در اطراف ما ازدحام آدم ها
و هنگامه ی روزانه
و عجیب آزارنده است
سوتی که به صدار در می آید
پنداری سگی زوزه می کشد
خشمگینانه تر ، فرساینده تر :
چه کابوس غریبانه ای ست زندگی
در لحظه مرگ
و آن کابوس شب پیش
تنها تا کمر گاه من رسیده بود
و امروز تا ستارگان قد کشیده است ،
تا ارتفاع حقیقی آن