یعنی شما به خودتون مطمئن نیستید !!!با منم بودي؟
نه منظورم شما نبودید ...
....................
هنگام ناشناس دلي
دارم بگو ، بگو چه کنم ؟
پرهيز عاشقي نکند
پرواي آبرو چه کنم ؟
اين ساز پر شکايت من
يک لحظه بي زبان نشود
اي خفتگان ، درين دل شب ، با ناله هاي او چه کنم ؟
گويد که وقت ديدن او دست تو باد و دامن او
گويم که مي کشد ز کفم
با آن ستيزه جو چه کنم ؟
گريد چنين خموش ممان
از عمق جان برآر فغان
گويم که گوش کرده گران
بيهوده هاي و هو چه کنم ؟
جوشيده و گذشته ز سر
صهباي اين سبو ، چه کنم ؟
معشوق کور باطن من
پرواي رنجشم نکند
من نرم تر ز برگ گلم
با اين درشت خو چه کنم ؟
اي عشق ، دير آمده اي
از فقر خويشتن خجلم
در خانه نيست ما حضري
بيهوده جست و جو چه کنم ؟
...