تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: --

راي دهنده
0. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • --

    0 0%
  • --

    0 0%
صفحه 446 از 469 اولاول ... 346396436442443444445446447448449450456 ... آخرآخر
نمايش نتايج 4,451 به 4,460 از 4685

نام تاپيک: ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!

  1. #4451
    آخر فروم باز ali_ranger22's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    تـهران
    پست ها
    6,086

    پيش فرض

    به به میبینم که مدرسه ها رو آباد کردید... قدر این دوران رو بدونید که بهترین دورانه خداییش ... مخصوصا سوم دبیرستان که آخرین مرحله آرامش در زندگی انسانه... و بعد از اون دیگه تا آخر عمر روی آرامش فکر و خیال راحت رو نخواهید دید.
    تایید میشه !

  2. #4452
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    پست ها
    1,644

    پيش فرض

    امروز روز اول مدرسه بود دیگه!! ما هم که گل سرسبد مدرسه سف وسط ایستاده بودیم! بعد یکی از بچه ها اومد شعر بخونه که شعرش اصلا قافیه و ردیف نداشت!! بعد با اعتماد به نفس داشت میخوندش! هی هم بینش مکس میکرد. یه مکس که کرد من طبق عادت قبلی آروم گفتم به به!! بعد دوستای دورم شنیدن و اونا هم هم صدا شدن!!! خیلی باحال شده بود! 3 نفری با صدای بلند میگفتیم به به!! البته ما نشسته بودیم رو زمین که شناسایی نشیم!! کم کم همه بچه های دورمون هی میگفتن به به!!!! صدا هی بلند میشد! دیگه دختره هم شنید و اینطوری شد: اما باز خودشو نگه داشت و ما هم از رو نمیرفتیم. بعد هم رفت!
    ما پارسال یه مدیر پیر ضد حالی داشتیم که همه از دستش آسی بودن. خیلی اذیتمون میکرد! بعد امروز معاونه اومد سر صف و گفت: متاسفانه خانم نصر باز نشسته شده و رفته. بعد یهو همه دست و سوت کشیدن!!!! اینقدر باحال بود! بعد معاونه قرمز شد و آبی! خیلی هم انگار عصبانی شده بود! بعد گفت: ما که خیلی دلمون براش تنگ میشه! هنوز حرفش تموم نشده بود که همه براش هو کشیدن! من نمیدونم ریشه این قضیه کی بود! اما کار خوبی نبور هر چی بود!! دیگه معاونه انگار کم اورد و گفت: میدونم که همتون ناراحتید!!!!
    منم یه ساعت خاطره روز اول رو نوشتم آخر پاک کردم...
    جالب بود...

  3. #4453
    پروفشنال Iman_m123's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2008
    محل سكونت
    شیــــــــراز
    پست ها
    980

    پيش فرض

    باشه یه ترجمخ کلی میکنم

    نگا مدرسمون زنگ داره واسه در که بیان تو .
    2 تا از اولیا ( یعنی ولی اگه متوجه نشدی ) زنگ زدن یکی از بچه ها رفت در رو باز کرد ما هم داشتیم نگاش میکردیم که در باز شد و 2 نفر ( پدر دانش آموزان ) میخواستن بیان تو کلی گفتن بفرما نه شما بفرما و... بعد قرار شد مرد کت شلواریه بیاد تو بعد اومد تو در رو بست و اون یکی خورد به در بعد دیگه یکی از بچه ها رفت در رو باز کرد اون کت شلواریه هم نفهمید چیکار کرده

    خب حالا متوجه شدی ؟

  4. #4454
    حـــــرفـه ای Havbb's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    محل سكونت
    .: اصــــــ‍‍‍‍‍فــــــهــــان :. اسم من: حـامـد
    پست ها
    2,171

    پيش فرض

    پیشنهاد میکنم حتما" حتما" این تاپیک را ببینید پر از سوتیه:
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    Last edited by Havbb; 24-09-2008 at 22:03.

  5. #4455
    پروفشنال Iman_m123's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2008
    محل سكونت
    شیــــــــراز
    پست ها
    980

    پيش فرض

    امروز 3 مهر هست و شهادت حضرت علی 1 مهر بود
    ایرانسل امروز SMS داده که : شهادت مظلومانه حضرت امیرالمومنین بر عموم شیعیان تسلیت باد

    یه سوتی دیگه از ایرانسل که کلیک ( click ) رو اینجوری نوشته بود : ( kilik )

    در ضمن اس ام اس رو دارمش اگه خواستین عکس بگیرم بزارم براتون تا باور کنید ؟
    Last edited by Iman_m123; 24-09-2008 at 22:01.

  6. #4456
    آخر فروم باز secretman's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    ساري
    پست ها
    1,062

    پيش فرض

    پیشنهاد میکنم حتما" حتما" این تاپیک را ببینید پر از سوتیه:
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    شکستن قلف سی دی

    امروز 3 مهر هست و شهادت حضرت علی 1 مهر بود
    ایرانسل امروز SMS داده که : شهادت مظلومانه حضرت امیرالمومنین بر عموم شیعیان تسلیت باد

    یه سوتی دیگه از ایرانسل که کلیک ( click ) رو اینجوری نوشته بود : ( kilik )

    در ضمن اس ام اس رو دارمش اگه خواستین عکس بگیرم بزارم براتون تا باور کنید ؟
    آره واسه منم همیشه دیر میرسه

    این kilik رو منم دیدم

  7. #4457
    آخر فروم باز majid_sd2009's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    کارتشارژ.com
    پست ها
    1,586

    پيش فرض

    از بس اینجا سوتی خوندم که آخرش.....


    دیروز می خواستم زنگ بزنم برای یکی از دوستام(تازه آشنا شدم باهاش)
    گوشیمو گرفتم و زنگ زدم واسش، اونور یه آقاهه گوشیو برداشت
    آقاهه گفت: سلام خانم فلانی، حال شما؟ خوبین؟ بابا خوین؟!

    داشتم از تعجب شاخ در می آووردم که ای خدا این کیه که منو می شناسه!!!!

    گفتم: ببخشید سمانه جان هستند؟؟
    آقاهه با تعجب گفت: نه نیستن!!

    منم خداحافظی کردم و گوشی و قطع کردم. بعد به شماره ای که گرفته بودم نگاه کردم
    دیدم وای ی ی من به جای شماره ی دوستم شماره ی استادمو گرفتم (شماره ها تو گوشیم سیو بودن)
    که اتفاقا این استادم از دوستای بابامه ( که منم واسه کارای پروژم براش زنگ می زدم)

    خلاصه کلی ضایع شدم رفت
    برا منم یک همچین اتفاقی افتاده البته با اس ام اس
    دوستم تازه سیم کارت خرید بود شمارشو داد منم شماره آخرشو اشتباهی زده بودم یعنی 7 بوده من دستم خورده بوده به شماره کناریش.
    بعد هم هر روز بهش پیام میدادم اینم جواب نمیداد منم فحش و این چیزا هم براش میفرستادم که مرتیکه برای چی جواب نمیدی.(از همون موقع ها هم یکی هی از تلفن عمومی زنگ میزد به شمارم منم میگفتم این دیگه کیه مزاحم ما شده. )تا اینکه یک بار که دوستم زنگ زد، به مغزم فشار آوردم دیدم که اسمش نمیوفته و فقط شمارشه
    گفتم این چرا اینجوریه شاید گوشیم خراب شده . دیگه با کلی زور زدن فهمیدم شماره رو اشتباه وارد کردم
    اون بنده خدا که پیامام بحش میرسیده خوبه چیزی نگفته بیچاره.اون مزاحم تلفنی هم همونی بوده که من بحش پیام میزدم
    سلام
    الان دارم از محل وقوع سوتی میام
    رفتم سر کلاس یه 5 دقیقه زود رسیدم اولین ردیف یه پسریی هم سن و سال خودم نشسته بود نشستم پهلوش و سلام واحوال پرسی بعد یکم چرت . پرت بافتم اونم فقط میخندید منم ذوق میکردم که یه رفیق پیدا کردم دق نکنم سر کلاس آخه کلا سه چارتا پسر بودیم بقیه کلاس دختر بودن. خلاصه از هر دری گفتیم اینکه استاد خیلی که زود بیاد نیم ساعتی بی کاریمو تازه یه ربع منبع معرفی میکنه و میگه برید حالا شانس آوردم دری وری نگفتم پسر گفت خوب تخته رو پاک کنیم تو دلم گفتم بابا بشین بچه مثبت تخته که پاک شد اومدم بگم خوب خودتم درس بده یه دفه گفت به نام خدا فلانیم استاد این درس . . . .
    تا آخر کلاس فقط تو ذهنم مرور میکردم چرت نگفته باشم. حالا بماند که هراز گاهی دستمو میگرفتم جلو دهنم هو میکردم ببینم بوی سیگار میداده یا نه این ماه رمضونی.

    نتایج اخلاقی :
    1- سعی کنید در عرض جیک ثانیه با هرکی که میبینید پسر خاله نشید.
    2- همیشه فرض رو بر خوب بودن استادتون بزارید و ازش همه جا تعریف کنید حتی اگه خلافش ثابت شد(خدا نکنه البته)
    3- زودتر از استاد نرید سر کلاس ( به خدا من بار اولم بود دیگه تکرار نمیشه)
    4- قبل کلاس مخصوصا در ماه مبارک مصرف دخانیات ممنوع. روزه نمیگیری نگیر روزه کشی نکن
    5- درسته میگن به جوونا بها بدید ولی هرکاری حدی داره آخه نشد که
    6- ایندفه بخیر گذشت همیشه باد گل سرخ نمیاره آفرین پسر خوب
    یادمه سال دوم دبیرستان بودیم و تازه تو اون مدرسه اومده بودیم. همون هفته های اول سال بود که یکی از بچه ها از کنار کار گاه یکی از رشته ها یک چیزی پیدا کرد . یک قطعه از یک چیزی بود نمیدونم چی بود. بعد یک پسره قد کوتاه اومده بود و بهش گیر داده بود که این مال کارگاه ما هست و بدش به من. اونم نمیداد و می گفت نمیخوام مگه تو کی هست و این چیزا و چند تا فحشم بهش داد بعد یک دفعه یک پسره از تو کار گاه اومد بیرون و گفت آقای فلانی بیاید فلانی کارتون داره . بعد متوجه شدیم که اینم معلمشونه. ما هم که فهمیدیم کلی به اون پسره خندیدم و اون بدبخت هم سرخ شده بود. این معلمه قدش کوتاه بود و یک قیافه بچه گانه داشت و ریش و سبیلهاشم از ته زده بود اصلا فهمیده نمیشد که این بزرگه اونم فکر کرده بود یکی از دانش آموزاست و اون قطعه رو نمیداد.

  8. #4458
    آخر فروم باز frnsh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    3,823

    پيش فرض

    میخواستم همینو بگم!

    منم یه ساعت خاطره روز اول رو نوشتم آخر پاک کردم...
    جالب بود...
    خسته نباشی! چرا آخه؟

    باشه یه ترجمخ کلی میکنم

    نگا مدرسمون زنگ داره واسه در که بیان تو .
    2 تا از اولیا ( یعنی ولی اگه متوجه نشدی ) زنگ زدن یکی از بچه ها رفت در رو باز کرد ما هم داشتیم نگاش میکردیم که در باز شد و 2 نفر ( پدر دانش آموزان ) میخواستن بیان تو کلی گفتن بفرما نه شما بفرما و... بعد قرار شد مرد کت شلواریه بیاد تو بعد اومد تو در رو بست و اون یکی خورد به در بعد دیگه یکی از بچه ها رفت در رو باز کرد اون کت شلواریه هم نفهمید چیکار کرده

    خب حالا متوجه شدی ؟
    مرسی!

    امروز 3 مهر هست و شهادت حضرت علی 1 مهر بود
    ایرانسل امروز SMS داده که : شهادت مظلومانه حضرت امیرالمومنین بر عموم شیعیان تسلیت باد

    یه سوتی دیگه از ایرانسل که کلیک ( click ) رو اینجوری نوشته بود : ( kilik )

    در ضمن اس ام اس رو دارمش اگه خواستین عکس بگیرم بزارم براتون تا باور کنید ؟
    منم اینا رو دیدم اتفاقا!

  9. #4459
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Jul 2007
    پست ها
    90

    پيش فرض

    اقا ما از طرف مدرسه با بچه ها رفته بودیم اردو.شب بود ما که نمی خوابیدیم ، گفتیم نذاریم هیچکسی بخوابه.ما تو کوپه قطار 5 نفر بودیم.2 نفر که یکیش من بودم داوطلب شدیم که بریم در همه کوپه ها رو بزنیم.ساعت 3 نصف شب بود.رفتیم به در همه کوپه ها مشت زدیم زود برگشتیم تو کوپه که بروبچ ضایمون کردن و در و بستن
    حالا ما مونده بودیم پشت دررفیقم پرید تو دستشویی.حالا من مونده بود.زود در کوپه بقلی باز کردم رفتم تو ، چشمتون روز بد نبینه معلم فیزیکمون نشسته بود رو تختش داشت با عصبانیت منو نگاه می کردمنم مث بچه اینجوری شده بودم : سرمو انداختم پایین مث بچه ادم رفتم تو کوپمون ، ایندفه بچه ها رام دادنولی بعدش با بچه ها خیلی خندیدیم.اون یکی هم پا برهنه از دستشویی اومد بیرون که تو راه معلم دینیمون بهش گیر داد و اون بدتر تنبیه شد.

  10. #4460
    آخر فروم باز nafe-bandar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    بوشهر
    پست ها
    1,460

    5

    با سلام

    بعد از گذشت چند وقت و بعضی از دوستان که بهم امید دادن که سوتی بدم () ما هم با کوشش و پشتکاری که داشتیم . . . . ( حس توضیح نیست )

    آقا ما از موقعی که رفتیم مدرسه نمونه در شعبه ی 2 کلاس بسر بردیم تا حالا که میخوایم بریم ( امسال که فینیش شد ) و کلاسمون خنک ، سبک و بی ظرفیت ترین کلاس بود
    من که زیاد فضول نبودم ولی در جو محترم کلاس که قرار گرفتیم از بین رفتیم ( لـــاف )
    این معاون و کلا تیم مدیریت از همون اول با کلاس ما نا سازگاری داشتند(برعکس) خلاصه بریم سر سوتی روز دوم مدرسه معاون تحدید کرد که 2 سال باهاتون کاری نداشتم ولی امسال فقط منتظر یه فرصت واسه بیرون کردن چند نفر هستم . . . .
    آقا معاون رفت و آخرین زنگ که داشتیم برگشت که باهامون صحبت کنه ( شاید آدم شیم البته به اصرار مدیر ) دید کلاس و صندلی ها چپکی هستند و مستقیم نیست اونم اومد میز رو کشید جلو تخته و روبرو کلاس خلاصه یه 15 مین تحدید کرد و یکی اومد کارش داشت و رفت
    بعد تا این رفت ما بلند شدیم شروع به متلک انداختن و پیاده روی در کلاس شدیم. سر بیکاری با بچه ها اومدیم میز رو کشیدیم سر جاش بعد دیدیم تخته پاک کن رو میزه ( ما هم 3 ماه فوتبال نزده بودیم) انداختیمش رو پا و شوت و خلاصه تخته پاک کن پاره شد
    بعد گفتیم یکم اوضاع خطریه اومدیم فیض آخری رو نصیب خودمون کنیم شوت آخری شدیم معاون پشتمون سبز ()شد
    بعد گفت چرا اینطور کردی و از این حرفا ما هم ضایع شدیم خـــــوفـنـــاکــــــ . . . . .
    خـــدا عــاقبتمون رو بــخیــر کــنـه

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •