بی تودلتنگی به چشمانم سماجت می كند
وای دل چون كود كی بی تو لجاجت می كند
اشتیاق دیدن تو میل خاموشی نكرد
هیچوقت عشقت به دل فكر فراموشی نكرد
عشق من با تو به میزان تقدس می رسد
بی حضورت دل به سر حد تعرض می رسد
دوستت دارم برای من كلامي تازه نیست
حد عشقت را برایم هیچ چیز اندازه نیست
در غیاب تو غریبانه فراغت می كشم
بر گذشت لحظه ها طرحی ز طاقت می كشم
با تنفس در هوای تو هنوزم قانعم
ابتلای سینه را اینگونه از غم مانعم
چشمهای مهربان تو فراموشم نشد
هیچكس جز یاد تو بی تو هم آغوشم نشد
منتو را با التهاب سینه ام فهمیده ام
ساده گویم خویش را با بودنت سنجیده ام