موافقم.من سر این موضوع خیلی ضرر کردم
ولی باید بدونیم بعضی چیزها راز نیست و حتما باید گفته بشه
یه بنده خدایی بیماری قلبی داشت خودشم نمیدونست.رفت دکتر متوجه شد.بعد به خواهرش گفت و قسمش داد که به کسی نگه.1هفته بعدش مرد.
موافقم.من سر این موضوع خیلی ضرر کردم
ولی باید بدونیم بعضی چیزها راز نیست و حتما باید گفته بشه
یه بنده خدایی بیماری قلبی داشت خودشم نمیدونست.رفت دکتر متوجه شد.بعد به خواهرش گفت و قسمش داد که به کسی نگه.1هفته بعدش مرد.
چشم
![]()
اگه حريم انسان ها اعداد ا تا 10 باشه
اگه شما به مقدار 1 تا 6 حريمتون رو حفظ كنيد
خيلي از افراد به محض اينكه بفهمند در مورد اون 4 تاي ديگه اطللاعاتي نداريد وارد 4 حريم باقيمونده شما ميشن
و ازتون سو استفاده ميكنند
يه وقتا بايد كاملا جدي برخورد كني افراد حساب كار دستشون بياد
تجربه به معنی آزموده و آزمایششده است، هر تجربهای را همه جا نمیشود استفاده کرد؛ هر آزمودهای را در جای و بهنگامش میبایست بکاربرد. میبایست شخص دانا حتماً فروتن باشد و البته که بسیاری از دانایان هم فروتن نیستند!
شما داستانی که از (یا برای) بوعلی سینای جوان گفتند را نشنیدید؛ داستان گردو انداختن پیش یک استاد با حالت غرور که اگر میتوانی مساحتش را بگو... و در نهایت پورسینای جوان شرمگین از گفتار و کردار خود، ره بالندگی در پیش گرفت تا زمان که گفت: دانستم که ندانم!
براستی میان این دو گفته تفاوتی نیست و نمیتواند دو نتیجه متفاوت بهمراه داشته باشد:
استاد نظرم مخالف آنچه شما گفتید است (بخصوص در حضور جمع).
استاد آیا این نظر من که گویا چندان موافق نظر شما نیست، درست/بهتر نیست؟
Last edited by dusti55; 24-02-2011 at 20:28.
انتقاد در معنا، یعنی تشخیص اصل از بدل و سنجش و بازشناخت سره از ناسره است. انتقاد تنها ایرادگیری نیست بلکه شناخت عیب و پیشنهاد برای اصلاح آنست. بهترست که خودمان نخستین منتقد از خود باشیم!
به تجربه دریافتم که انتقادپذیری چیزی فراتر از یک مرام و خوی است. انتقادپذیری یک فضیلت است و برتری یافتن از دید معرفت. واگرچه باید گفت:
انتقادپذیری فضیلتی است که ازآن هر کسی نمیشود.
در یک امتحان سختی چیزی بلد نبودم و سوالات کمی رو جواب دادم. بعدم زود با ناامیدی پاشدم رفتم بیرون. بعد از برخی دانشجوها خبر بهم رسید که تو اون امتحان جمع کثیری با تقلب موفق شده بودند. اتفاقا میگفتند که یک کاغذی هم حاوی تقلبها به طبقه بالا یعنی جایی که من بودم دست به دست فرستاده شده بود.
نتیجه اخلاقی: آدم شاید بهتر باشه از تمام فرصتی که داره استفاده کنه.
نتیجه غیراخلاقی: تقلب توانگر کند مرد را !
نتیجه با نگاهی دیگر: من اهل تقلب نبودم و نیستم. شاید این اتفاق افتاد تا همچنان همینطور بمونم!
اول طرفت رو کاملاً بشناس، بعد بهش اعتماد کن، اونم نه اعتماد کامل؛ شناخت تو ممکنه نقص داشته باشه..
گاهی اوقات حق بامن نیست و من هم میتونم مقصر باشم.
تجربه ی امروز من:
اگه میخای موهات نریزه: نه اتو ، نه تافت، نه ژل ، نه چسب، نه یخ ، حتی نه سشوار و هیچ چیز دیگه.....
فقط یه دونه شامپو!!! والسلام.
Last edited by Sayam; 26-02-2011 at 22:55.
فوقش دیدین دوووم نمیارن آب بزنید به سرتون مثل من !![]()
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)