تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 455 از 2734 اولاول ... 3554054454514524534544554564574584594655055559551455 ... آخرآخر
نمايش نتايج 4,541 به 4,550 از 27334

نام تاپيک: مشاعره

  1. #4541
    آخر فروم باز WooKMaN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    Ķêŗmάņšĥąħ
    پست ها
    10,533

    پيش فرض

    ای مگس حضرت سيمرغ نه جولانگه توست
    عرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری

    تو به تقصير خود افتادی از اين در محروم
    از که می‌نالی و فرياد چرا می‌داری


    ----------------------------

    نيودم واسه كل كل ها ...

  2. #4542
    آخر فروم باز Monica's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,817

    پيش فرض

    نمی تونی کل کل کنی پیره مرد
    ------------
    یارانمان را خود به جوخه ها سپردیم
    شب هنگام که در خواب خوش بودیم
    یاران و زنجیر های شب اما ..بیدار.
    به بند کشیدند مان شب و یارانش
    تیرگی و دیو سانانش...!
    هزار افسوس که میدانیم و ناتوان اینگونه میگوئیم:
    چه باید کرد...

  3. #4543
    آخر فروم باز WooKMaN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    Ķêŗmάņšĥąħ
    پست ها
    10,533

    پيش فرض

    دلدار که گفتا به توام دل نگران است
    گو می‌رسم اينک به سلامت نگران باش

    خون شد دلم از حسرت آن لعل روان بخش
    ای درج محبت به همان مهر و نشان باش


    ----------------------

    حالا فعلا هستم خدمتتون ...

  4. #4544
    آخر فروم باز Monica's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,817

    پيش فرض

    شب تاريك و بيم موج و گردابي چنين هايل

    كجا دانند حال ما سبكباران ساحل‏ها

    همه كارم ز خودكامي به بد نامي كشيد آخر

    نهان‏ كي ماند آن رازي كز او سازند محفل‏ها

  5. #4545
    آخر فروم باز WooKMaN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    Ķêŗmάņšĥąħ
    پست ها
    10,533

    پيش فرض

    اگر رفيق شفيقی درست پيمان باش
    حريف خانه و گرمابه و گلستان باش

    شکنج زلف پريشان به دست باد مده
    مگو که خاطر عشاق گو پريشان باش

  6. #4546
    آخر فروم باز Monica's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,817

    پيش فرض

    شكر فروش كه عمرش دراز باد چرا

    تفقدي نكند طوطي شكرخا را

  7. #4547
    آخر فروم باز WooKMaN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    Ķêŗmάņšĥąħ
    پست ها
    10,533

    پيش فرض

    ای دل اندربند زلفش از پريشانی منال
    مرغ زيرک چون به دام افتد تحمل بايدش

    رند عالم سوز را با مصلحت بينی چه کار
    کار ملک است آن که تدبير و تامل بايدش

  8. #4548
    آخر فروم باز Monica's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,817

    پيش فرض

    لحظه آمدنش را بخاطر دارم،
    شبیه مهی غلیظ از دور پیدا شد
    از دردهایش گفت و من شنیدم و گفتم.
    وقتی از اندوه روزگار، اشک هایش سرازیر شد.
    ماندم و با او گریستم و گفتم.
    از شادی هایش گفت و من خندیدم و گفتم.
    از رؤیاهای قشنگ فردایش گفت و من صادقانه باورش کردم.
    می خواست که شک نکنم تردید را دور بریزم،
    صداقت را در زنگ صدایش و در برق نگاهش ببینم.
    و من چه صادقانه باورش کردم.
    و خواستم تا تکیه گاه فرداهایم باشد.
    و اشتباه کردم....
    آرام آرام بدون این که ببینم،
    بدون این که حس کنم.
    غرقم کرد و غرقش شدم.
    و تنها تر از همیشه ردپای او را فریاد کشیدم.
    تا های نفس های او،
    و فقط خدا بود که صدایم را شنید.
    او رفت. ...
    رفت و خنده های سرخوشیم را با خود برد.
    و دیگر آسمان هم لبخند نزد.
    رفت و خنده هایش را که تنفس زندگی بود،
    به نشانی کوچه های متروک اندوه پُست نکرد.
    من ماندم و جای خالی یک صدا، یک نگاه،
    یک بودن و دیگر هیچ. ...
    با کوله باری از حسرت ماندنش.
    ماندم تنها،
    با لاک پشت، کور زندگیم.
    که شبانه با رؤیای زیبای آمدنش،
    به درازای عمرش به خواب می رود.
    لاک پشتی که جز رفتن هنری ندارد.
    و همیشه در پی درازای باقی مانده عمرش،
    لنگان لنگان ره می پیماید.
    و چه آهسته می رود،
    تا خود را با طناب اندوه بی او بودن، حلق آویز کند.
    لاک پشتم که همیشه تنها می رود.
    همیشه کُند می رود و عقب می ماند.
    همیشه خسته از رفتن است.
    همیشه زجه هایش ملال آور است.
    کاش در آن غروب دل انگیز،
    گذاشته بودم رؤیای همیشگی اش را تحقق بخشد.
    اگر گذاشته بودم.
    اکنون دیگر از رفتن رسته بود.
    که اگر گذاشته بودم.
    تهی از خستگی ها می شد.
    او رفت. ...
    بی نگاهی به گذشته.
    گذشت و چقدر گذشته زیبا بود.
    رفت و من در حسرت نگاهش چشم بر افق دوخته ام.
    و دست به دعا برداشته ام که برگردد.
    اما افسوس التماس دلم را نمی بیند.
    هنوز یک دل سیر او را ندیده ام.

  9. #4549
    آخر فروم باز WooKMaN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    Ķêŗmάņšĥąħ
    پست ها
    10,533

    پيش فرض

    من همان به که از او نيک نگه دارم دل
    که بد و نيک نديده‌ست و ندارد نگهش

    بوی شير از لب همچون شکرش می‌آيد
    گر چه خون می‌چکد از شيوه چشم سيهش

  10. #4550
    آخر فروم باز Monica's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,817

    پيش فرض

    شيوه‌ي حور و پري گرچه لطيف ا‏ست ولي

    خوبي آن ا‏ست و لطافت كه فلاني دارد

    چشمه‌ي چشم مرا اي گل خندان درياب

    كه به اميد تو خوش آب رواني دارد

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 4 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 4 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •