با همه مهر و با منش کینست
چه کنم حظ بخت من اینست
کلنگ
با همه مهر و با منش کینست
چه کنم حظ بخت من اینست
کلنگ
چو بگذشت از تیره شب یک زمان
خروش کلنگ آمد از آسمان
خواب
امشب از چشم و مغز خواب گریخت
دید دل را چنین خراب گریخت
فلز
نه فلز و جواهر کاني
آشکاراي آن و پنهاني
کرامت
پیش تو از بسی شیدا میجست کرامتها
چون دید رخ ساقی بفروخت کرامت را
امروز
بیا با تو مرا کارست امروز
مرا سودای گلزارست امروز
دیروز
دیروز مستان را به ره بربود آن ساقی کله
امروز می در میدهد تا برکند از ما قبا
جزا
هیچ کردی به خیر اندیشه
که جزا از سپس نمیآید
خطا
خطا کردی به قول دشمنان گوش
که عهد دوستان کردی فراموش
چنبر
مثل زیرکان و چنبر عشق
طفل نادان و مار رنگینست
اعتقاد
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)