ابري بالاي سرت گرفتم
گفتم:
گنجشكي در قلبم لانه كرده
چتري روي سرت گرفت
گفت:
دوستت دارم
رفتيد
ابرم روي سرم
خيس خيس خيس
نبضم گنجشك مي زند
ابري بالاي سرت گرفتم
گفتم:
گنجشكي در قلبم لانه كرده
چتري روي سرت گرفت
گفت:
دوستت دارم
رفتيد
ابرم روي سرم
خيس خيس خيس
نبضم گنجشك مي زند
گیسوی تو روی شانه تا می لرزد
در عرش دل و دست خدا می لرزد
در تو چه شرابی است که با دیدن تو
زانوی تمام تاک ها می لرزد
پرواز چه لذتی دارد
وقتی
زنبور کارگری باشی
که نتوانی
عاشق ملکه بشوی...!
می خراشی و می خراشندت
به دنبال گنجی که گفته اند
در پس پیشانی . . .
هرگز نیافتیم.
گفتی دوستت دارم؛
رفتی، نگفتی تا کِی.....
شعر واژگون میگویی
شب را بردهای کجا؟
.....
من زنبیل گذاشته بودم
تو به چشم چپم میخندی
به چشم راستم اخم میکنی
من ستاره بافتهام
باز اندازهات نیست
روزها تنت کن
آسمان را
Last edited by iAR11; 27-05-2009 at 06:49.
بالی برای پرواز ندارم
حسرتش را که میتوانم داشته باشم؟
نکند این را هم میخوای از من بگیری؟
از مه که گذشتیم
تو از باران و ابر نبودی
خیس میشوم از باران
از مه
تو اما
میشکنیام...
محکم بگیر دستم را
و احساسم را لحظهای باور کن
همین یک لحظه
رسیدن به تو غنیمت است
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)