داستان "انتي ميج"
اينم بگم كه من تلفظ درست magina رو نفهميدم ولي فك كنم همون مگينا درست باشه نه مجينا (حالا اگه مجينا هست به بزرگي خودتون ببخشيد
.gif)
..در ضمن منظور از مگينا همون anti magi و منظور از ترور بليد همون soul keeper هست..يه چيز ديگه اين كه قسمت اخرش هموني نيست كه در متن بود ولي منظور متن همين بود كه نوشتم
"مگينا" و "تروربليد" پسر هاي دو قلو يك پيامبر بزرگ بودند كه با اختيارات خدايي كه داشتند خوشحال بودند.."ترور بليد" با توانايي تغيير در نيروهاي حياتي و "مگينا" با توانايي دستگاري انرژي..تمرين بيش از حد "مگينا" توانايي هاي او(سحرها) را به تدريج افزايش داد و مقاومتهاي بنياديش بالا رفت به طوري كه به او توانايي منحصر به فردي اعطا شد كه ميتوانست سريع تر از نور (خودش) حركت كند..در همان موقع ها "ترور بليد" به سمت نيروهاي تاريكي سقوط ميكند.."مگينا" صداهاي نيروهاي اهريمني را با يك قيمت مناسب جواب ميدهد تا بتواند برادر خود را دوباره باز گرداند(بخرد)..تمام نيروهاي خودي به خاطر اين حادثه تلخ خود را مجازات ميكنند.
به اوج رسيدن "مگينا" در اخر و مجبور كردن دشمن خودش را براي بيدار كردن هيچ و پوچ و گرفتن برادرش از دست انها همچنان ادامه دارد ...