تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 452 از 640 اولاول ... 352402442448449450451452453454455456462502552 ... آخرآخر
نمايش نتايج 4,511 به 4,520 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #4511
    آخر فروم باز water_lily_2012's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    محل سكونت
    اصفهان
    پست ها
    1,095

    پيش فرض

    هی فلانی!
    ........می دانی؟!
    می گویند
    رسم زندگی چنین است :
    می آیند ... می مانند ...
    عادتت می دهند ... و می روند ...
    و تو در خود می مانی
    ........ و تو تنها می مانی!


    ........ راستی! نگفتی!
    آیا رسم تو نیز چنین است؟!
    ........ مثل همه ی فلانی ها ؟!

  2. 3 کاربر از water_lily_2012 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #4512
    آخر فروم باز Lamanta's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    ™Tehran
    پست ها
    2,539

    پيش فرض

    چقـــــدر تـلـخ
    لبهایت طعـــــم سیــگار میداد و میدانــستم تو سیـــگار نمیکشـــی......

  4. 3 کاربر از Lamanta بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #4513
    کاربر فعال انجمن موسیقی و ورزش Pessimist's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2010
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,383

    پيش فرض

    پس از توفان

    پس از تندر

    پس از باران،

    گل آرامش آوازی به رنگ چشمان روشنت دارد

    نسیمی کز فراز باغ می آید،

    چه خوش بوی تنت دارد

    من اینک در خیال خویش،

    خواب خوب می بینم

    ...

    تو می آیی و از باغ تنت صد بوسه می چینم!

  6. 2 کاربر از Pessimist بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #4514
    آخر فروم باز ŞHÍЯÍŃ's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2011
    محل سكونت
    یه کلــبــه کوچــیکـــ
    پست ها
    3,317

    پيش فرض

    پشت قبرم گلدانی بی گل،
    جای عکسم آینه بگذارید،
    هر رهگذری خواهد فهمید آخر روزی،
    جای او هم،این جا خواهد بود

  8. 3 کاربر از ŞHÍЯÍŃ بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #4515
    آخر فروم باز ŞHÍЯÍŃ's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2011
    محل سكونت
    یه کلــبــه کوچــیکـــ
    پست ها
    3,317

    پيش فرض



    کفشــهایم را دوســتـــــ نــدارم
    .
    .
    تا از روی عــادتــــ
    .
    .
    و بدون احســاس
    .
    .
    هر روز محــبــتــــ را
    .
    .
    زیر پاهایـــم له کنـــم
    .
    .
    ترجــیــح می دهــم
    .
    .
    پابرهنــه باشــم .

  10. 3 کاربر از ŞHÍЯÍŃ بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #4516
    آخر فروم باز 4MaRyAm's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    پست ها
    1,273

    پيش فرض

    ۱،۲،۳
    امتحان می کنیم
    درد و رنج را
    و به نظاره می نشینیم
    لبخند را...

  12. 4 کاربر از 4MaRyAm بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #4517
    کاربر فعال انجمن ادبیات Lady parisa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    پست ها
    2,598

    پيش فرض

    کفشــهایم را دوســتـــــ نــدارم
    .
    .
    تا از روی عــادتــــ
    .
    .
    و بدون احســاس
    .
    .
    هر روز محــبــتــــ را
    .
    .
    زیر پاهایـــم له کنـــم
    .
    .
    ترجــیــح می دهــم
    .
    .
    پابرهنــه باشــم .




    شعر ندارم ولی یه متن معرکه دارم(پستمو پاک نکنین مرسی)





    دلبسته ي کفشهایم بودم. کفش هايي که يادگار سال هاي نو جواني ام بودند
    دلم نمي آمد دورشان بيندازم .هنوز همان ها را مي پوشيدم
    اما کفش ها تنگ بودند و پایم را مي زدند
    قدم از قدم اگر بر مي داشتم زخمی تازه نصیبم مي شد
    سعي مي کردم کمتر راه بروم زيرا که رفتن دردناک بود




    ================================

    مي نشستم و زانوهایم را بغل مي گرفتم
    و مي گفتم:چقدر همه چیز دردناک است
    چرا خانه ام کوچک است و شهرم و دنيایم

    مي نشستم و می گفتم : زندگیم بوي ملالت مي دهد و تکرار





    ==============================

    .می نشستم و می گفتم:خوشبختي تنها يک دروغ قديمي است
    می نشستم و به خاطر تنگی کفشهایم جایی نمیرفتم
    قدم از قدم بر نمیداشتم .. می گفتم و می گفتم





    =========================


    ......... پارسايي از کنارم رد شد
    عجب ! پارسا پا برهنه بود و کفشی بر پا نداشت
    مرا که ديد لبخندي زد و گفت: خوشبختي دروغ نيست
    اما شايد تو خوشبخت نشوي زيرا خوشبختي خطر کردن است
    و زيباترين خطر..... از دست دادن



    ==============

    تا تو به اين کفش هاي تنگ آويخته اي ....برایت دنيا کوچک است و زندگي ملال آور
    .جرات کن و کفش تازه به پا کن.شجاع باش و باور کن که بزرگتر شده اي



    ==============

    رو به پارسا کردم ، پوزخندی زدم و گفتم
    اگر راست مي گويي پس خودت چرا کفش تازه به پا نمي کني تا پا برهنه نباشي؟





    ==============

    پارسا فروتنانه خنديد و پاسخ داد :من مسافرم و تاوان هر سفرم کفشی بود
    که هر بار که از سفر برگشتم تنگ شده بود و
    پس هر بار دانستم که قدري بزرگتر شده ام




    ==============

    هزاران جاده را پيمودم و هزارها پاي افزار را دور انداختم
    تا فهميدم بزرگ شدن بهايي دارد که بايد آن را پرداخت



    حالا دیگر هيچ کفشی اندازه ي من نيست


    ======

    وسعت زندگی هرکس به اندازه ی وسعت اندیشه ی اوست



    ------------------

    سر تا پاي‌ خودم‌ را كه‌ خلاصه‌ مي‌كنم، مي‌شوم‌ قد يك‌ كف‌ دست‌ خاك‌
    كه‌ ممكن‌ بود يك‌ تكه‌ آجر باشد توي‌ ديوار يك‌ خانه
    يا يك‌ قلوه‌ سنگ‌ روي‌ شانه‌ يك‌ كوه
    يا مشتي‌ سنگ‌ريزه، ته‌ته‌ اقيانوس؛
    يا حتي‌ خاك‌ يك‌ گلدان‌ باشد؛ خاك‌ همين‌ گلدان‌ پشت‌ پنجره





    يك‌ كف‌ دست‌ خاك‌ ممكن‌ است‌ هيچ‌ وقت
    هيچ‌ اسمي‌ نداشته‌ باشد و تا هميشه، خاك‌ باقي‌ بماند، فقط‌ خاك
    اما حالا يك‌ كف‌ دست‌ خاك‌ وجود دارد كه‌ خدا به‌ او اجازه‌ داده‌ نفس‌ بكشد
    ببیند، بشنود، بفهمد، جان‌ داشته‌ باشد.




    يك‌ مشت‌ خاك‌ كه‌ اجازه‌ دارد عاشق‌ بشود،
    انتخاب‌ كند، عوض‌ بشود، تغيير كند



    واي، خداي‌ بزرگ! من‌ چقدر خوشبختم. من‌ همان‌ خاك‌ انتخاب‌ شده‌ هستم
    همان‌ خاكي‌ كه‌ با بقيه‌ خاك‌ها فرق‌ مي‌كند




    من‌ آن‌ خاكي‌ هستم‌ كه‌ خدا از نفسش‌ در آن‌ دميده
    من‌ آن‌ خاك‌ قيمتي‌ام


    که می خواهم تغییر کنم......... انتخاب‌ کنم
    وای بر من اگر همین طور خاك‌ باقي‌ بمان
    م



    الهی توفیقم ده که بیش از طلب همدردی, همدردی کنم..

    بیش از آنکه مرا بفهمند, دیگران را درک کنم

    پیش از آنکه دوستم بدارند, دوست بدارم


    زیرا در عطا کردن است که می ستانیم و در بخشیدن است که بخشیده می شویم



    Last edited by Lady parisa; 25-04-2011 at 12:29.

  14. 6 کاربر از Lady parisa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #4518
    آخر فروم باز ŞHÍЯÍŃ's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2011
    محل سكونت
    یه کلــبــه کوچــیکـــ
    پست ها
    3,317

    پيش فرض

    ميروم تا دل غمگین ترا ساز کنم/دل غمگین ترا ز غصه ام باز کنم
    ميروم با همه غصه و تنهایی خود/غم تنهایی خود به عالم آواز کنم
    بودنم درد و غمی بود ترا/ميروم که نازنینم دل تو ناز کنم
    هر چه گفتم همه از دوری و هجران تو بود/ميروم که غصه خود به خدا راز کنم. . . ...

  16. 2 کاربر از ŞHÍЯÍŃ بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #4519
    آخر فروم باز water_lily_2012's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    محل سكونت
    اصفهان
    پست ها
    1,095

    پيش فرض

    حرفهای ما هنوز ناتمام
    تا نگاه می کنی :
    وقت رفتن است

    باز هم همان حکایت همیشگی !
    پیش از آن که با خبر شوی
    لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود
    آی ...
    ای دریغ و حسرت همیشگی!

    ناگهان
    چقدر زود
    دیر می شود !



  18. 3 کاربر از water_lily_2012 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #4520
    Banned
    تاريخ عضويت
    Apr 2011
    پست ها
    10

    پيش فرض

    باز یک غزل حکایت کسی که عاشق است

    باز ما و کشف خلوت کسی که عاشق است

    در سکوت چشم دوختن به جاده های دور

    باز انتظار عادت کسی که عاشق است

    دستهای التماس ما گشوده پس کجاست؟

    دستهای با محبّت کسی که عاشق است

    باز هم سخن بگو سخن بگو شنیدنی ست

    از زبان تو حکایت کسی که عاشق است

    من اگر بخواهمت نخواهمت تو خوب باش

    مثل حسن بی نهایت کسی که عاشق است

    بغض های شب همیشه سهم نا امید هاست

    خنده های صبح قسمت کسی که عاشق است

    شاخه ها خدا کند به دست باد نشکند

    عشق یعنی استقامت کسی که عاشق است

    منتظر نایستید٬نوبت شما که نیست

    نوبت من است٬نوبت کسی که عاشق است

    "زیبا طاهریان"

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •