جای در پیرهن خالی تو می گیرم
از فراموشی عطر بدنت ميميرم
باز هم خاطره دست تو را می گیرم
امشب از غربت چشمان تو من ميميرم
بند بند تن من منتظر بوسه توست
بی صدای تو و بی بوسه تو ميميرم
یاد باد انکه به زندان تنت بند بدم
اه امروز که ازاد شدم ميميرم
در جنونی که نبودت به تنم ریخته است
می شوم غرقه و بی قبر و کفن ميميرم ...