تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 453 از 934 اولاول ... 353403443449450451452453454455456457463503553 ... آخرآخر
نمايش نتايج 4,521 به 4,530 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #4521
    داره خودمونی میشه MEHR IMAN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    تبریز
    پست ها
    70

    پيش فرض

    من ندانم که کی ام
    من ندانم که چی ام
    من فقط می دانم
    که تویی شاه بیت غزل زندگیم

    ---------- Post added at 08:54 AM ---------- Previous post was at 08:52 AM ----------

    ای آسمان مگر دل دیوانه منی؟
    کاینگونه شعله می کشی و نعره می زنی؟
    نالان و اشکبار مگر عاشقی و مست
    با خویشتن چو ما مگر ای دوست دشمنی؟

  2. 4 کاربر از MEHR IMAN بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #4522
    داره خودمونی میشه MEHR IMAN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    تبریز
    پست ها
    70

    پيش فرض

    زندگی هنگامه فریاد هاست
    سرگذشت درگذشت یادهاست..............

  4. 2 کاربر از MEHR IMAN بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #4523
    داره خودمونی میشه neko_24's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2010
    محل سكونت
    دهكده نت
    پست ها
    48

    پيش فرض

    شاعر از كوچه مهتاب گذشت
    ليك شعري نسرود
    نه كه معشوقه نداشت
    نه كه سرگشته نبود
    سالها بود دگر كوچه مهتاب خيابان شده بود.

  6. 5 کاربر از neko_24 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #4524
    پروفشنال siya22's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    esfahan city
    پست ها
    885

    پيش فرض

    رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکن
    به اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکن
    بزار بهت گفته باشم که ماجرای ما و عشق
    تقصیر چشمای تو بود ‌‌‌، وگرنه ما کجا و عشق ؟
    سرم تو لاک خودم و دلم یه جو هوس نداشت
    بس که یه عمر آزگار کاری به کار کس نداشت
    تا اینکه پیدا شدی و گفتی ازاین چشمای خیس
    تو دفتر ترانه هات یه قطره بارون بنویس
    عشقمو دست کم نگیر درسته مجنون نمیشم
    وقتی که گریه می کنی حریف بارون نمیشم
    رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکن
    به اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکن
    هنوز یه قطره اشکتو به صد تا دریا نمیدم
    یه لحظه با تو بودنو به عمر دنیا نمی دم
    همین روزا بخاطرت به سیم آخر می زنم
    قصه عاشقیمونو تو شهرمون جار می زنم

  8. 2 کاربر از siya22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #4525
    پروفشنال siya22's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    esfahan city
    پست ها
    885

    پيش فرض

    باران عاشقم می کند
    و من هوس جرعه ای از آفتاب را می کنم
    خیس شدن از باران در یک روز آفتابی تماشایی است
    و من این دو را در چشمان تو یافتم
    چشمانت را ببند
    بگذار تا خورشید غروب کند
    و باران در زیباترین غروب جهان از گوشه ی چشمانت سرازیر شود
    تا من همیشه عاشق بمانم

  10. 4 کاربر از siya22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #4526
    پروفشنال siya22's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    esfahan city
    پست ها
    885

    پيش فرض

    به یک پلک تو می‌بخشم تمام روز و شب‌ها را
    که تسکین می‌دهد چشمت غم جانسوز تب‌ها را
    بخوان! با لهجه‌ات حسّی عجیب و مشترک دارم
    فضا را یک‌نفس پُر کن به هم نگذار لب‌ها را
    به دست آور دل من را چه کارت با دلِ مردم!
    تو واجب را به جا آور رها کن مستحب‌ها را
    دلیلِ دل‌خوشی‌هایم! چه بُغرنج است دنیایم!
    چرا باید چنین باشد؟ نمی‌فهمم سبب‌ها را
    بیا این‌بار شعرم را به آداب تو می‌گویم
    که دارم یاد می‌گیرم زبان با ادب‌ها را
    غروب سرد بعد از تو چه دلگیر است ای عابر
    برای هر قدم یک دم نگاهی کن عقب‌ها را


    ---------- Post added at 11:40 AM ---------- Previous post was at 11:36 AM ----------

