سریال ضرب آهنگشو و ریتم نسبتا خوبشو از دست داده...![]()
سریال ضرب آهنگشو و ریتم نسبتا خوبشو از دست داده...![]()
براي آماده كردن 4 قسمت باقيمانده؛
تصويربرداري «پنجمين خورشيد» در كن ادامه دارد
خبرگزاري فارس: تصويربرداري مجموعه تلويزيوني «پنجمين خورشيد» به كارگرداني «عليرضا افخمي» در لوكيشن خانه محسن واقع در كن ادامه دارد.
به گزارش خبرنگار راديو و تلويزيون فارس، تا به حال حدود 18 قسمت از مجموعه تلويزيوني «پنجمين خورشيد» تصويربرداري شده و گروه به طور فشرده مشغول كار هستند تا در روزهاي آتي دچار مشكل در پخش نشوند.
همچنين كار به طور همزمان توسط «افسانه افخمي» و «رضا سوراني» مراحل تدوين خود را سپري ميكند و در قسمت 22 به پايان ميرسد.
به گزارش فارس، تصويربرداري مجموعه تلويزيوني «پنجمين خورشيد» اول خردادماه آغاز شد و در خلاصه داستان اين سريال آمده است: محسن و همايون دو دوست هستند كه در سال 65 و در وضعيت بد اقتصادي زندگي ميكنند آنها بر اثر حادثهاي عتيقهاي خاص پيدا ميكنند كه قابليت سفر در زمان را دارد و محسن به همراه عتيقه 24 سال در زمان سفر ميكند و در سال 1388 در تهران امروز خود را مييابد. محسن كه با پديدههاي جديد و دور از ذهن مواجهه ميشود دلبسته دختري به نام هما ميشود اما اتفاقات ديگري براي او ميافتد كه مجبور به بازگشت به سال 64 ميشود و ...
اين مجموعه تلويزيوني به تهيهكنندگي «داوود هاشمي» ساخته ميشود و بازيگراني نظير حميد گودرزي، مهدي سلوكي، مهوش صبر كن، مريم كاوياني، انوشيروان ارجمند، شهرام قائدي، كاميار محبي و ... در آن ايفاي نقش ميكنند.
ساير عوامل اين سريال، عبارتند از:
كارگردان: عليرضا افخمي، نويسندگان: عليرضا افخمي و سجاد ابوالحسني، طراح چهرهپردازي: جلالالدين معيريان، طراح صحنه و لباس: آيدين ظريف، صدابردار: احمد پولي بابايي، تصويربردار: حسنعلي اسدي، مدير توليد: عزيز عليزاده و دستيار اول كارگردان: اكبر نصيري.
ای بابا مسخره بازیه دیگه اینا خواب دیدن
این یارو عملیه تهه استقامت بود 1 روز آویزونش کرده بودن نگفته بود
اینم داره خراب میشه منظورم این سریاله.
نه حالا خیلی بدم نشد
اتفاقا ضد حال جالبی زدن
خوشم اومد دستی دارن تو ضد حال زدن![]()
منم فکر میکنم هیچ جوری نشه غلامرضا رو زنده نگه داشت، خب توی اون عملیات شرکت نکنه، میره یه عملیات دیگه ممکنه اونجا شهید بشه؛ تازه بیچاره چقدر حواسش پرت بود که پلاکشو تو حموم جا گذاشت
؛ ولی من فکر کنم وضع مالی محسن اینا از غلامرضا اینا بهتر بود
؛ مخصوصا اگه دم در خونه غلامرضا رو دقت کرده باشین، تازه اون زمان تو ساخت خونه ها حموم هم میساختن
مگر اینکه به شدت فاقد امکانات بودن.
در مورد هما هم میشه فکر کرد که پدر و مادرش آدم حسابی بودنو وضع مالیشون هم حداقل نسبت به اون زمان خوب بوده که یه ماشین (حتی اگه ژیان بوده باشه
) داشتن؛ ولی متاسفانه از ویژگی ای به نام حماقت رنج میبردن
که توی اون بهبوهه جنگ و موشک باران و در گیری و ناامنی-که دزدها حتی به خوراک و پوشاک مردم رحم نمیکردن- بچه یکی دو ساله رو تنها توی ماشینشون ول کردن به امون خدا و رفتن داروخونه.
باید دید چه توجیهی قراره برای این کار در آینده ارائه بشه(چون فعلا که اصلا با عقل جور در نمیاد)![]()
یه عابر پیاده مناسب اون سالها رو نمیتونن درست نشون بدن؛ حالا خوبه نخواستن خیابونای اصلی تهرانو نشون بدن، یعنی نیم دقه نمیتونستن عبور و مرور اون کوچه رو کنترل کنن؟
اصلا من هر وقت یه سریال ایرانی که داستانش مال دهه های 50 و 60 ئه دارم میبینم، هر لحظه منتظر رخ دادن یه سوتی ام.
این قدر هم داستانشو به قول بعضی از بچه ها کشدار کردن که فرعیاتش بیشتر از اصل داستان به چشم میان.
اگه اون موقع که همایون داشت می رفت به آینده و اون پسره رفت جلوشو بگیره، با هم به سال 88 منتقل می شدن دیگه خیلی باحال می شد! اما حیف که زدن لت و پار کردن داستانو! کلا خواب دیدن یکی از ضایه ترین غافلگیری های سینماییه![]()
عجب گندی زد این محسن!
یکی نیست بگه آخه مگه مجبور بودی حتما خودتو پلیس جا بزنی؟
ولی از این مادر غزل هیچ خوشم نیومد ... همون ننه خاور بهتر بود!
اگه کتیبه و زنجیر همراه محسن بود خیلی فاز میداد عکس هم که بود میرفت 88 !![]()
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)