تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: --

راي دهنده
0. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • --

    0 0%
  • --

    0 0%
صفحه 442 از 469 اولاول ... 342392432438439440441442443444445446452 ... آخرآخر
نمايش نتايج 4,411 به 4,420 از 4685

نام تاپيک: ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!

  1. #4411
    آخر فروم باز frnsh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    3,823

    پيش فرض

    یه خاطره جالب
    نقل از یکی دوستام

    یکی از دوستام می گفت زمان دانشجویی (2 سال پیش ) تو خوابگاه و تو اتاق ما بحث اظهار روح شد و یکی از بچه ها که ادعا می کرد می تونه روح اظهار کنه یه تیکه مقوا اورد و حروف الفبا رو روش نوشت و یه استکان هم گذاشت رو مقوا و به ما گفت انگشتاتون رو بگیرید طرف استکانه و خودش شرو ع کرد به ورد خوندن ( به ما می گفت من روح اظهار می کنم) اون وقت می بیننین چه جور با سوالاتی که من ازش می کنم با حرکت دادن استکان و رفتن رو حروف جوابمو میده .

    خلاصه ما همگی هم ( 6 نفر بودیم ) حسابی ترسیده بودیم . خلاصه هر کاری کرد روحه ظاهر نشد که نشد

    چند روز بعدش من و یکی از دوستام تصمیم گرفتیم که سربه سر همون رفیقمون بزاریم .

    اومدیم ( من و دوستم چی کار کردیم :

    تو اتاقمون یه کمد بود ما هم چند تا شیشه نوشابه گذاشتیم بالای کمد و به همشون بند وصل کردیم و بند رو اوردیم وسط اتاق ....

    بعد بچه ها رو صدا زدیم که بیاین حدود 7 نفری جمع شدم ( اون طرف هم که ادعاش می شد بود ). ولش یه نیم ساعتی درباره جن صحبت کردیم تا فضا حسابی مخوف بشه بعدش..

    خلاصه من گفتم می خوام روح اظهار کنم .یه تکه مقوا اوردم و مثل مراحل قبل - چراغ هم خاموش کردیم و رفتیم تو حس یه چند دقیقه ای که گذشت و بچه ها همه تو حس بودن و حسابی سکوت حکمفرما بود . من گفتم ایا روحی در این اتاق وجود دارید اگر هست یه علامتی بدهد ( 3 بار اینو تکرار کردم با هماهنگی رفیقم )
    خلاصه تا اینو رو تکرار کردم دوستم یه دفعه بند ها رو کشید و شیشه نوشابه ها افتاد رو کمد اهنی و تو اون سکوت چه صدایی می داد .
    باید اونجا بودین و می دیدین هر کی از یه طرف فرار می کرد .

    یکی می گفت یا امام زمان - یکی سجده کرده بود و می گفت توبه خدایا.... خلاصه یه اوضاعی بود ( کل خوابگاه بیدار شدن )

    و من و دوستم هم مرده بودیم از خنده ........

    بعد از روشن شدن ماجرا توسط ما - چندتاشون باهمون قهر کردن
    خیلی قشنگ بود من که مردم از خنده! چه پاکار!!

    نه بابا هیچی بارش نیست. از خودم میخوره.

    گفتم. اما دستش تو دماغش بود حالم بد شد
    __________________________________________________ ___
    این بچه خواهرم مبینا رو ثبت نام مهد کردیم. بعد گفتن باید تست انگل بگیریم.
    رفتیم و یک قوطی دادن. بچه خواهرم گفت این چیه؟
    گفتم اقای دکتر گفته مبینا باید اینو واسمون پر چیز کنه تا من(منظور دکتره) بخورم ببینم اگر خوشمزه بود بری مهد.
    خلاصه اولیشو که بردیم بدیم مبینا هم اومد تو.
    منشیه یک قوطی دیگه برای نوبت دوم داد.
    مبینا یهو گفت: من میدونم این چیه. داییم گفته باید بدیم اقای دکتر بخوره. اگر خوشمزه بود من برم مهد.
    یهو دکتره قرمز شد و منشی هم زد زیر خنده.
    منم دست مبینا رو گرفتم و فرااااااااااااااار...
    _________________________
    سوتی دوم آزمایش انگل:
    این قوطیه (نوبت سومش) توش پر بود.
    پسر عموم دید گفت این چیه؟ آخه تو پلاستیک بود گذاشته بودم رو میز تا برم بدم.
    منم بهش گفتم اینا تیر تفنگ بادیه مگه نمیبینی؟ میخوام بعد افطار بریم تیر بزنیم.
    پسر عموم ذوق کرد تو یک حرکت انتحاری درش رو باز کرد و محتویاتش به صورت یک تیکه افتاد کف دستش.
    جالب اینکه نفهمید چیه و وقتی کف دستش بود میپرسید اینا چیه؟؟؟
    من رو زمین افتاده بودم داشتم از خنده پر پر میزدم. مامانم رفت نجاتش داد.
    _______________________________________
    موقع تحویل قوطی شماره ی 3؛ بی اختیار به منشی گفتم نوش جان
    اونم در جواب گفت ممنون. بعدش حالیش شد چی شده. ولی طفلک خندید هیچی نگفت.
    _______________________________________
    سوتی آخر:
    دیروز با دوستم طبیعی از سوپر مارکت ساندیس خریدیم و خوردیم. بعدش متوجه گندش شدیم.
    خیلی باحال بود!

    منم یه سوتی دادم ولی جدی نگیرین اون لحظه تو باغ نبودم .
    یکی دو سال پیش وقی داشتم میومدم ایران تو گمرک دریایی کیش رفتم پاسپورتم رو دادم به یاره طرف چنتا سوال پرسید یه چنتا چیز گفتو پاسپورتو پس داد اومدم برم سرمو انداختم پایین مامورم دستشو کشید برای پاسپورت نفر بعد که من یهو فکر کردم میخواد دست بده............یهو برگشتم عقب دست یارو رو گرفتم و چون سرم پایین بود نفهمیدم چه خبره چند ثانیه همین طوری دست یارو گرفته بودم مردمم منو هاجو واج نگاه میکردن . تا ماموره گفت نفر بعد که دو قرونیم افتاد و در رفتم .بیمزه بود نه
    نه قشنگ بود!! تو اون لحظه اگه من بودم این شکلی میشدم: بعد ماموره به اتفاق مردم اینطوری:

  2. #4412
    آخر فروم باز sada's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    چطور مگه؟
    پست ها
    1,449

    پيش فرض

    خوب اینم دومین سوتی من که اینجا مینویسمش. البته بگم این سوتی که نمیشه حساب کرد ولی چون تصویری هم هست باحال تر میشه.

    روزی از روزها از قضا زد و با دوستان تشریف بردیم تخت جمشید برای اردوی شبانه در مخضر کوروش و داریوش

    بعد وسطای شب دیگه خیلی خوش خوشانمون شده بود گفتیم بیاییم مسابقات ورزشی اجرا کنیم هم گرم شیم هم حوصله را گرم کنیم

    بعد از اجرای مسابقات دو میدانی و جودو و کشتی نوبت به خرپشته رسید

    ما هم اومدیم پیش دوستان ابراز خود نمایی نماییم گفتم یکی بیاد خم شه می خوام بپرم

    بعدم رفتیم کلی عقب تر هی هم به اون که خم شده بود می گفتم سرتو بده تو که پام گیر نکنه به کلت

    بعد با یاد خدا شروع کردیم به دویدن بعد نزدیک دوستم که رسیدم پریدم و ...................................

    .................................................. .................................................. .................

    .................................................. .................................................. .................

    ....>

    دیگه خودتون با وضعی که من دارم تو فضا که تو عکس هم می بینید قسمت های فرود رو مجسم کنید

    تا الان هم هنوز زانو و دستم درد میکنه.ولی به این عکسه می ارزید.

  3. #4413
    آخر فروم باز alborz_k's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    پست ها
    3,356

    پيش فرض

    خوب اینم دومین سوتی من که اینجا مینویسمش. البته بگم این سوتی که نمیشه حساب کرد ولی چون تصویری هم هست باحال تر میشه.

    روزی از روزها از قضا زد و با دوستان تشریف بردیم تخت جمشید برای اردوی شبانه در مخضر کوروش و داریوش

    بعد وسطای شب دیگه خیلی خوش خوشانمون شده بود گفتیم بیاییم مسابقات ورزشی اجرا کنیم هم گرم شیم هم حوصله را گرم کنیم

    بعد از اجرای مسابقات دو میدانی و جودو و کشتی نوبت به خرپشته رسید

    ما هم اومدیم پیش دوستان ابراز خود نمایی نماییم گفتم یکی بیاد خم شه می خوام بپرم

    بعدم رفتیم کلی عقب تر هی هم به اون که خم شده بود می گفتم سرتو بده تو که پام گیر نکنه به کلت

    بعد با یاد خدا شروع کردیم به دویدن بعد نزدیک دوستم که رسیدم پریدم و ...................................

    .................................................. .................................................. .................

    .................................................. .................................................. .................

    ....>

    دیگه خودتون با وضعی که من دارم تو فضا که تو عکس هم می بینید قسمت های فرود رو مجسم کنید

    تا الان هم هنوز زانو و دستم درد میکنه.ولی به این عکسه می ارزید.

    همون جور با سر اومدی زمین؟؟؟؟
    هنوز زنده ای؟؟؟
    بیشتر مراقب خودت باش تو بالاخره کار دست خودت می دی

  4. #4414
    آخر فروم باز Vahid67's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2007
    محل سكونت
    پاي كامپيوتر
    پست ها
    2,737

    پيش فرض

    من زیاد سوتی نمیدم ولی همیشه این تاپیک رو می خونم
    خاطره :
    امروز که داشتیم من و رفیقم به آقای قالیباف تو متر کردن خیابونا کمک می کردیم یه صحنه جالب دیدیم.....
    صحنه رو اینجوری تصور کنین که یه دونه تیر چراغ برق وسط پیاده رو و یه مادر و بچه که دست هم رو گرفتن و دارن تو پیاده رو راه میرن
    این مامانه دقیقاً مماس تیر چراغ برق رد شد بچه هم با مخ رفت تو تیر چراغ برق ولو شد وسط خیابون منو رفیقم هم از خنده داشتیم میمردیم .....

    ببخشید اگه بلد نیستم قشنگ تعریف کنم...
    Last edited by Vahid67; 23-09-2008 at 14:17.

  5. #4415
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Jul 2007
    پست ها
    90

    پيش فرض

    خوب اینم دومین سوتی من که اینجا مینویسمش. البته بگم این سوتی که نمیشه حساب کرد ولی چون تصویری هم هست باحال تر میشه.

    روزی از روزها از قضا زد و با دوستان تشریف بردیم تخت جمشید برای اردوی شبانه در مخضر کوروش و داریوش

    بعد وسطای شب دیگه خیلی خوش خوشانمون شده بود گفتیم بیاییم مسابقات ورزشی اجرا کنیم هم گرم شیم هم حوصله را گرم کنیم

    بعد از اجرای مسابقات دو میدانی و جودو و کشتی نوبت به خرپشته رسید

    ما هم اومدیم پیش دوستان ابراز خود نمایی نماییم گفتم یکی بیاد خم شه می خوام بپرم

    بعدم رفتیم کلی عقب تر هی هم به اون که خم شده بود می گفتم سرتو بده تو که پام گیر نکنه به کلت

    بعد با یاد خدا شروع کردیم به دویدن بعد نزدیک دوستم که رسیدم پریدم و ...................................

    .................................................. .................................................. .................

    .................................................. .................................................. .................

    ....>

    دیگه خودتون با وضعی که من دارم تو فضا که تو عکس هم می بینید قسمت های فرود رو مجسم کنید

    تا الان هم هنوز زانو و دستم درد میکنه.ولی به این عکسه می ارزید.
    این عکستو باید بذاری تو تاپیک شکار لحضه ها

  6. #4416
    پروفشنال Hamed-Beckham's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    UnDeRGrOuND
    پست ها
    849

    پيش فرض

    با سلام .
    راستش خیلی دوست دارم همه ی سوتی هامو بنویسم ولی حیف که خدمت سربازی نمی زاره
    اینم یه سوتی از مدیران سایت ! :

    بدون شرح :


  7. #4417
    آخر فروم باز alil1369's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    متغییر !!
    پست ها
    1,593

    13

    سلام
    این که میخوام یگم داستان ه و اصلا سوتی نیست ولی جالب ه !!

    امروز داشتم تو شهرک ول میگشتم دیدم همه دخترا جمع شدن یه جا ،یه سری هم دارن میدون اونجا !!! همه جیغ و داد !!!
    همه موبایلاشون تو دست فیلم ، عکس !!!!!!!
    منو میگی گفتم یا دعوا س یا یه هنر پیشه ای چیزی دیدن !!!! (دخترای ندید بدید !!!بعضی اشون)
    برام جالب شد رفتم جلو از یکی که پیشم بود پرسیدم چه خبره اونجا ؟
    دختره با چه شوغ و حالی گفت نمیدونی حبیب ه !!!
    حبیب کیه !!
    بابا حبیب خواننده !!!!!
    اومده اینجا چیکار ( من قبلا شنیده بودم یکی از خواننده های اون طرفی اومده ایران )
    ولی با خودم گفتم حبیب که نمیتونه بیاد !!! محمد خردادیان اومد اونطوری شد حبیب بیاد که یه جایی ش پاره میشه !!!
    جالب شد برام رفتم جلوتر مگه راه بود !!
    خیلی صحنه باحالی بود همه دخترا داشتن با موبایل حرف میزدن یکی میگفت مامان پاشو بیا عشقت اومده ایران ، اون یکی میگفت سریع پاشو بیا من نگه ش میدارم تا تو برسی به مژگان و پریسا هم زنگ بزن
    یکی حالش بد شده بود
    داستانی بود !! جای گشت ارشاد و درشهر خالی
    خیلی جای(منطقه) باحالی بود جای همگی خالی
    چه خبر بود حیف که M600 دم دوربین نداشت فیلم بگیرم براتون
    انقدر خنده بودااااااا که نگو
    به هر حال رفتم جلوتر دیدم بابا این که محمد پسرش هست !! حبیب کو پس !!؟
    دوباره از یکی دیگه پرسیدم گفت نه بابا شلوغش کردن فقط پسرشه (منم شک کرده بودم که حبیب نمیتونه بیاد)
    خلاصه من با محمد و پدرش یه بار اشنا و هم صحبت شدیم ( تو کنسرت دوبی ش من تو بک استیج بودم دعواش شد حبیب با یکی از مسولای اونجا سر ساعت ورود و اجراش خلاصه یه دوربین دادن دست ما گفتن برو ازش عکس بگیر حواسشو پرت کن شر رو کم کن !! )
    خلاصه .........
    برگردیم تو شهرک !!
    هیچی دیگه حجاب که وجود نداشت همه از خونه ها ریخته بودن اونجا ....... شانس نداریم اگه اونجا استخر بود قول میدادم همه با مایو و بیکینی میریختن بیرون
    دیگه فقط 2تا دختر باهاش بودن میدیدینشون اینطوری میشدین !! کم سن بودن ولی ........(اصلا نمیشه توضیح داد) خدا رحم کنه !!
    همه از سرو کولش بالا میرفتن (ندید بدیدا)

    پایان

  8. #4418
    ناظر انجمن عکاسی masoudtr's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    نقطه مرزی
    پست ها
    4,562

    پيش فرض

    یعنی پسر حبیب اومده بود ایران؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟
    تو فرودگاه نگرفته بودنش ؟
    من که باور نمیکنم

  9. #4419
    آخر فروم باز M.etallic.A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    کره زمین
    پست ها
    3,962

    پيش فرض

    سلام
    این که میخوام یگم داستان ه و اصلا سوتی نیست ولی جالب ه !!

    امروز داشتم تو شهرک ول میگشتم دیدم همه دخترا جمع شدن یه جا ،یه سری هم دارن میدون اونجا !!! همه جیغ و داد !!!
    همه موبایلاشون تو دست فیلم ، عکس !!!!!!!
    منو میگی گفتم یا دعوا س یا یه هنر پیشه ای چیزی دیدن !!!! (دخترای ندید بدید !!!بعضی اشون)
    برام جالب شد رفتم جلو از یکی که پیشم بود پرسیدم چه خبره اونجا ؟
    دختره با چه شوغ و حالی گفت نمیدونی حبیب ه !!!
    حبیب کیه !!
    بابا حبیب خواننده !!!!!
    اومده اینجا چیکار ( من قبلا شنیده بودم یکی از خواننده های اون طرفی اومده ایران )
    ولی با خودم گفتم حبیب که نمیتونه بیاد !!! محمد خردادیان اومد اونطوری شد حبیب بیاد که یه جایی ش پاره میشه !!!
    جالب شد برام رفتم جلوتر مگه راه بود !!
    خیلی صحنه باحالی بود همه دخترا داشتن با موبایل حرف میزدن یکی میگفت مامان پاشو بیا عشقت اومده ایران ، اون یکی میگفت سریع پاشو بیا من نگه ش میدارم تا تو برسی به مژگان و پریسا هم زنگ بزن
    یکی حالش بد شده بود
    داستانی بود !! جای گشت ارشاد و درشهر خالی
    خیلی جای(منطقه) باحالی بود جای همگی خالی
    چه خبر بود حیف که M600 دم دوربین نداشت فیلم بگیرم براتون
    انقدر خنده بودااااااا که نگو
    به هر حال رفتم جلوتر دیدم بابا این که محمد پسرش هست !! حبیب کو پس !!؟
    دوباره از یکی دیگه پرسیدم گفت نه بابا شلوغش کردن فقط پسرشه (منم شک کرده بودم که حبیب نمیتونه بیاد)
    خلاصه من با محمد و پدرش یه بار اشنا و هم صحبت شدیم ( تو کنسرت دوبی ش من تو بک استیج بودم دعواش شد حبیب با یکی از مسولای اونجا سر ساعت ورود و اجراش خلاصه یه دوربین دادن دست ما گفتن برو ازش عکس بگیر حواسشو پرت کن شر رو کم کن !! )
    خلاصه .........
    برگردیم تو شهرک !!
    هیچی دیگه حجاب که وجود نداشت همه از خونه ها ریخته بودن اونجا ....... شانس نداریم اگه اونجا استخر بود قول میدادم همه با مایو و بیکینی میریختن بیرون
    دیگه فقط 2تا دختر باهاش بودن میدیدینشون اینطوری میشدین !! کم سن بودن ولی ........(اصلا نمیشه توضیح داد) خدا رحم کنه !!
    همه از سرو کولش بالا میرفتن (ندید بدیدا)

    پایان
    میتونم حدس بزنم اون کم سنها داشتن چیکار میکردن دخترن دیگه چه میشه کرد. راستی من جای تو بودم سریع زنگ میزدم به 110 و امر به معروف و گشت ارشاد و پلیس امنیت و وزارت اطلاعات و موبایل قاضی مرتضوی و سردار رادان و ......

  10. #4420
    داره خودمونی میشه neo_345's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    پست ها
    38

    پيش فرض

    سلام
    این که میخوام یگم داستان ه و اصلا سوتی نیست ولی جالب ه !!

    امروز داشتم تو شهرک ول میگشتم دیدم همه دخترا جمع شدن یه جا ،یه سری هم دارن میدون اونجا !!! همه جیغ و داد !!!
    همه موبایلاشون تو دست فیلم ، عکس !!!!!!!
    منو میگی گفتم یا دعوا س یا یه هنر پیشه ای چیزی دیدن !!!! (دخترای ندید بدید !!!بعضی اشون)
    برام جالب شد رفتم جلو از یکی که پیشم بود پرسیدم چه خبره اونجا ؟
    دختره با چه شوغ و حالی گفت نمیدونی حبیب ه !!!یگه حجاب که وجود نداشت همه از خونه ها ریخته بودن اونجا ....... شانس نداریم اگه اونجا استخر بود قول میدادم همه با مایو و بیکینی میریختن بیرون
    دیگه فقط 2تا دختر باهاش بودن میدیدینشون اینطوری میشدین !! کم سن بودن ولی ........(اصلا نمیشه توضیح داد) خدا رحم کنه !!
    همه از سرو کولش بالا میرفتن (ندید بدیدا)

    پایان
    اینو یا خود حبیب نوشته یا بچش آخه کی حبیب و محل می کنه جون مادرت

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •