تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 452 از 638 اولاول ... 352402442448449450451452453454455456462502552 ... آخرآخر
نمايش نتايج 4,511 به 4,520 از 6373

نام تاپيک: شعر گمنام

  1. #4511
    آخر فروم باز rosenegarin13's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    پست ها
    1,419

    پيش فرض

    دوست دارم بنویسم از عشق

    بنویسم که همین عقل...
    زانو زده است در ره عشق

    بنویسم چه رموزی است در این...
    سه حرف جادویی ...عشق...

    بنویسم که می توان بالا رفت...
    تا خدا رفت ز عشق.......

    آری ....بنویسم هرچه هست..
    از عشق است...عشق....

    ازخودم بود

  2. این کاربر از rosenegarin13 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #4512
    آخر فروم باز rosenegarin13's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    پست ها
    1,419

    پيش فرض

    دوست دارم باشم....
    تا ببینی هستم....
    تا ببینی کز عشق....
    من سراپا مستم....
    تا ببینی که دلم با دل توست.........
    که تمامم با توست.....
    که ببینی هر چه بودم...هستم...خواهم بود.....
    همه از عشق توست....

  4. 5 کاربر از rosenegarin13 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #4513
    آخر فروم باز rosenegarin13's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    پست ها
    1,419

    پيش فرض

    هیچکس حال مرا جزتو نمی داند دوست
    هیچکس در نیمه شب تاریک ذهن....
    حالی از خسته دلی چون من نمی پرسد دوست
    گرچه خاموشم ولی....
    در دلم غوغایی است....
    هیچکس جز تو نداند....
    راز این غمخانه ی تاریک .... دوست

    از خودم بود
    Last edited by rosenegarin13; 08-06-2009 at 15:42.

  6. 3 کاربر از rosenegarin13 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #4514
    آخر فروم باز rosenegarin13's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    پست ها
    1,419

    پيش فرض

    من سراپا احساس
    تو سراپا انکار
    چه کنی با دل من
    تو خودت میدانی؟

    از خودم بود

  8. 5 کاربر از rosenegarin13 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #4515
    کاربر فعال انجمن ادبیات dourtarin's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2009
    پست ها
    528

    پيش فرض

    ای آشنا
    از من مرنج

    سالیان سال است از دست رفته ام

    آمدی و فکر ماندنت

    نشست در دلم

    می روم ، غروب خودم چه بود دیگر؟


    از: دورترین
    Last edited by dourtarin; 09-06-2009 at 22:17.

  10. این کاربر از dourtarin بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #4516
    کاربر فعال انجمن ادبیات dourtarin's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2009
    پست ها
    528

    پيش فرض

    گذشت زمان با فریب شعرها رنگ می گرفت

    و باور کودک را گول می زند که هنوز در هوا

    احساس جاریست
    چه تلخ بود حس غروب و افول


    از: دورترین
    Last edited by dourtarin; 09-06-2009 at 22:16. دليل: تغییر رنگ

  12. این کاربر از dourtarin بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #4517
    آخر فروم باز rosenegarin13's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    پست ها
    1,419

    پيش فرض

    او همانی است که من می خواهم....

    صادق و ساده دل است....

    او مرا می فهمد...

    خوب می داند که دلم با دل اوست...

    شعرهای زیادی گفتم...خواهم گفت...از خود او...

    که دلم را برده ...یا نه.....من دلم را دادم....او دزد نیست....

    من همانی بودم

    که به شعر عاشقانه می خندیدم......

    تو چه کردی با من؟

    که هم اکنون....از ته عشق سخن می گویم.....

    از خودم بود

  14. 4 کاربر از rosenegarin13 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #4518
    آخر فروم باز MaaRyaaMi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,106

    پيش فرض

    جهان در عین پیوستگی به طور جذبه‌آوری گسسته است
    ‫مثل اقیانوس‌ها که قد کشیده‌اند بین ما
    ‫اگر چه فاصله‌مان به درنگ لرزش پلکی است
    ‫در تیغش آفتاب
    ‫بیگانگی در عین یگانه‌بودن

    نشانه‌ها گم نمی‌شوند
    ‫چشم‌هایت را به تاریکی عادت ‫بده
    ‫ با تو هیچ
    و تمام می‌شوم با تو من

  16. 3 کاربر از MaaRyaaMi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #4519
    آخر فروم باز MaaRyaaMi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,106

    پيش فرض

    همیشه تو حکم می کنی،
    سه دایره سیاه:
    یکی برای چشم تو،
    دیگری برای چشم تو،
    و دیگری برای پیشانی من.
    می دانم که دستم را نخوانده ای، اما
    بوی خاک باران خورده که می رسد،
    تو هی خشت می زنی بی خیال
    و دست من خالی است.
    پس از آن همه چهره که بازی گرفتیم شان
    فقط بی بی مانده
    مات و غمزده،
    یاد آور خاطرات تلخ شکست.
    باز دو دل می شوم
    دلم را بازی می کنم
    سیاهی چشم تو و پیشانی من،
    دلم را می بـُـرد
    و من می بازم

  18. 2 کاربر از MaaRyaaMi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #4520
    آخر فروم باز Payan's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2007
    محل سكونت
    شهر تو...
    پست ها
    1,376

    پيش فرض

    تو میدوی
    و من به دنبالت
    خنده هایت حواسم را پرت میکند
    میترسم ناگهان گمت کنم
    دستانت را به من بده

  20. 3 کاربر از Payan بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •