تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دانلود فیلم جدید
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام
ماهان سرور
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 440 از 934 اولاول ... 340390430436437438439440441442443444450490540 ... آخرآخر
نمايش نتايج 4,391 به 4,400 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #4391
    داره خودمونی میشه snow-boy's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2010
    محل سكونت
    tehran-iran
    پست ها
    52

    پيش فرض

    از تو سخن از به آرامی
    از تو سخن از به تو گفتن
    از تو سخن از به آزادی
    وقتی سخن از تو می گویم
    از عاشق از عارفانه می گویم
    از دوستت دارم
    از خواهم داشت
    از فکر عبور در به تنهایی
    من با گذر از دل تو می کردم
    من با سفر سیاه چشم تو زیباست
    خواهم زیست
    من با به تمنای تو خواهم ماند
    من با سخن از تو
    خواهم خواند
    ما خاطره از شبانه می گیریم
    ما خاطره از گریختن در یاد
    از لذت ارمغان در پنهان
    ما خاطره ایم از به نجواها
    من دوست دارم از تو بگویم را
    ای جلوه ی از به آرامی
    من دوست دارم از تو شنیدن را
    تو لذت نادر شنیدن باش
    تو از به شباهت از به زیبایی
    بر دیده تشنه ام تو دیدن باش

  2. #4392
    داره خودمونی میشه snow-boy's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2010
    محل سكونت
    tehran-iran
    پست ها
    52

    پيش فرض

    شتاب مکن
    که ابر بر خانه ات ببارد
    و عشق
    در تکه ای نان گم شود
    هرگز نتوان
    آدمی را به خانه آورد
    آدمی در سقوط کلمات
    سقوط می کند
    و هنگام که از زمین برخیزد
    کلمات نارس را
    به عابران تعارف می کند
    آدمی را توانایی
    عشق نیست
    در عشق می شکند و می میرد

  3. #4393
    داره خودمونی میشه snow-boy's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2010
    محل سكونت
    tehran-iran
    پست ها
    52

    پيش فرض

    چه سرگردان است این عشق
    که باید نشانی اش را
    از کوچه های بن بست گرفت
    چه حدیثی است عشق
    که نمی پوسد و افسرده نیست
    حتی آن هنگام
    که از آسمان به خانه آوار
    شود

  4. 3 کاربر از snow-boy بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #4394
    داره خودمونی میشه snow-boy's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2010
    محل سكونت
    tehran-iran
    پست ها
    52

    پيش فرض

    هر دارو که علاج بود
    در خانه داشتم
    اما تنم در باد
    به تماشای غزلهای آخر می رفت
    امروز را بی تو خفتم
    فردا که خاک را به باد بسپارند
    تو را یافته ام
    مگر تو نسیم ابر بودی
    که تو را در باران گم کردم ؟

  6. 3 کاربر از snow-boy بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #4395
    داره خودمونی میشه snow-boy's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2010
    محل سكونت
    tehran-iran
    پست ها
    52

    پيش فرض

    خانه ی روشن ،‌ خداحافظ
    سرزمین من ،‌ خداحافظ
    روزای خوبت بگو کجا رفت
    تو قصه ها رفت ، یا از این جا رفت
    انگار که اینجا هیچی زندیه نیست
    گریه فراوون ،‌ وقت خنده نیست
    گونه ها خیسه ،‌ دل ها پاییزه
    بارون قحطی از ابر می ریزه
    همه عزادارا سر به گریبون
    مردا سر دار زنا تو زندون
    انگار که شبه ،‌ هر روز هفته
    از هر خونه ای عزیزی رفته
    همه با هم قهر ، همه از هم دور
    روزا مثل شب ،‌ شب ها سوت و کور
    نه تو آسمون ، نه رو زمینیم
    انگار که خوابیم ، کابوس می بینیم
    از زمین دوریم ، از زمان جدا
    حتی نمی اییم به یاد خدا
    روزای روشن ، خداحافظ
    سرزمین من ، خداحافظ
    نوبت میگیریم ، گیج و بی هدف
    واسه مردنم ، باید رفت تو صف
    روزها و شب ها این جور می گذرن
    هر جا که می خوان ما رو می برن
    آخه تا به کی آروم بشینیم
    حسرت بکشیم ، گریه ببینیم
    ای زن تنها ، مرد آواره
    وطن دل تو است ، شد صد پاره
    پاشو ، کاری کن ، فکر چاره باش
    فکر این دل پاره پاره باش





  8. #4396
    داره خودمونی میشه neko_24's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2010
    محل سكونت
    دهكده نت
    پست ها
    48

    پيش فرض

    دلم گرفتهاز روزگار دلم گرفته ازاین تکرار دلم گرفتهدلم می خواد گریه کنم بارون ببار دلم گرفتهدلم می خواد گریه کنم گریه کنم گریه کنم برای گم کردن خویش رها شدن از کم و بیش جدا از این مردم شدن برای در خود گم شدنبهانه ی گریه می خوام بهانه ی فریاد زدنبیا تو باش ای مهربان بهانه ی گریه من ازمن دیگه هیچ چیزنمونده یه قصه ام صد باره خوندهامروز هوا هوای گریست گونه هام رو بارون پوشوندهابر غمم بارون نمیشه درد سکوت درمون نمیشهبخون برام از پشت شیشه درد سکوت درمون نمیشه
    Last edited by neko_24; 20-04-2010 at 22:06.

  9. #4397
    آخر فروم باز mmiladd's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    محل سكونت
    اُتاقم..!
    پست ها
    4,103

    پيش فرض ..

    و من برگ بودم كه توفان گرفت و ديدم كه اين قصه پايان گرفت
    بهار تو آمد به ديدار من و آخر مرا از زمستان گرفت
    كوير تنت را به باران زدند تن آسمان از عطش جان گرفت
    تو مي رفتي و چشم من چشمه بود و من خيس بودم كه باران گرفت
    عجب بارشي بود بر جان من كه چون رودي از عشق جريان گرفت
    هواي تو بود و خيال تو بود كه دست مرا در خيابان گرفت
    حقيقت همين است اي نازنين كه چشمت غزل داد و ايمان گرفت
    تو و كوچه و آن زمستان سرد و من برگ بودم كه توفان گرفت

  10. 2 کاربر از mmiladd بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #4398
    داره خودمونی میشه snow-boy's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2010
    محل سكونت
    tehran-iran
    پست ها
    52

    پيش فرض

    آن روز با تو بودم
    امروز بی توام
    آن روز که با تو بودم
    بی تو بودم


    امروز که بی توام با توام...





  12. 3 کاربر از snow-boy بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #4399

    Dreamland
    Guest

    پيش فرض

    مرا شبیه خودم مثل یک ستاره بکش!

    شبیه من که نشد خط بزن دوباره بکش

    مرا شبیه خودم در میان آتش و دود

    شبیه چشم و دلم غرق صد شراره بکش

    و بعد دست بکش بر شراره ام یک شب

    بسوز و قلب مرا پاره پاره پاره بکش

    و زخم های دلم را ببین و بعد از آن

    لباس بر تن این قلب بی قواره بکش

    بخند!خنده ی تو شعله می زند بر من

    بخند و شعله ی من را به یک اشاره بکش

    برای بودن من عشق را نشانه بگیر

    و خط رد به تن هرچه استخاره بکش

    ببین ستاره شدم با تو ای بهانه ی من

    مرا شبیه خودم!مثل یک ستاره بکش!

    ---------- Post added at 04:07 PM ---------- Previous post was at 04:07 PM ----------

    اي غزل ترين من در کتاب زندگي !

    گم نمي کنم ترا در شتاب زندگي !

    بي تو لحظه هايم از طعم تيرگي پُرند!

    با تو کرده ام عزيز ! انتخاب زندگي

    زندگي لبالب از شعر ناب چشم توست

    تو هميشه با مني اي شراب زندگي !

    روزهاي عمر من بي تو پر کسالتند

    تشنه ي شب توام اي تو آب زندگي !

    آسمان من فقط سهم بال ناز توست

    گم نمي کنم ترا در شتاب زندگي !

    ---------- Post added at 04:08 PM ---------- Previous post was at 04:07 PM ----------

    یک عمر به دنبال جوابی دیگر
    هر روز کشیده ام عذابی دیگر

    هر شب به هوای دیدنت از خوابی
    آسیمه دویده ام به خوابی دیگر

    ---------- Post added at 04:13 PM ---------- Previous post was at 04:08 PM ----------

    دوستت دارم پریشان‌، شانه می‌خواهی چه کار؟

    دام بگذاری اسیرم‌، دانه می‌خواهی چه کار؟


    تا ابد دور تو می‌گردم‌، بسوزان عشق کن‌

    ای که شاعر سوختی‌، پروانه می‌خواهی چه کار؟


    مُردم از بس شهر را گشتم یکی عاقل نبود

    راستی تو این همه دیوانه می‌خواهی چه کار؟


    مثل من آواره شو از چاردیواری درآ!

    در دل من قصر داری‌، خانه می‌خواهی چه کار؟


    خُرد کن آیینه را در شعر من خود را ببین

    شرح این زیبایی از بیگانه می‌خواهی چه کار؟

  14. 4 کاربر از Dreamland بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #4400
    اگه نباشه جاش خالی می مونه iranzerozone's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    Iran-Tehran
    پست ها
    274

    پيش فرض

    همراهت رقصی
    بوسه ی بی مرزی
    سفری تا انتهای بی وزنی
    رقصیدم
    بوسیدم
    من به هنگام گفتن تلخ ترین واژه ها
    معنی دوستت دارم را چه خوب فهمیدم
    ای تو که محتاج نگاهم هستی
    قول دادی تا به صبح با شعر من می رقصی
    ای تو ای همسفر سفر تنهایی
    تپ تپ صدای قلب را تو خوب می دانی
    آن چنان خوشحالم
    آن چنان شعف تا شیره ی تنم وصله زدم
    که دلم می طلبد
    رقص کنم بو سه زنم رگ به رگ جای پاهایت را
    هم درد هم نفس هم روزگار نا همگون خودم
    بگذار بار دگر هیچ نفهمم و بگویم عاشق شده ام
    عاشق و دیوانه ای که خموده به دیوار
    مست از شرابی بی وحشت تند و تن سوز
    غم در سینه اشک بر چشم هایم ریخته شب را به خود می سوزانم
    چون یک فانوس
    من می دانم ... من می دانم ... من دیگر راحت درک می کنم شادکامی را
    معنی زندان بی دیوار دنیا را
    و رهایی تا انجمادی که هر خمره ای دردش را دردل دارد
    مرتکب تو شده ام من اینبار
    تو را من می رقصم
    من تورا مجرم هستم
    من تو را عاقبت می میرم
    آه که نمی دانی چه روزگار تلخی بود شبهای ولگردی
    رسوا ... سرگردان ... وقتی انتهایت خیلی نزدیک باشد
    اصلاً سرانجامم را انگار جلوی چشمانم می دیدم
    اما ... مست ... مشتاق ... مشرور ... می رقصیدم
    می پراندم خاطره را با ذهنم درجام شراب
    می شستم دست از یک معشوق در معراج
    فراموش و سرگردان
    خط به خط زندگی ام من را می کشید تا گورزار تن ها
    تن هایی که از سر تا نوک پا عریان بودند
    تنم خیس از عرق و بوی تن معشوقم بود
    تو را بر خاک خودم کشیده فریاد زدم
    دیگر هیچ دیواری از جنس خاک من نیست
    راهی با همه ی سیلابهای دنیا شده ام
    در همه ی زلزله ها می رقصم
    آتشفشان فریاد من است
    خوشبخت ترین قسمت دنیا هستم

  16. این کاربر از iranzerozone بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است

    a@s

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •