تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 45 از 64 اولاول ... 3541424344454647484955 ... آخرآخر
نمايش نتايج 441 به 450 از 640

نام تاپيک: دکتر علي شريعتي

  1. #441
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض از کجا آغاز کنیم ؟ ( نوشته ی دکتر علی شریعتی )

    از کجا آغاز کنیم ؟

    دکتر علی شریعتی


    سخنم را ، به پیروی از ابوذر - که پیرو اویم و مکتبم ، اسلامم و تشیّعم و نیز خواستم و خشمم و آرمانم ، مکتب او و اسلام و تشیع او و نیز خواست و خشم و آرمان او است - به نام " خداوند مستضعفان آغاز می کنم.
    موضوع سخنم یک موضوع خاص است و چون غالباً طبقات و گروه های اجتماعی که با لحن و متد بحث علمی سروکار ندارند ، اعتراض می کنند که وقتی فلان بحث را کردی چرا این چیزها را هم که در متن موضوع بحثت بود مطرح نکردی ؟ در صورتیکه شما بهتر می دانید که سخنران یا نویسنده وقتی موضوع خاصی را برای سخنش و یا نوشته اش انتخاب می کند ، فقط و فقط مسئولیت این را دارد که در همان محدوده ای که به عنوان سخنش مطرح است بماند و همه ی کوشش او در تحلیل درست و اثبات آن چه مدعی است محدود باشد. این است که مثلاً وقتی بحثی در مورد اسلام می شود که چنین تهمت هایی دشمنان یا ناآشنایان به اسلام به آن می زنند ، یک سخنران و یا یک نویسنده هنگامی که می خواهد در برابر آن ها استدلال کند ، خود به خود از نظر منطقی و علمی ، باید در موضوع سخن - که نکته ها و موارد خاصی است که مورد اتهام واقع شده - مقید بماند زیرا موضوع سخن وی آشنائی با اسلام و یا تعریف اسلام نیست که همه ی مسائلی را که در آن مورد مطرح است یک جا در یک سخنرانی مطرح نماید. او فقط مدعی است که این مورد خاص بد طرح شده و پاسخش راستینش این است و اگر در این کار موفق شد مسئولیتش را انجام داده است.
    موضوع سخنم یک موضوع کاملاً خاص است و جواب به یک سئوال مشخص و محدود که همواره در ذهن روشنفکران ، بالاخص ، و توده ی مردم ، به طور اعم ، مطرح است و آن این که : « از کجا آغاز کنیم ؟ " .
    این سئوال یک سئوال جهانی و بسیار عمیق و ریشه دار است ، سئوالی نیست که من با استنباط شخصی یا ذوق فردی طرح کرده باشم بلکه جوابش جواب من خواهد بود و سؤال کننده اش زمان ما و هر کی که به این زمان نزدیکتر است.
    اصولاً وقتی تاریخ تحولات اجتماعی را در دنیا ورق می زنیم به یک دوره ی خاص می رسیم که آثار متعددی وجود دارد که نام آن ها : « از کجا آغاز کنیم ؟ » و یا « چه باید کرد » است. اکنون حدود پنج شش اثر بسیار بزرگ در ذهن من هست که به نام : « از کجا آغاز کنیم؟ » « و بیشتر » چه باید کرد ؟ » منتشر شده .

  2. #442
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    اغلب این آثار در یک حالات خاص از تحول اجتماعی منتشر شده اند. یعنی در وسط قرون وسطی هرگز کتابی به وسیله ی هیچ نویسنده ای تحت این عناوین منتشر نشده است. این سئوالات در یک دوره ی تحول و انتقال از مرحله ای به مرحله ی دیگر که جامعه و وجدان زمان احساس می نماید که باید کاری کند و از نظام و وضع موجودی که فکر و ایمان و زندگیِ بیرونی او را احاطه نموده رها شود و وضع و نظم دیگری را جانشین آن کند مطرح می گردد. و بنابراین بحث ، بحث « استراتژی » است ، بحث « ایدئولوژی » نیست که من خواسته باشم درباره ی یک مکتب ، یک مذهب یا یک فکر علمی یا اجتماعی کنفرانس دهم ، فقط می خواهم نشان دهم که روش شروع کار در یک جامعه و در یک زمان خاص برای هدف های خاصی که همه آرزوی نیلش را داریم و برای ایستادن و ماندن در برابر هجوم های فکری و اجتماعی و اقتصادی و انسانی که اکنون آماجش شده ایم چنین است.
    حدود یازده سال پیش در اروپا مقاله ای نوشتم که امیدوارم به زودی وسیله ی یکی از رفقا به فارسی ترجمه و منتشر شود تحت عنوان « به کجا تکیه کنیم ؟ » که مکمّل بحث امروز است.
    مقدمه ای عرض کنم درباره ی زندگی خودم و آن این است که برخلاف آدم های باهوش و برخلاف این سنت عظیم اخلاقی ما که می گوید : خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو ! و بر اساس شعار آدم های باهوش نه تنها رسوا نمی شوند بلکه حیثیّت هم می گیرد زیرا در هر جامعه ای به رنگ آن جامعه در می آیند و رنگ خودشان را می بازند. من این استعداد انطباق با محیط و حیثیّت گرفتن به وسیله ی همرنگ جماعت سخن گفتن و به مصلحت حرف زدن را ندارم. در برنامه های غیردانشجوئیِ ارشاد که گاه سخنرانی می کنم با مذهبی ها در می افتم و علیه انتقادات موجود در ذهن آن ها سخن می گویم ، و در دانشگاه ، علیه روشنفکرها حرف می زنم ، در صورتیکه آدم باهوش باید برعکس این صحبت کند . اما اگر راه کسی و سخن کسی حق باشد باید به قیمت رسوائی خودش و تحمل مخالفت ها از محیط هایِ مختلف علیه فکر و شخص خودش ، رسالت روشنفکری را انجام دهد. کسانی را در مسائل اخلاقی و فردی می بینیم که وقتی بین دو نفر اختلاف است ، نزد این که می روند موافق با حاضر و مخالف با غایب و پیش آن که می روند ، موافق با او و بر علیه این یکی حرف می زنند ، ولی افرادی هستند که حسن نیت دارند و نمی خواهند هیزم کش آتشی باشند ، اینان کوشش می کنند آن چه را که عوامل دور کننده و بیگانه کننده است تبدیل به عوامی تفاهم و تقارب کنند و متدشان کاملاً برعکس است. و به این شکل است که می توانند میان دو نیرو و دو قطبی که پیوندهایشان را هزاران فریب و نقشه و توطئه بریده تا آن ها را از هم جدا کند ، تفاهم و خویشاوندی برقرار سازند.
    اکنون مصیبت بزرگ جامعه های اسلامی بالاخص ، و همه ی جامعه های سنتی به طور اعم این است که تفاهم و اشتراک بینش بین توده ی مردم و طبقه ی تحصیل کرده وجود ندارد. در جامعه های صنعتی اروپا ، به علت تکمیل و تعمیم وسائل ارتباط جمعی و تعلیم و تربیت در سطح عموم ، خود به خود ، توده و تحصیل کرده با هم تفاهم و اشتراک بینش دارند و همدیگر را خوب می شناسند.

  3. #443
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    یک استاد دانشگاه در اروپا به سادگی می تواند در جوّی از عوام قرار بگیرد و با آن ها حرف بزند ، نه این آقای دانشمند و استاد متفکر خودش را اشرف از تماس و تفاهم با آن ها می بیند و نه آن ها او را یک « آقایِ تویِ کاغذ پیچیده ی تروتمیزی که با او نمی شود با رطوبت ملاقات کرد » ! در خود جامعه ی اسلامیِ ما هم ، در گذشته ، این اختلاف شدید میان گروه روشنفکران تلّکتوئل با توده ی مردم وجود نداشته زیرا علمای بزرگ اسلامی - یعنی انتلژنزیای قدیم ما که عبارت بوده اند از : فقیه ، اصولی ، متکلم ، مفسر ، فیلسوف و ادیب و در حوزه های اسلامی ، تحصیل یا تدریس می کردند ، به وسیله مذهب دارای پیوند با توده ی مردم بوده اند و می کوشیدند که در حجره های محدود و مدارس و حوزه هایِ محبوس خودشان از چشم و احساس عوام دور نشوند و این است که می بینیم فیلسوف بسیار بزرگ قدیم ما و یا عالم و فقیه و مفسر برجسته و جهانی ما در متن عوام زندگی می نمودند این رابطه را هم اکنون نیز می توان دید که توده ی عوام یعنی مردمی از متن جامعه ی ما که هرگز به یک کلاس شبانه ی جدید هم راه ندارند ، می توانند زانو به زانوی کسانی که در یک درجه ی بسیار والایِ علمی به سر می برند بنشینند و مسائل اعتقادی و علمی را با آن ها در میان بگذارند ، و حتی دردودل کنند و نیازها و مشکلات شخصی و خانوادگی شان را مطرح سازند یک روستایی استخاره ، استفتا یا حساب دینی اش را از یک عالم می خواهد !
    ولی متأسفانه در فرهنگ جدید و نظام تعلیم و تربیت کنونی ، جوان های ما به درون قلعه ی بسته ای با برج و با روی بسیار استوار و تسخیرناپذیری جذب می شوند و آن جا پرورش پیدا می کنند و هنگامی که وارد جامعه می شوند باز در جایگاه ها و موقعیت های کاملاً خاص جدا از متن مردم به کار خودشان ادامه داده و در یک جاوه ی اشرافیِ بسته ، در میان مردم حرکت می کنند و این موجب می شود که هم روشنفکر ما در برج های عاج ( به اصطلاح امروز ) یا کجاوه های خاص ( به اصطلاح دیروز ) به سر برد و مردم جامعه ی خودش را نشناسد و هم توده ی عوام از مغزهای متفکری که در جامعه اش وجود دارند و او با پول خودش شرایط پرورش آن ها را فرام نموده تا با او تماس گرفته و روشنش کنند جدا و محروم گردد.
    بنابراین ، بزرگترین مسئولیّت کسی که می خواهد یک تفاهم عمومی و ترکیب کلی ، از میان این عناصر و قطعه های بریده شده و حتی متنفّر از هم ، فراهم کند و به تجدید بنائی از جامعه اش بپردازد ، این است که میان این دو قطبِ فکر و عمل ، پلی ایجاد کند و این حفره ی عظیم بیگانگی را در میان شان پر کند.
    هر کس که روشنفکر است و مسئولیت دارد ، اولین گامش برای هر کاری و بر اساس هر مکتبی که معتقد است ، ایجاد پل ارتباطی است از این جزیره ی بسیار پرارج اسرار آمیز ( از نظر مردم ) که در آن انتل لکتوئل زندگی می کند ، به متن توده ، پلی که هم توده بتواند به آن جزیره برود و هم روشنفکر از ان جزیره به سراغ مردم بیاید.

  4. #444
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    پاسخ من به سئوال « از کجا آغاز کنیم ؟ » هر چه باشد و پس از بیان ، ولو ، برای شما قابل قبول هم نباشد ، ناگزیر باید در این اصل با من توافق کنید و آن را بپذیرید که « نخستین کار ، ایجاد چنین پلی است » .
    وقتی سئوال می شود که از کجا آغاز کنیم ؟ این سئوال ، خود به خود نشانه ی آن است که دو سئوال دیگر - که مقدم بر این است - برای منِ گوینده و شمایِ شنونده روشن است و آن دو سئوال این است که « کی ها ؟ » و « برای چه کار ؟ » .
    خود به خود وقتی می گوئیم از کجا باید آغاز کنیم ؟ این سئوال را کسانی که می خواهند کاری بکنند و مسئولیتی را در جامعه خودشان و در زمان خودشان حس می کنند. این ها بی شک روشنفکرانند ، زیرا فقط روشنفکر است که مسئولیت کارهای اجتماعی و رسالت اجتماعی دارد. کسی که روشنفکر نیست مسئول هم نیست و البته مقصودم از « روشنفکر » غیر از « تصدیقدار » است.
    روشنفکر انتل لکتوئل نیست ، انتل لکتوئل که به غلط روشنفکر ترجمه شده یعنی کسی که کار مغزی می کند - چنین کسی ممکن است روشنفکر باشد یا نباشد و بعکس ، ممکن است کسی انتل لکتوئل نباشد - یعنی کار مغزی نکند و مثلاً کار اقتصادی و یا کار یدی بکند - اما روشنفکر باشد. بنابراین رابطه ی بین روشنفکر و انتل لکتوئل رابطه ی دو کلّیِ مساوی نیست ، بلکه رابطه ی « عموم و خصوص من وجه » است ، یعنی هر روشنفکری انتل لکتوئل و هر انتل لکتوئلی روشنفکر نیست. بعضی از انتل لکتوئلها روشنفکرند و بعضی از روشنفکران انتل لکتوئل.
    ستارخان انتلکوئل نبود و روشنفکر بود ، علّامه قزوینی انتلکتوئل بود روشنفکر نبود ، دهخدا هر دو بود و بعضی ها هیچ کدام ، این ها « رجال بزرگ و محترم » نام دارند.


    روشنفکر کیست ؟


    روشنفکر در یک کلمه ، کسی است که نسبت به « وضع انسانی » خودش در زمان و مکان تاریخی و اجتماعی ای که در آن است خودآگاهی دارد و این «خودآگاهی» جبراً و ضرورتاً به او احساس یک مسئولیت بخشیده است. روشفنکر خودآگاه مسئول است که اگر تحصیل کرده هم باشد مؤثرتر است و اگر نباشد شاید کم اثرتر. البته در مراحل اول چنین است و الا در مراحل بعدی ، گاه کسی که تحصیل کرده نیست نقش بسیار قوی تر از تحصیل کرده بازی می کند چنان که یک بررسی کلی جامعه هائی که ناگهان از مرحله استعمارزدگی منحط به یک مرحله ی بسیار مترقی و آگاه و جوشان جست زده اند ، نشان می دهد که رهبران و مسئولین شان و کسانی که این نقش رهبری علمی و اجتماعی و انقلابی را به عهده داشته اند غالباً چهره های غیر انتلکتوئل هستند.
    در یک نگاه کلی به آفریقا ، امریکای لاتین و آسیا این اصل که استثناء های بسیار کمی دارد. استنباط می گردد که رهبران انقلابی از میان تحصیل کرده ها نیستند. روشنفکر کسی است که امروز در زمان تحوّل جامعه و بن بستی که انسان به آن رسیده و ناهنجاری های بسیاری که جامعه های عقب مانده با آن دست به گریبانند، می تواند به توده ی مردم مسئولیت ، آگاهی ، حرکت فکری و جهت اجتماعی ببخشد.
    بر اساس این تعریف ، روشنفکر کسی نیست که وارث و ادامه دهنده ی کار گالیله ها ، کپرنیک ها ، سقراط ها ، ارسطو ها و بوعلی ها باشد. دانشمندانِ امروز ما نظیر فن براون ها و انیشتن ها وارث و ادامه دهنده تکامل بخشِ کارِ آن ها هستند.

  5. این کاربر از sajadhoosein بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  6. #445
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    اساساً مسئولیت نقشی که روشنفکران امروز جهان دارند مشابه نقشی است که پیشوایان و رهبران تغییر دهنده و دگرگون کننده جوامع قدیم یعنی پیامبران و بنیانگذاران مذاهب دارا بوده اند. چنان که می بینیم پیامبران در ردیف فیلسوفان و دانشمندان و تکنسین ها و هنرمندان و نویسندگان نیستند.
    پیامبران بیشتر از متن مردم برخاسته اند و یا اگر از میان توده ی مردم برنخاسته اند ، به هر حال ، به سراغ مردم رفته اند و شعار تازه ای ، دید تازه ای ، حرکت تازه ای ، انرژی تازه ای در متن وجدان جامعه و زمان خودشان ایجاد کرده اند و این حرکت عظیم انقلابی و ریشه براندز و ریشه ساز و دگرگون کننده ی آنان موجب شده است که یک جامعه ی آرام ، منحط و منجمد ، با این رسالت پیامبرانه ، تغییر جهت ، تغییر زندگی ، تغییر ایمان ، تغییر بینش ، تغییر فرهنگ و تغییر سرنوشت دهد. این پیامبران نه در ردیف علما و دانشمندان گذشته و نه در ردیف عوام و ناخودآگاهان بوده اند زیرا بزرگترین نقش را در حرکت تاریخی و تعویض جهت جامعه های انسانی و جامعه ی خودشان تعهد کرده اند و بنابراین ، از یک مقوله سوم اند ، نه عامی که اسیر سنت ها و ساخته شده قالب های اجتماعی است و نه جزء دانشمندان و علما و فلاسفه و هنرمندان و عرفا و راهبان و روحانیان که اسیر مفاهیم ذهنی و ذوقی و غرقه در کشف و کرامات علمی و درونی خویش اند. بنابراین ، روشنفکران هم نظیر پیامبران نه جزو دانشمندان هستند و نه جزو توده ی منحطِّ ناخودآگاه بلکه « خودآگاهان مسئولند » که بزرگترین مسئولیت و هدف شان بخشیدن ودیعه ی بزرگ خدائی - یعنی خودآگاهی - به توده ی انسان است. زیرا خودآگاهی است که توده ی منحط و منجمد را به یک کانون جوشان سازنده و آفریننده ی نبوغ هایِ بزرگ و جهش هایِ عظیم مبدّل می سازد و بعد تمدّن ها و فرهنگ ها و قهرمانان از همین متنِ وجدان بیدارشده ی جامعه برمی خیزند.

  7. #446
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    پس روشن است که « کی باید از کجا آغاز کند ؟ » و اکنون به دومین سؤال می رسیم که : « برای چه کار ؟ » .
    این سئوال خودش یک بحث مستقل است ولی در این جا می خواهم با یک تعبیر و یک عبارت آن را بیان کنم و فهمش را به عهده ی شما که به این مسائل آگاه هستید واگذار کنم.
    برای چه کار ؟ روشن است. روشنفکر مسئولیتش در زمان خودش عبارتست از پیامبری کردن جامعه اش در حالی که پیامبر نیست و انتقال پیام به توده ی مردم و ندا در دادن ، ندایِ آگاهی و رهائی و نجات دادن در گوش های منجمد و بسته ی توده و نشان دادنِ « جهت » و رهبریِ حرکت در جامعه ی متوقف و برافروختن آتش یک ایمان تازه در جامعه ی منجمدش ، این کاری است که علما نمی کنند زیرا دانشمندان مسئولیت کاملاً مشخصی دارند که عبارت است از هر چه بیشتر امکانات زندگی دادن و شناختِ « وضع موجود » و کشف و استخدام نیروهایِ طبیعت و انسان. دانشمندان و تکنسین ها و هنرمندان ، جامعه ی بشری یا ملی ئی خودشان را ، در « بودنِ » خودشان ، نیروی علمی می دهند اما روشنفکران ، جامعه را « رفتن » می آموزند و هدف می بخشند و رسالتِ « شدن » و پاسخ به « این چنین شدن » می دهند و راه حرکت را روشن می کنند.
    عالم توجیه کننده ، تشریح کننده و امکان بخشنده ی فراغت و برخورداری و تقویت و آسایش و سعادت انسان است و در نهایت ، « واقعیت ها » را کشف می کند اما روشنفکر « حقیقت » ها را نشان می دهد. عالم می گوید ، « این چنین است » و روشنفکر می گوید : « باید چنین نباشد » و « آن چنان باشد » ، عالم چراغ می سازد برای راه یا گمرانی ، روشنفکر راه می نماید و به سفر می خواند و سرمنزل سفر را نشان می دهد و خود را « رائد قبیله » (( رائد شخصی است که از سوی قبیله مسئولیت دارد تا برود و چراگاه و منزل گاه آینده و چشمه یا چاه آب را در صحرا کشف کند و راه پیدا کند و از امنیتِ راه و شرایط سفر و نقاطِ خطر و قبایل اطراف و کمین گاه های دشمن و قاطعانِ طریق و جانوران آدمخوار و به قول ماکیاولی : شیر و روباه ، دقیقاً آگاه شود و سپس به سوی قبلیه اش بازگردد و آنان را خبر دهد و در کوچ به سوی زندگیِ بهتر هدایت کند. )) و پیش آهنگ کاروان است. این است که گاه عالم ابزار دست جهل و جور می شود اما روشنفکر ، ذاتاً و ضرورتاً نفی کننده ی ظلمت و ظالم است ، چه ، علم قدرت است و روشنفکری نور .
    در قرآن و فرهنگ اسلامی ، حکمت به این معنی است و هرگاه از علم هم سخن می رود مقصود اطلاعات فنی و علمی و فلسفی نیست ، نه « معلومات دینی » ( از قبیل فقه و اصول و حدیث و سیره و تفسیر و اخلاقیات و الهیّات ... که عالم مذهبی می سازد) و نه « علوم دنیائی » است ( مثل فیزیک و طب و جامعه شناسی و ادبیات و تاریخ و روان شناسی ... که عالم علوم طبیعی یا انسانی می پرورد ) چه ، این هر دو مجموعه ای است از اطلاعات تخصصی و دانش فرهنگی که باید ، طی یک دوره مشخص و در یک نظام تعلیمیِ اختصاصی ، به افراد ویژه ای به نام طلبه یا دانشجو آموخته شود و گرچه این دانستنی های دینی یا غیردینی به آن خودآگاهیِ روشنفکرانه کمک می توانند کرد و این آموخته ها و اندوخته ها می توانند سرمایه و سلاح ارجمندی برای روشنفکر باشند اما ، به « خودی خود » ، روشنائی و خودآگاهی نیستند. علمی که در اسلام به آن تکیه می شود ، یک آگاهی ویژه ی انسانی و بینائی وجدانی و روشنائی خدائی است. « علم نوری است که خدا در دل آن که می خواهد می افکند » ، همین علم بینائی و نور روشنگر ظلمت و هدایت کننده راه است که « نور خدائی » است و مسئولیت انسانی به بار می آورد ، نه فیزیک و شیمی و ادبیات و فقه و اصل و کلام. آگاهی ایمان ساز مسئولیت آفرین. آن چه ابوذر دارد و ابوعلی و ملاصدرا ندارند. این است که گاه یک تحصیل نکرده در جامعه اش ظهور می کند و آن را به هدفی میراند و در جامعه بی رقمش انرژی ایجاد می کند و گاه دانشمندان بسیاری را می بینیم که برای حرکت و تحول و خودآگاهی و ایجاد یک ایده آل مشترک در انسان و یک ایمان و عشق تازه در وجدان جامعه ، هیچ گامی برنمی دارند ، بلکه با قدرت علمی خودشان ، عامل توقف هر چه بیشتر جامعه انسانی یا ملی خود هستند. (( در درس های تاریخ اسلام - دانشگاه مشهد - در مقایسه ی میان دو رژیم بنی امیه و بنی عباس و علت کوتاهیِ عمر آن و بلندیِ عمر این ، گفته ام که چگونه بنی عباس برای Depolitiswtion ( « سیاست زدائی » جامعه ی اسلامی و کور کردن بینائی و فلج ساختن حساسیتِ اجتماعیِ مردم و اغفال اذهان از واقعیت هایِ عینی و مسأله ی « غضب » و « حق و باطل » ، به ترویج علوم و هنر و ادبیات و تحقیقات علمی و کشمکش هایِ فلسفی و تشویق ترجمه و ورود فرهنگ هایِ خارجی و ایجاد حساسیت هایِ ذهنی و کلامی و طرح مباحث لفظی و ذهنی و ماورائیِ مذهبی و غیرمذهبی پرداختند. « علوم مذهبی » ، مذهب را از یاد برد ! ))
    بنابراین ، هدف روشنفکران ایجاد آگاهی در مردم و بخشیدن ایمان جوشان و مشترکی به آن ها و تعیین ایده آل در زندگی انسان عصر خودشان است.

  8. #447
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    و حالا به این سئوال می رسیم که « چگونه ؟ »
    مقدمه یک توضیح بسیار مهم بدهم و آن این که ابهام و روشن نبودن تعریف مشخصی از « روشنفکر » و مسئولیتش موجب فاجعه های بزرگ در زندگی همه ی انسان ها به طور اعم و بالاخص ما شرقی ها گشته است. روشنفکر نمی تواند در ارزش ها و خصوصیات و صفات مشترکی به شکل جهانی وجود داشته باشد ، مگر آن که انسان به شکل جهانی وجود وجود داشته باشد که هنوز از مرحله ای که یک ملت یا یک جامعه به نام انسان ، با یک فرهنگ و یک زبان و یک ایده آل و مشکلاتِ همانند ، در رویِ کره ی زمین باشد بسیار دوریم. بنابراین ، روشنفکر در قالب ها و صفات و خصوصیات مشترک ، به شکل جهانی ، وجود ندارد در صورتی که دانشمند با همین خصوصیات مشترک و صفات و ارزش های ثابت در شکل جهانیش وجود دارد.
    دانشمند فردی است که چه وابسته به یک قبلیه ی منحط افریقائی و چه از یک جامعه ی اسلامی یا بودائی آمده باشد ، چه از نژاد زرد و سرخ و یا سفید ، چه شرقی و چه غربی ، چه وابسته به یک نظام اقتصادیِ صنعتیِ سرمایه داری و چه وابسته به یک نظام اقتصادیِ صنعتیِ سوسیالیستی ، چه وابسته به یک بورژوای بازاریِ قدیم و چه وابسته به یک نظام بورژوازی متحرک جدید و به هر حال از هر نژاد و مذهب و نظام اجتماعی و از هر مرحله ی تاریخی ، که جامعه و محیطش در آن به سر می برد و او در آن جا زاده و پرورده شده ، وقتی وارد دانشگاه می شود و مثلاً طب یا صنعت و یا الکتریسیته و یا هیئت و ... می خواند پس از پایان تحصیلات خود - از هر نقطه ای از جهان آمده باشد و به هر نقطه ای از جهان که بازگردد - طبیب یا مهندس و بالاخره دانشمند خواهد بود.
    زیرا دانش بر اساس قوانین کلیِ طبیعت استوار است و هرکس آن ها را فراگیرد می تواند در هر مرحله ای از زمان و در هر جامعه و هر نژادی دانشمندِ مورد اتفاق عموم و مفیدِ برای همه باشد. این است که دانشمند عبارتست از یک انسانی که دانش های ثابتی را فراگرفته و در همه ی مکان ها و زمان ها و نظام ها این دانش ثابتش واقعی است و حقیقت دارد و مؤثر خواهد بود ، مسئولیتش را هم به عنوان دانشمند ، می تواند انجام دهد. اما روشنفکر این طور نیست.

  9. #448
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    روشنفکر عبارت از کسی نیست که بگوید من به اروپا رفته ام و این مکتب ها را خوانده ام و این دروس را فراگرفته ام و در آن ها قبول شده ام و تصدیق گرفته ام ، روشنفکر هستم.
    متأسفانه چون تاکنون مقوله ی « روشنفکر » و « دانشمند » یا انتل لکتوئل را مترادف فرض می نمودیم ، دچار این اشتباه می شدیم که ندانیم روشنفکر کیست و خود روشنفکر هم نفهمد که کدام است؟
    مسئولیت روشنفکر چیزی نیست که در دانشگاه های بزرگ فراگرفته شود و اگر در این مورد فرد استثنائی هم وجود دارد نه به خاطر آن است که چون در « هاروارد » یا سوربُن تحصیل کرده روشنفکر شده ، بلکه او اگر در همین جا نیز می بود و اگر تحصیلات عالیه هم نداشت باز روشنفکر داشت.
    یک اشتباه دیگر ممکن است پیش آید و آن این که فکر کنیم دانشجو و یا جوانی که به اروپا رفته و « مکاتب اجتماعی و سیاسی و ایدئولوژی هایِ فلسفی « را خوانده و برگشته روشنفکر است، در صورتی که این طور نیست ، زیرا درست است که این شخص مثلاً مکتب مارکس یا ژان پل سارتر یا ژان ژورس یا امه سرز یا پرودون و یا سین سیمون را خوانده و این ها ایدئولوژی های اجتماعی است که در اروپا نقش انقلابی و سازنده و هدف بخشنده در جامعه بازی می کرده و روشنفکران قرون 18 و 19 و 20 ، جوامع خودشان را بر اساس این ایده ئولوژی ها تحول بخشیده و به هدف رسانده اند ولی این شخص نیز نظیر هم قطاران دیگرش که مثلاً به تحصیل طب پرداخته و طبیب شده اند ، دانشمند علوم اجتماعی و مکتب ها و ایده ئولوژی ها شده و می تواند به تدریس این ایده ئولوژی ها در دانشگاه بپردازد.
    این شخص تنها به خاطر تحصیل و فراگیری این ایده ئولوژی ها نمی تواند در جامعه ی خود نقش خاص و مسئولیت یک روشنفکر را اعمال کند و با ایمان بخشیدن به جامعه و تحلیل دردهای اجتماعی و ایجاد خودآگاهی در مردم و تعیین یک هدف و ایده آل مشترک برای آن ها جامعه را به حرکت دربیاورد. زیرا او با خواندن این مکاتب و فهمیدن و دانستن آن ها دانشمند متخصص این مکاتب است که می تواند به هر کجا برورد و به طور مشابه به تدریس آن ها بپردازد. بنابراین ، « روشنفکر » - به عنوان یک تیپ ثابت جهانی - وجود ندارد. « روشنفکر ها » وجود دارند ، مثلاً باید گفت این آقا در آفریقای سیاه روشنفکر است و اگر در جامعه ی اسلامی بیاید هیچ کاره است ، بیگانه است ، فلج است و به هر حال روشنفکر نیست ، و یا کسی که در فرانسه ، در اروپایِ غربی بعد از انقلاب صنعتی ، بعد از جنگ های جهانی اول و دوم روشنفکر است و روشنفکری صادق و نابغه که اثر سازنده ای هم در جامعه اش دارد ، اگر همان آدم را به هِند ببریم دیگر یک روشنفکر نیست و به عنوان روشنفکر نمی تواند نقش در این جامعه داشته باشد.

  10. #449
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    این است که ژان پل سارتر که من بی نهایت برای مکتب و شخصیتش احترام قائلم و به عنوان یک تعصب دینی و یا اعتقادی ، شناخته یا ناشناخته ، محکومش نمی کنم ، اما معتقدم که سارتر در اروپای غربی ، و به معنای اعم ، در غرب صنعتیِ رسیده به مرحله ی سرمایه داریِ پیشرفته و نظام طبقاتیِ خاص و فرهنگ و روانشناسیِ اجتماعیِ بعد از جنگ دوم در جامعه ی سه یا چهار قرن دور شده از قرون وسطایِ مذهبی ، روشنفکر است ولی کسی که درست مثل او می اندیشد و مثل او جهان بینیِ تحلیلیِ خاص و مکتب اگزیستانسیالیسم خاص و نظام اقتصادی و یا اجتماعی و مکتب فکری و زبان تحلیل و تفاهم با مردم را عیناً نظیر او دارد و به طور خلاصه کپیه او است اگر به جامعه ی دیگری برود آیا باز هم روشنفکر خواهد بود ؟ !
    مسلماً باید ببینیم که به کجا می رود ؟ اگر از فرانسه به آلمان ، انگلستان و یا آمریکای شمالی برود مطئمناً روشنفکر خواهد بود و حتی روشنفکر تر از خود ژان پل سارتر ! زیرا دردها ، بینش ها حساسیت ها ، راه ها ، مردم و نظامِ اجتماعی و مرحله ی خاص تاریخی ، آمریکائی را ساخته اند که به یک « انفجارِ سارتری » نیازمند است و به نشترهائی که او می زند محتاج و خود سارتر نیز نسبت به این نقش خود آگاهی دارد. به خصوص « کتاب مغضوبین زمین » اثر فرانتز فانون می گوید : « این کتاب که یک آفریقایی نوشته ، کتاب نیست ، یک بمب است ، من آن را گرفته ام تا این بمب آفریقاییِ کینه توز نسبت به غرب و نظام غربی را در قلب و مرکز پلید تمدن امروز سرمایه داری و روسپی خانه ی بورژوازی که پاریس است ، منفجر کنم زیرا به این انفجار ، انسان منحطِ امروز در غرب نیازمند است » ! سارتر روشنفکر است زیرا که غرب قربانی مصرف در زندگی شده و انسان در تمامیِ ابعادش و همه ی استعدادهایش منحصر به تولید ابزار زندگی و مصرف های تازه و آزادی جنس گردیده است و محتاج نجات از این وضع و از این زندگیِ مصرفی و لذت پرستیِ پستِ غریزی. بنابراین سارتر منجی او است.
    اما در جوامع دیگری نظیر آسیا ، آفریقا یا امریکای لاتین که از فقر می خواهند نجات یابند و از کمبود و گرسنگی و جهل باید رها شوند و از عقب ماندگی صنعتی رنج می برند ، منجی یی سارتر مانند ، برای این ملت فاجعه است. در چنین جامعه ای مُنِ سارترشناس یا معتقد به سارتر ، روشنفکر نخواهد بود و گاه فداکاری و خدمتِ ناآگاهانه ام عملاً تبدیل به یک خیانت می شود !
    این جامعه ی صنعتی سه یا چهار قرن پس از قرون وسطایِ غرب است که به مرحله ی بن بستِ فلسفی رسیده و در جستجوی توجیه فلسفیِ جهان و نیازمند به یک نوع معنویت است و دغدغه ی پیدا کردن یک عرفان مذهبی گونه دارد تا این محدوده ی تنگ ماتریالیستش را بشکند ، و روشنفکر غربی کسی است که نسبت به چنین وضعی و چنین نیازی آگاهی دارد و می تواند راه ها ، هدف ها و شعارهائی را در خدمت توده ی مردمش قرار دهد و آن ها را رای یافتن نوعی عرفان و رهبانیت ، ضد مصرفی هدایت کند و بنابراین باید جهان بینیِ معنویت گرایِ ضد مادی داشته باشد و به روحانیت و اشراق هندی و حتی عصیان علیه ماشینیسم و عقل دکارتی روکند.

  11. #450
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    اما مَنِ روشنفکرِ سارترشناس معتقد به سارتر اگر مثلاً به هند بروم ، در آن جا عمل من ، سخن من ، مکتب سارتر من ، اگزیستانسیالیسم « هایدگر » یِ من که دعوت کننده ایست که می گوید : « ای مردم ! این همه قربانی مصرف نشوید ، این جهان مادی را رها کنید ، در انسان یک محدودیت گرائیِ درونی وجود دارد ، به آن متوجه شوید « مخاطب من کیست ؟ هندس است که گرسنگی او را قتل عام می کند و بینش مذهبیِ خاص و اعتقاد فلسفی جهان بینی اش او را از زندگی مادی دور و محروم کرده و بنابراین ، سخن من برای او یک « فاجعه ی مضحک » است !
    تقلیدهائی در همین محیط های کوچک ما وجود دارد. یک واعظ یک سخنران که در تهران و برای یک طبقه از مردم تهران ممکنست سخنران بسیار خوب و مفیدی باشد اگر به کویر ما ، به آن دهات و روستاهای فقر زده خراسان ما برود ، واعظ بسیار بدی خواهد بود.
    چندی پیش شنیدم که یک واعظی - از این ملاهای دهاتی به تقلید واعظ برجسته ای که در تهران نفوذ بسیار زیادی دارد و محبوبیت پیدا کرده است و سخنش در جامعه اثر داشته است - آمده متن خطابه ی او را گرفته ، نوشته ، حفظ کرده و بعد در دِهِ « نُقُندرآبادِ» خودش ، عیناً همان لحن و متن را تکرار کرده . واعظ تهرانی مثلاً در یک مجلس تعزیه یا سوگواریِ رسمی بوده و در آن محل ، اشراف تهران ، پولدارها و گردن کلفت ها و کسانی که زندگیِ مادیِ کاملاً استثنائی دارند حضور داشته اند خود به خود ، واعظ بر اساس وضع زندگی آن ها و انحراف و نیازشان و آن چه که باید باشند ، سخن خودش را تطبیق داده و گفته است : « ای خانم ها ، ای آقایان ! شما که در این کادیلاکهای کشتی مانند لم می دهید در این خیابان ها ، در باران با تکبّر و تبختر می رانید آیا نمی دانید که کنار شما هستند کسانی که کفششان به گونه ای نیست که پای برهنه شان را از آب و گل و برف محفوظ دارد؟ اگر به آن ها کمک نمی کنید جان شان را در خطر قرار ندهید ، تحقیرشان نکنید ، گل و لای و لجن به سرورویشان مپاشید و خودتان را به عنوان یک طبقه ی ضد و مخالف و جدا از آن ها نشان ندهید. شما که در شب نشینی ها ، با لماسکه ها ، پارتی ها و کنار ان سفره ها و بارهای خیال انگیز می نشینید و کباب غاز خفته ی درویسکی را می خورید و خاکستر سیگارتان را روی نیم خورده یِ شِنِسل و خاویار می ریزد ، کنار خانه ی شما در همین محله و کوچه و شهر شما هستند کسانی که گوشت خوردن را به عنوان یکی از مسائل مربوط به هزار و یک شب با هم گفتگو می کنند » ! این سخنان البته بسیار تکان دهنده و مؤثر است و سخنور تهرانی باید چنین بینش و برداشتی داشته باشد ، اما آن ملای ده که همین سخنرانی را حفظ کرده در آن دهی که چشم های مردم از گرسنگی برق می زند و نان جو برای شان برکت و نعمت الهی است ، عین همین سخنان را تکرار کرده است دیگر واعظ نیست ، منبرش یک « فاجعه ی مضحک » است !

  12. این کاربر از sajadhoosein بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •