای كاش می توانستم باران باشم تا تمام غمهای دلت را بشویم ای كاش می توانستم ابر باشم تا سایه بانی از محبت برویت می گسترانیدم ای كاش می توانستم اشك باشم تا هر گاه كه آسمان چشمت ابری می شد باریدن می گرفت ای كاش می توانستم خنده باشم تا روی لبانت بنشینم و غنچه بسته لبانت را بگشایم ای كاش می توانستم یك پرنده باشم و پر می گشودم و تا دور دست ها در كنار تو پرواز می كردم و ای كاش سایه بودم تا نزدیك ترین كس به تو می شدم... آری ای كاش سایه بودم تا همیشه و همه جا همراه تو باشم

  3. 2 کاربر از bidastar بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  4. #453
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,696

    پيش فرض

    او برای همیشه دیر کرده است... آیینه پرسید که چرا دیر کرده است نکند دل دیگری او را سیر کرده است خندیدم و گفتم او فقط اسیر من است تنها دقایقی چند تأخیر کرده است گفتم امروز هوا سرد بوده است شاید موعد قرار تغییر کرده است.. خندید به سادگیم آیینه و گفت احساس پاک تو را زنجیر کرده است گفتم از عشق من چنین سخن مگوی گفت خوابی سال‌ها دیر کرده است در آیینه به خود نگاه می‌کنم ـ آه! عشق تو عجیب مرا پیر کرده است راست گفت آیینه که منتظر نباش او برای همیشه دیر کرده است

  5. #454
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,696

    پيش فرض

    وقتی سرت را بالا می گیری توی آسمان شب نگاهت به جای دیدن ماه به طرف ستاره ها کشیده می شه. هزاران هزار ستاره. کدامین ستاره به تو چشمک می زند؟ ستاره کم نور یا ستاره ای پر فروغ؟ دنبال ستاره ای باش که چشمکش تنها برای توست و تنها برای تو نور می تاباند. از چشمک های ممتد و پیاپی ستاره های بزرگ و نورانی بپرهیز. آن ستاره به همه می نگرد و همه به آن می نگرند

  6. #455
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,696

    پيش فرض

    نگاه به چشمهای آرام و خسته من نكن، این چشم یك دنیا اشك در آن است! نگاه به چهره پریشان من نكن، این چهره، عاشق چهره توست! دوستت دارم چون كه تو اولین و آخرین معشوق من هستی! دوستت دارم چون زمانی كه دفتر عشق را می گشایی و میخوانی با خواندن نوشته هایم اشك از چشمانت سرازیر می شود. دوستت دارم چون از زندگی و دنیا گذشته‌ای تا با من بمانی

  7. این کاربر از bidastar بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #456
    پروفشنال آرسـام's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    محل سكونت
    شما کجاست؟
    پست ها
    932

    پيش فرض

    ای کاش آموخته بودیم عاشقانه زیستن را
    زیرا آنان که عاشقانه نزیسته اند، عاشقانه مردن را نیز نتوانند
    ای کاش باور داشتیم آفتاب را و تابش هر روزه اش را که بی دریغ است
    و ایمان داشتیم به رویش دوباره هر دانه ای، بذری، جوانه ای
    ای کاش می دانستیم چگونه بودن را
    تا شاید چگونه شدن را خود بر می گزیدیم

    وآنگاه بهار را شایسته میزبانی می شدیم

  9. #457
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    آره. داشتیم چی می گفتیم؟ بنویس.

    مارو دیوونه و رسوا کردی. حالیته؟

    ما رو آواره‌ی صحرا کردی. حالیته؟


    آخه مام واسه خودمون معقول آدمی بودیم. دست‌کم هر چی که بود،آدم بی‌غمی بودیم. حالیته؟

    سروسامون داشتیم. کس و کاری داشتیم. آی دیگه یادش به خیر. ننه‌مون جورابمون رو وصله می‌زد. مارو نفرین می‌کرد. بابامون خدابیامرز سرمون داد می‌کشید. به‌مون فحش می‌داد. با کمربند زمون اجباریش ،پامونو محکم می‌بست .ترکه‌های آلبالو رو کف پامون می‌شکست . حالیته ؟

    یاد اون روزا به خیر ،چون بازم هر چی که بود سروسامونی بود . حالیته؟

    ننه‌ای بود که نفرین بکنه ، بعد نصف شب پاشه لحاف رو آدم بکشه. که مبادا پسرش خدانکرده بچاد . که مبادا نورچشمش سینه پهلو بکنه . حالیته؟

    ه,...بابایی بود که گاه و بی گاه سرمون داد بزنه. باهامون دعوا کنه. پامونو فلک کنه. بعد صبح زود پاشه ما رو تو خواب بغل کنه؛ اشکای شب قبلو که رو صورتمون ماسیده بود کم کمک با دستای زبر خودش پاک کنه. حالیته؟


    می‌دونی. بابامون چند سال پیش عمرشو داد به شما. هرچی خاک اونه عمر تو باشه. مرد زحمتکشی بود. خدا رحمتش کنه . ننه‌ام کور و زمینگیر شده. ا,ی...دیگه پیر شده . بیچاره غصه ما پیرش کرد. غم رسوایی ما کور و زمینگیرش کرد. حالیته؟


    اما راستش چی بگم؟ تقصیر ما که نبود. هر چی بود زیر سر چشم تو بود. یک‌کاره تو راه ما سبز شدی. ما رو عاشق کردی. ما رو مجنون کردی . ما رو داغون کردی. حالیته؟


    آخه آدم چی بگه قربونتم. حالا از ما که گذشت. بعد از این اگه شبی، نصف شبی، به کسونی مثل ما قلندر و مست و خراب، تو کوچه برخوردی، اون چشا رو هم بذار. یا اقلاً دیگه این‌ریختی بهش نگاه نکن. آخه من قربون هیکلت برم! اگه هر نگاه بخواد این جوری آتیش بزنه، پس باهاس تموم دنیا تا حالا سوخته باشه ...


  10. 3 کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #458
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    شاعر و فرشته ای با هم دوست شدند. فرشته پری به شاعر داد و شاعر، شعری به فرشته.

    شاعر پَر فرشته را لای دفتر شعرش گذاشت و شعرهایش بوی آسمان گرفت و فرشته شعر شاعر را زمزمه کرد و دهانش مزه عشق گرفت.

    خدا گفت : دیگر تمام شد. دیگر زندگی برای هر دوتان دشوار می شود، زیرا شاعری که بوی آسمان را بشنود، زمین برایش کوچک است و فرشته ای که مزه عشق را بچشد، آسمان برایش تنگ

  12. این کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #459
    داره خودمونی میشه pegah_f's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    34

    پيش فرض

    قسم خوردم تا آخرين نفس دوستت بدارم و عاشقت باشم


    اما مي دانم كه تو ديگر دوستم نداري


    قسم خوردم جز عشق تو ، هيچ عشقي را به سراچه قلبم راه ندهم


    اما فهميدم كه تو معناي عشق مرا از ياد برده اي


    قسم خوردم از غم عشق تو ديوانه شوم و بميرم


    اما فهميدم كه حتي براي مردن هم خيلي دير شده خيلي !


    شايد هيچ وقت احساس مرا درك نكني و عشق مرا ناديده بگيري


    اما سوگند يك عاشق ، هرگز شكستني نيست


    پس باز هم قسم مي خورم كه هرگز و هرگز سوگندهايم را نشكنم


    و تا پاي جان عاشق بمانم و عاشق بميرم

  14. #460
    داره خودمونی میشه pegah_f's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    34

    پيش فرض

    ..........وقتی شب آرام آرام به خلوت خاموش من پا می گذارد



    ...ومن در ستاره باران خدا ستاره تو راندارم


    .... لبخندشیرینترا ندارم......حضور آرامت مدتهاست در کنارم نیست
    وقتیدلتنگ تو ام اما چشمانتنیستتابیقراریمرا در خود گم کند
    وقتیماه رویت در تاریکی این شبها بی فروغاست
    وقتی رقص گیسوانت را در سر انگشتانم ندارم
    وقتی نوازش دستان مهربان وگرمت را ندارم
    وقتی نگاه معصو مانه ات را برای همیشه به خاطره ها سپرده ام
    وقتی تنهای تنهایم و یاد تو تنها مهمان شبهای بی صبح من است
    .....من میمانم و یاد تو و دلیپر درد
    سفره ای از عشق و غزل.... و شمعی که به یاد چشمانروشنت تا صبح می درخشد
    در خیالم .... برایت کلبه ای در سبزترین خلوت دنج خدا میسازم ...
    و با خواهش نگاهم تو را به این ضیافت عاشقانهمی خوانم
    به دستانلطیف و کوچکت هزاران بوسه می زنم
    نیاز دلم را با ناز نگاهت پیوند می زنم هزارانگلبرک شقایق را نثار لبخند
    نگاهت می کنم
    و با تو تا اوج آبی عشق پرمیکشم
    با ز هم هوا پر از شعرو غزل و قاصدک است
    تو را می خوانم
    :غزلهای خاموش دلم را بی دغدغه تا بلندای وجود فریاد میزنم
    دوستت دارم..... دوستتدارم....... دوستت دارم

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •