تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دانلود فیلم جدید
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام
ماهان سرور
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 446 از 640 اولاول ... 346396436442443444445446447448449450456496546 ... آخرآخر
نمايش نتايج 4,451 به 4,460 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #4451
    اگه نباشه جاش خالی می مونه new life's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2009
    پست ها
    401

    پيش فرض

    شانه هایم را تکان دادی
    به خیال تکاندن تنهایی هایم
    به چه دلخوش کردی
    تکاندن برف از روی شانه های آدم برفی ؟؟؟؟؟؟..............

  2. 4 کاربر از new life بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #4452
    آخر فروم باز ŞHÍЯÍŃ's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2011
    محل سكونت
    یه کلــبــه کوچــیکـــ
    پست ها
    3,317

    پيش فرض

    من از اين جا خواهــم رفتــــ

    و برايم هم فرقــي نمي كنــد

    كه فانوســي داشـتـه باشـــم يا نه

    كســي كه مگريــزد

    از گــم شــدن نمي ترســـد

  4. 5 کاربر از ŞHÍЯÍŃ بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #4453
    اگه نباشه جاش خالی می مونه new life's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2009
    پست ها
    401

    پيش فرض

    از باد پرسیدم عاقبت رفاقت چیست
    سری تکان داد و
    گفت
    نفرین بر جدایی

  6. 2 کاربر از new life بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #4454
    آخر فروم باز ŞHÍЯÍŃ's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2011
    محل سكونت
    یه کلــبــه کوچــیکـــ
    پست ها
    3,317

    پيش فرض

    تگرگي نيست ، مرگي نيست
    صدايي گر شنيدي ، صحبت سرما و دندان است
    من امشب آمدستم وام بگزارم
    حسابت را كنار جام بگذارم
    چه مي گويي كه بيگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد ؟
    فريبت مي دهد ، بر آسمان اين سرخي بعد از سحرگه نيست

  8. 2 کاربر از ŞHÍЯÍŃ بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #4455
    آخر فروم باز iCe m@n's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2009
    محل سكونت
    استان البرز
    پست ها
    4,020

    پيش فرض

    نمیدا نی که تنهای م

    نمی بینی تو -مرگ زرد دنیای م

    نمیخو اهم ز اینک خاطرا تم را

    و میبند م دهانم را که میسوز د

    ز هر بغضی که در سینه به خود دارم

    و میخوا نم غم تلخ جدا گشتن ز فردای م

    نمیبی نی تو- دفن ارزوه ایم

    و عزم رفتنی کردی که در من میگشا ید زخم شبهای م

    نمیدا نی ز دیروز م

    که در من خرد شد خود باوری هایم

    فقط میپرس ی و میخوا هیم

    تا سفره ی دل را به رویت باز بگشای م

  10. این کاربر از iCe m@n بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #4456
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    پست ها
    62

    پيش فرض

    آن كه برگشت
    و
    جفا كرد
    و
    به هيچم
    بفروخت
    به همه عالمش از من
    نتوانند خريد

  12. این کاربر از fa110135 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #4457
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    پست ها
    62

    پيش فرض

    "]چرا از مرگ می‌ترسید
    چرا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانید
    چرا آغوش گرم مرگ را افسانه می‌دانید
    مپندارید بوم ناامیدی باز
    به بام خاطر من می‌کند پرواز
    مپندارید جام جانم از اندوه لبریز است
    مگویید این سخن تلخ و غم انگیز است
    مگر می این چراغ بزم جان مستی نمی‌آرد
    مگر افیون افسونکار
    نهال بیخودی را در زمین جان نمی‌کارد
    مگر این می‌پرستی‌ها و مستی‌ها
    برای یک نفس آسودگی از رنج هستی نیست
    مگر دنبال آرامش نمی‌گردید
    چرا از مرگ می‌ترسید
    کجا آرامشی از مرگ خوشتر کس تواند دید
    می و افیون فریبی تیزبال و تند پروازند
    اگر درمان اندوهند
    خماری جانگزا دارند
    نمی‌بخشند جان خسته را آرامش جاوید
    خوش آن مستی که هوشیاری نمی‌بیند
    چرا از مرگ می‌ترسید
    چرا آغوش گرم مرگ را افسانه می‌دانید
    بهشت جاودان آن جاست
    جهان آن جا و جان آن جاست
    گران خواب ابد در بستر گلوی مرگ مهربان آن جاست
    سکوت جاودانی پاسدار شهر خاموشی است
    همه ذرات هستی محو در رویای بی رنگ فراموشی است
    تنه فریادی نه آهنگی نه آوایی
    نه دیروزی نه امروزی نه فردایی
    جهان آرام و جان آرام
    زمان در خواب بی فرجام
    خوش آن خوابی که بیداری نمی بیند
    سر از بالین اندوه گران خویش بردارید
    در این دوران که آزادگی نام و نشانی نیست
    در این دوران که هر جا هر که را زر در ترازو زور در بازوست
    جهان را دست این نامردم صدرنگ بسپارید
    که کام از یکدیگر گیرند و خون یکدیگر ریزند
    درین غوغا فرومانند و غوغاها برانگیزند
    سر از بالین اندوه گران خویش بردارید
    همه بر آستان مرگ راحت سر فرود آرید
    چرا آغوش گرم مرگ را افسانه میدانید
    چرا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانید
    چرا از مرگ می ترسید

  14. این کاربر از fa110135 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #4458
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    پست ها
    62

    پيش فرض

    آه‌های آتشینم پرده‌های شب بسوخت
    بر دل آمد وز تف دل هم زبان هم لب بسوخت
    دوش در وقت سحر آهی برآوردم ز دل
    در زمین آتش فتاد و بر فلک کوکب بسوخت

  16. #4459
    آخر فروم باز ŞHÍЯÍŃ's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2011
    محل سكونت
    یه کلــبــه کوچــیکـــ
    پست ها
    3,317

    پيش فرض

    قانون تو تنهایی من است

    و تنهایی من قانون عشق

    و عشق ارمغان دلدادگیست

    و این سرنوشت تنهاییست

  17. 2 کاربر از ŞHÍЯÍŃ بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  18. #4460
    آخر فروم باز ŞHÍЯÍŃ's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2011
    محل سكونت
    یه کلــبــه کوچــیکـــ
    پست ها
    3,317

    پيش فرض

    می رسد روزي كه بي من روزها را سر كني
    مي رسد روزي كه مرگ را باور كني

    مي رسد روزی كه تنها در كنار قبر من
    شعر هاي كهنه ام رامو به مو از بر كني

  19. این کاربر از ŞHÍЯÍŃ بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •