با سلام
یک سوتی قدیمی دارم که تصمیم به پخشش نداشتم ولی حالا چون دوستان درخواست دادن () چشم.
حدود 5 6 سال پیش که میرفتم کلاس فوتبال موهام خیلی بلند میشد و رشد خوبی داشت. وقتی میرفتم کلاس عرق میکردم و موهام میومد جلو چشمام اذیت میشدم
یه روز کلاسم داشت دیر میشد من هم اومدم نوآوری کنم گشتم و گشتم یه بند کشی مشکی پیدا کردم الکی الکی بستم به سرم
آقا ما رفتیم کلاس فوتبال 15 20 مین که گذشت سرمون خیس شد و ما اونو بستیم سرمون
دیدم همه بهم نگاه میکنن و بعد میخندن.منم چپکی نگاشون میکردم
دیدم تمومی نداره
از یکیشون پرسیدم چرا میخندی؟گفت اون چیه که دوره سرت بستی
؟ گفتم همینی که هست مشکلی داری؟
بعد نیشخند زد و رفت
من یکم بعد از سرم درش آوردم نگاش کردم
خدا نصیب صدام رحمت الله علیه نکنه :
دیدم جوراب مادربزرگم که خونمون جا مونده بود رو بستم سرم رفتم کلاس![]()
دیگه تا آخر کلاس یه گوشه زیپیلک مینداختم![]()



) چشم.
. وقتی میرفتم کلاس عرق میکردم و موهام میومد جلو چشمام اذیت میشدم.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
گفت اون چیه که دوره سرت بستی .gif)
.gif)
جواب بصورت نقل قول

.gif)


حالا جون داداش راستشو بگو ، داشتی چیکار میکردی ؟
خالی بندیت باحاله 
.gif)
