و من تنهايم...
با تنهایی هایم
حرف میزنم
میخندم
میگریم
میرقصم
و میمیرم...
واین بار
تنهایی با من حرف میزند!
در گوش من آهسته می گوید...
که همیشه با من است!!
و من
عاشق تنهایی شده ام...
و من تنهايم...
با تنهایی هایم
حرف میزنم
میخندم
میگریم
میرقصم
و میمیرم...
واین بار
تنهایی با من حرف میزند!
در گوش من آهسته می گوید...
که همیشه با من است!!
و من
عاشق تنهایی شده ام...
چه کسی باور کرد
که از اینجا رفتی که نباشي عاشق
چه کسی باور کرد که شکستی عهدم
تا بگویند وفادار نبود
من به احساس گل عشق چه گویم؟
که دلم را شکستی تو به سنگ جفا
خانه ی دل فرو ریخت و دل ویران شد
و ندیدی هرگز
دست عاشق مرا رد کردي
ترک یارت کردي
تو به من بد کردي ...
.
.
.
بُغـــضِ این روزهایـــم
آسمـــــــانی می خواهــــد
به وُسعَــــتِ دَستانِ تــــــــو
بـــرای باریدن ...!
...
خانه سرشار سكوت
روح ها در افق خواب به پرواز شدند
و من اينجا تنها
با دلي تنگِ پر از خواستنت.............
نگو :
"بار گران بودیمو رفتیم".
نگو :
"نامهربون بودیمو رفتیم".
دلیل محکمی نیست
بگو :
با دیگران بودیم و رفتیم.
...
دلم بدجوری هواتو کرده
تو غربت ترانه دنبال تو می گرده
تنگ غروب خسته و تنها
صدات می کنم ای هم آشنا
ناز نگاتو به دنیا ارزون نمیدم
ستارهی عشقمو به آسمون نمیدم
بیا تو خاطرههای خط خطی
سراغی بگیر از من پاپتی
چه کنم چی بگم از کدوم بهونه
دوست دارم رو فقط یه بار بگو عاشقونه
اون لحظه حس میکنم تو بهشتم
اینو بدون سرنوشتم و به نام تو نوشتم
بی تو من کبوتری پر شکسته
تو نیستی کنج قفس تنها نشسته
تو آسمون آبی عشق تو یه ترانه
واسه داشتنت منم اون حس عاشقانه
اگه من جنگل خشک تو ببار
با حضورت سرم یه دنیا بذار
رسوای عشقم بین پیر و جوون
بازم رسواترم کن بدتر از رسم زمون
ومن ای کاش که می شد به تو ابراز کنمدل من خسته از این رفتن توستگریه هایم همه از دوری ودل کندن توستوتو ازحالت چشمان غریبم دریاب
ياد آنشب که ترا ديدم و گفتدل من با دلت افسانه ي عشقچشم من ديد در آن چشم سياهنگهي تشنه و ديوانه ي عشق
پنجره را می بندم
خانه در موسیقی لبخند تو گم می شود
و آفتابگردان نگاه تو
در آسمان هشتم
ناتمام ادامه دارد
و من
به یاد آن پرنده ای می افتم
که صبح
در متن بلوغ و آفتاب
ناپیدا گم شد
ناپیدا گم شد...
هديه ای که برای تولد من اورده بود يک تابلو بود
که به خط درشت رويش نوشته بود :
(( زندگی پوچ و بی معناست ))
درصورتی که او هميشه به من می گفت:
(( تو تمام زندگی منی ))
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)