    کدخدا می‌گوید از این‌جا نرو ـ یک ناشناس،
    با بهار و گل می‌آید سال نو یک ناشناس
    با خودم می‌گویم ای شاعر! تو تنها نیستی
    توی دنیا هست حتماً مثل تو یک ناشناس
    با صدای ساعتِ قلبم از این پس مایلم
    بشمرم این لحظه‌ها را تا سه! دو! یک!... ناشناس،
    می‌رسد می‌پرسم ای خوبِ جنوبی کیستی؟
    خیره می‌ماند و می‌گوید که: مُو؟ یک ناشناس
    آه می‌دانم که روزی روزگاری می‌رسد
    می‌رویم آن سوتر از غم‌ها من و یک ناشناس

  12. 3 کاربر از siya22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #4527
    حـــــرفـه ای ***Spring***'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    ♠♠♠♠♠♠♠
    پست ها
    6,296

    12 گفتم ای عشق بیا تا که بسازی ما را - حیف از امروز که بی‌عشق شب آمد ای عشق ... کاش خورشید تو آغاز کند فردا را


    سلام ...

    عشق است

    گفتم ای عشق بیا تا که بسازی ما را
    یا نه ، ویرانه کنی ساخته‌ی دنیا را

    گفتم ای عشق چه بر روز تو آمد امروز
    که به تشویش سپردی شب عاشق‌ها را

    چه شد آن زمزمه‌ی هر شبه‌ی ما ای دوست
    چه شد آن صحبت هر روزه‌ی یاران یارا

    چشمه‌ها خشک شد از بس نگرفتی اشکی
    همتی تا که رهایی بدهی دریا را

    حیف از امروز که بی‌عشق شب آمد ای عشق
    کاش خورشید تو آغاز کند فردا را

    ( آقای محمد علی بهمنی )








    .

  14. 5 کاربر از ***Spring*** بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #4528
    پروفشنال siya22's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    esfahan city
    پست ها
    885

    پيش فرض

    صدای پچ‌پچِ غم... خواب من به هم خورده است
    دو ساعت است که اعصاب من به هم خورده است
    صدای پچ‌پچِ غم... هیس! هیس! ساکت باش
    سکوت، در دلِ بی‌تاب من به هم خورده است
    تو قابِ عکس مرا دیده‌ای، نمی‌دانی
    نشاطِ چهره‌ی در قابِ من به هم خورده است
    غم تو را نسرودم وگرنه می‌دیدی
    که وزن، در غزلِ ناب من به هم خورده است
    هجای چشم تو را وزن‌ها نمی‌فهمند
    دو ساعت است که اعصاب من به هم خورده است

  16. 3 کاربر از siya22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #4529
    پروفشنال siya22's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    esfahan city
    پست ها
    885

    پيش فرض

    تمام عمر من انگار در غم و درد است
    مرا غروب تو صد سال پیرتر کرده است
    تمام خاطره‌ها پیش روی چشم منند
    زبان گشوده به تکرار: او چه نامرد است
    ـ بیا و پاره کن این نامه را نمی‌بینی؟
    دو سال می‌شود او نامه‌ای نیاورده است...؟
    همیشه گفته‌ام اما نمی‌شود انگار
    دل تو سخت مرا پایبند خود کرده است
    تمام می‌شود این قصه آه حرف بزن
    فقط نپرس که «لیلی زن است یا مرد است

  18. این کاربر از siya22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  19. #4530
    پروفشنال siya22's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    esfahan city
    پست ها
    885

    پيش فرض

    و ای بهانه‌ی شیرین‌تر از شکرقندم
    به عشقِ پاک کسی جز تو دل نمی‌بندم
    به دین این‌همه پیغمبر احتیاجی نیست
    همین بس است که اینک تویی خداوندم
    همین بس است که هر لحظه‌ای که می‌گذرد
    گسستنی نشود با دل تو پیوندم
    مرا کمک کن از این پس که گام‌های زمین
    نمی‌برند و به مقصد نمی‌رسانندم
    همیشه شعر سرودم برای مردم شهر
    ولی نه! هیچ‌کدامش نشد خوشایندم
    تویی بهانه‌ی این شعرِ خوب باور کن
    که در سرودن این شعرها هنرمندم

  20. 5 کاربر از siya22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •