تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: --

راي دهنده
0. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • --

    0 0%
  • --

    0 0%
صفحه 457 از 469 اولاول ... 357407447453454455456457458459460461467 ... آخرآخر
نمايش نتايج 4,561 به 4,570 از 4685

نام تاپيک: ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!

  1. #4561
    آخر فروم باز nafe-bandar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    بوشهر
    پست ها
    1,460

    پيش فرض

    با سلام
    یک سوتی قدیمی دارم که تصمیم به پخشش نداشتم ولی حالا چون دوستان درخواست دادن ( ) چشم.

    حدود 5 6 سال پیش که میرفتم کلاس فوتبال موهام خیلی بلند میشد و رشد خوبی داشت . وقتی میرفتم کلاس عرق میکردم و موهام میومد جلو چشمام اذیت میشدم
    یه روز کلاسم داشت دیر میشد من هم اومدم نوآوری کنم گشتم و گشتم یه بند کشی مشکی پیدا کردم الکی الکی بستم به سرم
    آقا ما رفتیم کلاس فوتبال 15 20 مین که گذشت سرمون خیس شد و ما اونو بستیم سرمون
    دیدم همه بهم نگاه میکنن و بعد میخندن. منم چپکی نگاشون میکردم
    دیدم تمومی نداره
    از یکیشون پرسیدم چرا میخندی؟ گفت اون چیه که دوره سرت بستی ؟ گفتم همینی که هست مشکلی داری؟
    بعد نیشخند زد و رفت
    من یکم بعد از سرم درش آوردم نگاش کردم
    خدا نصیب صدام رحمت الله علیه نکنه :
    دیدم جوراب مادربزرگم که خونمون جا مونده بود رو بستم سرم رفتم کلاس
    دیگه تا آخر کلاس یه گوشه زیپیلک مینداختم

  2. #4562
    Banned S A M's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    پشت مانیتور خونمون اســپــم ها : 0
    پست ها
    6,422

    پيش فرض

    با سلام
    یک سوتی قدیمی دارم که تصمیم به پخشش نداشتم ولی حالا چون دوستان درخواست دادن ( ) چشم.

    حدود 5 6 سال پیش که میرفتم کلاس فوتبال موهام خیلی بلند میشد و رشد خوبی داشت . وقتی میرفتم کلاس عرق میکردم و موهام میومد جلو چشمام اذیت میشدم
    یه روز کلاسم داشت دیر میشد من هم اومدم نوآوری کنم گشتم و گشتم یه بند کشی مشکی پیدا کردم الکی الکی بستم به سرم
    آقا ما رفتیم کلاس فوتبال 15 20 مین که گذشت سرمون خیس شد و ما اونو بستیم سرمون
    دیدم همه بهم نگاه میکنن و بعد میخندن. منم چپکی نگاشون میکردم
    دیدم تمومی نداره
    از یکیشون پرسیدم چرا میخندی؟ گفت اون چیه که دوره سرت بستی ؟ گفتم همینی که هست مشکلی داری؟
    بعد نیشخند زد و رفت
    من یکم بعد از سرم درش آوردم نگاش کردم
    خدا نصیب صدام رحمت الله علیه نکنه :
    دیدم جوراب مادربزرگم که خونمون جا مونده بود رو بستم سرم رفتم کلاس
    دیگه تا آخر کلاس یه گوشه زیپیلک مینداختم




  3. #4563
    آخر فروم باز *hamedkhatar*'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    Esfahan
    پست ها
    4,490

    پيش فرض

    سلام
    برو بچ سوتیتست
    من چند وقتیه که دارم این تاپیک رو میخونم چند وقتی هم هست که دلم هوس کرده که به جمع شما بپیوندم.

    با سوتیهای جناب متالیکا و یه سری دیگه که اسمشون یادم نیست هم خیلی حال میکنیم

    حالا برای شروع یه بی مزه تعریف میکنم دور هم باشیم

    چند شب پیش با خانواده داشتیم سریال روز حسرت رو میدیدم همون قسمت بود که حاج رضا داشت اعتراف میکرد که آخرش نرجس گفت یعنی بچه رو دزدیدی؟ بعد تموم شد سریال
    همون موقع من بلد گفتم احتمالا این مسعود حروم زادست..... بعد دیدم دارند چپ چپ نگاه میکنند بلند خندیدم و رفتم تو اتاقم

    سوتی زیاد دادم ولی هیچ کدوم یادم نیست اگه یادم بیاد حتما تعریف میکنم
    با اجازه

  4. #4564
    آخر فروم باز mehdi_vsgh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    توی لباسام
    پست ها
    8,492

    پيش فرض

    امروز یدونه از سوتیهای معروف این تاپیک رو من دادم...

    کلاس نقشه کشی بود بعد دوتا استاد نقشه کشی داشتن(استاد شماره 1 و شماره 2)...استاد شماره 1 اومده بود اما شماره 2خیر...

    ما هم بیرون بودیم...بعد یه پسره اومد گفت که نقشه کشی2 اینجاست؟؟؟ گفتیم با کدوم استاد کلاس دای؟؟ استاد شماره 1؟؟؟
    برو داخل سمت راست کلاسشم تشکیل شده چند دقیقه‌ای......گفت خیر!!
    بعدش رفت داخل همینطوری که داشت میرفت یکی از بروبچ ازش پرسید آقای فلانی؟؟؟گفت نه من فلانی هستم(همون استاد شماره2)........




    ===
    اقا میخواستم برم سر کلاس ما چون دانشگاهمون یه نموره بزرگه برای رفتن به کلاس ناچاریم سوار اتوبوس بشیم....من از دور دیدم که اتوبوس وایستاده دوان دوان رفتم و در اخرین لحظه پریدم داخل و سریع رفتم روی یکی از صندلیهای تک نفره نشستم که یه دفه یه پسره که پشتم وایستاده بود صداش در اومد.....
    (حواسم نبوده رفتم روی کیف این بنده خدا نشسته بودم....)

  5. #4565
    پروفشنال Eshghe_door's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2007
    محل سكونت
    يه جاي اين سرزمين
    پست ها
    867

    پيش فرض

    کلاس ها 3 جلسه است که شروع شده. مگه به شما خبر ندادن؟

    قرار بود متالیکا به بچه ها خبر بده
    نه متاسفانه

    کللاسا کجا برگزار میشه؟

  6. #4566
    آخر فروم باز *hamedkhatar*'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    Esfahan
    پست ها
    4,490

    پيش فرض

    یه سوتی دیگه که مال یک سال پیشه

    سر یه قضیه ای گلاب به روتو پلیس اومد خونمون و من رو بازداشت کرد (البته سو تفاهم شده بود) دست بند هم بهم نزدند چون بچه خوبی بودم
    بعد رفتیم سوار ماشین بشیم گفتم شما بفرما من مزاحم نمیشم خودم با تاکسی میام بعد پلیسا که 4 نفر بودند دیدم دارند بهم میخندند بعد گفتند پرو نشو برو سوار شد
    به نظر شما حرف من خنده دار بود؟
    نامردا

  7. #4567
    Banned S A M's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    پشت مانیتور خونمون اســپــم ها : 0
    پست ها
    6,422

    پيش فرض

    یه سوتی دیگه که مال یک سال پیشه

    سر یه قضیه ای گلاب به روتو پلیس اومد خونمون و من رو بازداشت کرد (البته سو تفاهم شده بود) دست بند هم بهم نزدند چون بچه خوبی بودم
    بعد رفتیم سوار ماشین بشیم گفتم شما بفرما من مزاحم نمیشم خودم با تاکسی میام بعد پلیسا که 4 نفر بودند دیدم دارند بهم میخندند بعد گفتند پرو نشو برو سوار شد
    به نظر شما حرف من خنده دار بود؟
    نامردا





    حالا جون داداش راستشو بگو ، داشتی چیکار میکردی ؟

  8. #4568
    آخر فروم باز *hamedkhatar*'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    Esfahan
    پست ها
    4,490

    پيش فرض

    هیچی بابا بهمون تهمت ناروا زده بودند
    نامردای آدم فروش

    راستی در ادامه همون سوتی:
    بردندمون انداختنمون تو بازداش گاه دو نفر بودیم اونجا هم تاریک یه صندلی هم اونجا بیشتر نبود
    به یارو که درجه دار هم بود گفتیم قربونت این در رو باز بزار نور بیاد تو گفت باشه فقط اگه صدا کنید میام میبندمش گفتیم باشه
    همون موقع نشستم روصندلی نگو صندلی شکسته بود ولو شدم رو زمین یارو اومد تو داش قاه قاه میخندید بعد صندلی رو برد بیرون نامرد درم بست.ولی کلی خندیدیم

  9. #4569
    Banned S A M's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    پشت مانیتور خونمون اســپــم ها : 0
    پست ها
    6,422

    پيش فرض

    هیچی بابا بهمون تهمت ناروا زده بودند
    نامردای آدم فروش

    راستی در ادامه همون سوتی:
    بردندمون انداختنمون تو بازداش گاه دو نفر بودیم اونجا هم تاریک یه صندلی هم اونجا بیشتر نبود
    به یارو که درجه دار هم بود گفتیم قربونت این در رو باز بزار نور بیاد تو گفت باشه فقط اگه صدا کنید میام میبندمش گفتیم باشه
    همون موقع نشستم روصندلی نگو صندلی شکسته بود ولو شدم رو زمین یارو اومد تو داش قاه قاه میخندید بعد صندلی رو برد بیرون نامرد درم بست.ولی کلی خندیدیم
    خالی بندیت باحاله

  10. #4570
    ناظر انجمن عکاسی masoudtr's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    نقطه مرزی
    پست ها
    4,562

    پيش فرض

    اره خیلی باحال بود

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •