تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 45 از 49 اولاول ... 35414243444546474849 آخرآخر
نمايش نتايج 441 به 450 از 483

نام تاپيک: ادبیات طنز

  1. #441
    کاربر فعال انجمن ادبیات Lady parisa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    پست ها
    2,598

    پيش فرض

    مايه رنج و سختي است و عذاب / بچه ديرخواب زودنخواب!
    خواب اصلاً نمي زند به سرش / تا نخوابند مادر و پدرش
    من به اجبار كار و هنجارم / غالباً تا به صبح، بيدارم
    شب كه شد، بي خيال دير و كنشت / مي شود بي عذاب، خواند و نوشت
    نه روم در پي وصول كوپن / نه كسي مي زند به من تلفن
    الغرض، شب كه وقت كار من است / پسر بنده هم كنار من است
    هرچه گويم به التماس و عقاب / كه پسرجان، برو بگير بخواب
    مي كند بر و بر به بنده نگاه / بچه، جن است و خواب، بسم الله!
    بارها حقه در جواب زدم / الكي خويش را به خواب زدم
    ابتدا اره بر عصب سابيد / بعدش آمد كنار من خوابيد
    صبر كردم كه مست خواب شود / نكند حقه ام خراب شود
    بعدش آرام و نرم و پاورچين / نم نم از تخت، آمدم پايين
    تا بيايم از آن محل، بيرون / بچه فرياد مي زند: «آخ جون!»
    توي اين سالها نشد يك شب / بنويسم بدون او مطلب
    شيطنت گرچه در اساسش هست / زير چشمي به من حواسش هست
    راست گفت آن حكيم دانشمند / كه بدين شيوه، بچه ها شده اند
    باعث حفظ صلح و امنيت / مانع ازدياد جمعيت!




    ابوالفضل زرويي نصرآباد

  2. 5 کاربر از Lady parisa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #442
    کاربر فعال انجمن ادبیات Lady parisa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    پست ها
    2,598

    پيش فرض


    ای دو سه تا کوچه زما دورتر

    قلیان تو از همه پر دودتر

    کاش که همسایه ما می شدی

    پایه قلیان کش ما می شدی

    ای به فدای بافور و قلیان تو

    مانده ام در حسرت دیدار تو

  4. 7 کاربر از Lady parisa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #443
    داره خودمونی میشه mammuot's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    محل سكونت
    درخشکی
    پست ها
    183

    پيش فرض

    چو ذالی گفت به فرزند خویش...................................اگر گربه دیدی بگو پیش پیش

  6. این کاربر از mammuot بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #444
    کاربر فعال انجمن ادبیات Lady parisa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    پست ها
    2,598

    6 ماه رمضان و روزه داری


    سحرگاهان به قصد روزه داری // شدم بیدار از خواب و خماری

    برایم سفره ای الوان گشودند // به آن هر لحظه چیزی را فزودند

    برنج و مرغ و سوپ وآش رشته // سُس و استیک با نان برشته

    خلاصه لقمه ای از هرچه دیدم // کمی از این کمی از آن چشیدم

    پس از آن ماست را کردم سرازیر // درون معده ام با اندکی سیر

    وختم حمله ام با یک دو آروغ // بشد اعلام بعداز خوردن دوغ

    سپس یک چای دبش قند پهلو // به من دادند با یک دانه لیمو

    خلاصه روزه را آغاز کردم // برای اهل خانه ناز کردم

    برای اینکه یابم صبر و طاقت // نمودم صبح تا شب استراحت

    دوپرس ِ کلّه پاچه با دو کوکا // کمی یخدر بهشت یک خورده حلوا

    به افطاری برایم شد فراهم // زدم تو رگ کمی از زولبیا هم

    وسی روزی به این منوال طی شد // نفهمیدم که کی آمد و کی شد

    به زحمت صبح خود را شام کردم // به خود سازی ولی اقدام کردم

    به شعبان من به وزن شصت بودم // به ماه روزه ده کیلو فزودم

    اگرچه رد شدم در این عبادت // به خود سازی ولیکن کردم عادت

    خدایا ای خدای مهر و ناهید // بده توش و توانی را به« جاوید»

    که گیرد سالیان سال روزه // اگرچه او شود از دم رفوزه

    Last edited by Lady parisa; 07-08-2011 at 11:06.

  8. 5 کاربر از Lady parisa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #445
    l i T e R a t U r E Ahmad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    The Green Mile
    پست ها
    5,126

    پيش فرض

    مناظره منبر و دار

    منبر از پشت شيشه ي مسجد
    چشمش اُفتاد و ديد چوبه ي دار

    عصبي گشت و غيضي و غضبي
    بانگ بر زد كه اي خيانت كار

    تو هم از اهل بيت ما بودي
    سخت وحشي شدي و وحشت بار

    نرده ي كعبه حرمتش كم بود؟
    كه شدي دار شحنه، شرم بدار

    ما سرو كارمان به صلح و صلاح
    تو به جرم و جنايتت سر و كار

    دار، بعد از سلام و عرض ادب
    وز گناه نكرده استغفار

    گفت ما نيز خادم شرعيم
    صورت اخيار گير، يا اشرار

    تو قلم مي زني و ما شمشير
    غلظت از ما قضاوت از سركار

    تا نه فتوي دهند منبر و ميز
    دار كي مي شود سر و سر دار

    هر كجا پند و بند درماندند
    نوبت دار مي رسد ناچار

    منبري را كه گير و دارش نيست
    همه از دور و بر كنند فرار

    باز منبر فرو نمي آمد
    همچنان بر خر ستيزه سوار

    عاقبت دار هم ز جا در رفت
    رو به در تا كه بشنود ديوار

    گفت اگر منبر تو منبر بود
    كار مردم نمي كشيد به دار


    استاد شهریار

  10. 3 کاربر از Ahmad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #446
    کاربر فعال انجمن ادبیات Lady parisa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    پست ها
    2,598

    پيش فرض

    بابا کــــــه دیر می کنه مامان جـــــون مهربون-

    می زنــــــــــه با ملاقه توی ســـــــــر بابا جون

    این بابای مهربــــــــون هرچـــی بگی می ارزه

    مامان که جیغ می زنه اون به خودش می لرزه

    غذاهای بابا جـــــــون یا بی نمک یا شـــــوره

    شب که مامان می خوابه اون ظرفا رو می شوره!

    بهش میگن همکاراش: فلانی ِ زخــــــم و زیل!

    اما مامان جون میگه: مهربــــــــــون زن ذلیل!

    وقتی که آب می خوره از بسکه خیلی نــــــازه

    از مامان مهربــــــــون زود می گیـــــره اجازه!!

    لباسامون پاره شه زود اونـــــــا رو می دوزه

    یا یهــــو داد می زنه : حالا غذام می سوزه!

    مامان بهش میگه:هوی!! من میگم امّـــــا :بابا

    تولیدات بـابـاجــــــــون: ماست و کیک و مربّا!

    گرچه مامان جـــــــون من از همــــه خیلی سره

    بابام یه چیز دیگــــه س یک مامـــــــان بهتره!!

  12. 5 کاربر از Lady parisa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #447
    داره خودمونی میشه Atefeh.N's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2011
    پست ها
    149

    پيش فرض

    در كنار حریم یك اتوبان
    توی تهران دو كاج روئیدند
    مردم البته از گرفتاری
    كاج‌ها را به كُل نمی‌دیدند


    روزی از روزهای پاییزی
    كم تعریض آمد از بالا
    راه افتاد شخص پیمانكار
    شب كه بودند خلق در لالا!


    یكی از كاج‌ها به ایشان گفت:
    لطف خود را به بنده شامل كن
    چند تا سَرو آنطرف تر هست
    ما دو را جون مادرت ول كن!


    گفت با طعنه مجری پرو‍ژه
    كاج بی ریشه از تو بیزارم
    از منابعْ طبیعی استان
    بنده شخصا مجوزم دارم


    سرو چون این شنید گفت: این كاج
    به سبیل باباش خندیده‌ست
    بنده فامیل حاجی‌ام، ضمنا
    ریشه هایم پر از مونوكسید است!


    مجری طرح دید اینطوری
    كار تعریض جاده ممكن نیست
    گشت عازم مهندس ناظر
    تا ببیند كه عیب كار از چیست


    شهریاران شبانه با سرعت
    راه تكرار بر خطر بستند
    سرو و كاج و چنار را یكجا
    با لودِر تكه تكه بشكستند

  14. 3 کاربر از Atefeh.N بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #448
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    796

    پيش فرض

    زني دارم ،فلك تايش نديده**زدستش هوش وعقل من رمیده
    زگفتارش نگو رحمت به حنظل**زرفتارش دل و قلبم دريده
    همه در خواب و در خرناس باشد**كه از خرناس او خوابم پريده
    اگر صد من عسل ريزي به رويش**نشايد خوردنش اين ورپريده
    زبس سنگین و چاق است هیکل او //اگر باران زند در شُل تپیده
    مرتب چشم او دنبال چيزي است**چه پررّويي بوُد اين چشم دريده
    همه در فكر غيبت يا كه تهمت**ازاين كارش جهنم را خريده
    بگيرد او زمن ايراد بسيار**نباشد فكر من اين خيرنديده
    كند خود را بَزَك چون دلقك سيرك**به روي گونه اش،سرخاب ماسيده
    كنم بهرش فراهم هرچه خواهد**ميان خوردنيها او چريده
    اگر با او رَوم اندر خيابان**طلا چون ديد پاها يش سُريده
    زبس ولخرج باشد تحفۀ هند//به زیر قرض ها پشتم خمیده
    چو گفتم حال زارم را به ‹‹جاويد››**بگفت همچون زني هرگز نديده
    به شعرآورد حال و روز بنده**چوخواندم شد روان اشكم زديده

  16. این کاربر از sara_girl بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است

    am2

  17. #449
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    پست ها
    2,264

    پيش فرض

    از فراقت غصه دارم بربری!
    روز و شب جان می سپارم بربری!

    مونس من بودی و غمخوار من
    در شب تاریک و تارم بربری!

    این هدفمندی تو را از من گرفت
    ای همه دار و ندارم بربری!

    آرزو دارم درختی می شدی
    هی نهالت را بکارم بربری!!

    دلخوری از من ولی دلخور نشو
    چون که من پولی ندارم بربری!

    کاش پایین تر بیاید قیمتت
    هم چنان در انتظارم بربری!

    من تو را می خواهمت نفرین اگر
    در لواشی پا گذارم بربری!!

    در صفت گاهی دلم غش می رود
    از بس آنجا بیقرارم بربری!

    تا که دستت را به دستم می دهی
    دوست دارم پر در آرم بربری!

    در کلاسم لحظه ای گشنم که شد
    دفتر و آموزگارم بربری!

    مادرم هی می پزد هی می برد
    بی تو من میلی ندارم بربری!!

    آن شبی دیزی برایم پخته بود
    کاش بودی در کنارم بربری!!!

  18. 7 کاربر از part gah بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #450
    کاربر فعال انجمن ادبیات Lady parisa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    پست ها
    2,598

    پيش فرض حسنی نگووووو(حسنی امروزی)

    حسنی نگو جوون بگو
    علاف و چش چرون بگو

    موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ، واه واه واه
    نه سیما جون ،نه رعنا جون

    نه نازی و پریسا جون
    هیچ کس باهاش رفیق نبود

    تنها توی کافی شاپ
    نگاه می کرد به بشقاب !

    باباش می گفت : حسنی می ری به سر بازی ؟
    نه نمی رم نه نمی رم

    به دخترا دل می بازی ؟!
    نه نمی دم نه نمی دم


    گل پری جون با زانتیا
    ویبره می رفت تو کوچه ها

    گلیه چرا ویبره میری ؟
    دارم میرم به سلمونی

    که شب برم به مهمونی
    گلی خانوم نازنین با زانتیای نقطه چین

    یه کمی به من سواری می دی ؟!
    نه که نمی دم

    چرا نمی دی ؟
    واسه اینکه من قشنگم ، درس خونم وزرنگم

    اما تو چی ؟
    نه کا رداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
    موی ژلی ،ابرو کوتاه ، زبون دراز ،واه واه واه


    در واشد و پریچه
    با ناز اومد توو کوچه

    پری کوچولو ، تپل مپولو ، میای با من بریم بیرون ؟
    مامان پری ،از اون بالا

    نگاه می کرد توو کوچه را
    داد زد وگفت : اوی ! بی حیا

    برو خونه تون تورا بخدا
    دختر ریزه میزه

    حسابی فرز وتیزه
    اما تو چی ؟

    نه کار داری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
    موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ،واه واه واه

    نازی اومد از استخر
    تو پوپکی یا نازی ؟

    من نازی جوانم
    میای بریم کافی شاپ؟
    نه جانم

    چرا نمی ای ؟
    واسه اینکه من صبح تا غروب ،پایین ،بالا ،شمال ،جنوب ،دنبال یک شوهر خوب

    اما تو چی ؟
    نه کار داری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
    موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ،واه واه واه


    حسنی یهو مثه جت
    رسید به یک کافی نت

    ان شد ورفت تو چت رووم
    گپید با صدتا خانووم!

    هیشکی نگفت کی هستی ؟
    چی کاره ای چی هستی ؟

    تو دنیای مجازی
    علافی کرد وبازی

    خوشحال وشادمونه
    رفت ورسید به خونه

    باباش که گفت: حسنی برات زن بگیرم ؟
    اره می خوام اره میخوام

    چاهارتا شرعن بگیرم ؟
    اره می خوام اره میخوام

    حسنی اومد موهاشو
    یه خورده ابروهاشو

    درست وراست وریس کرد
    رفت و توو کوچه فیس کرد

    یه زن گرفت وشاد شد
    زی ذی شد و دوماد شد

  20. 4 کاربر از Lady parisa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •