آی گفتی....خیلی مطلب خوبی بود صنم جانسلام به همگی
ونوس خانم دستت درد نکنه خیلی ممنون
این متن را در مجله موفقیت خواندم گفتم بد نیست شما هم آن را بخونید
مامان بابا داشتند تلویزیون نگاه می کردند که مامان گفت : من خسته ام و دیگه دیر وقته می رم که بخوابم.
مامان بلندشد به آشپزخانه رفت مشغول تهیه ساندویچ نهار فردا شد، سپس ظرفها را شست برای شام فردا از فریزر گوشت بیرون آورد قفسه ها را مرتب کرد شکرپاش را پر کرد ظرفها را خشک کرد و در کابینت قرار داد ،کتری را برای صبحانه فردا از آب پر کرد، بعد همه لباسهای کثیف را درماشین لباسشویی ریخت پیراهنی را اتو کرد دکمه لباسی را دوخت اسباب بازیهای روی زمین را جمع و جور کرد ، دفتر چه تلفن را را سر جایش قرار داد گلدانها را آب داد سطل آشغال اتاق را خالی کرد حوله خیسی را روی بند انداخت بعد ایستاد و خمیازه ای کشید کش و قوسی به بدنش داد و به طرف اتاق خواب حرکت کرد.
کنار میز ایستاد یادداشتی برای معلم نوشت مقداری پول برای سفر شمرد و کنار گذاشت کتابی که زیر صندلی افتاده بود برداشت بعد کارت تبریکی برای تولد یکی از دوستان امضاء کرد ودر پاکتی گذاشت و هر دو را در نزدیکی کیف خود قرار داد سپس دندانهایش را مسواک زد. بابا گفت فکر کردم گفتی داری میری می خوابی. مامان در پاسخ گفت درست شنیدی دارم می رم.
بعد چراغ حیاط را روشن کرد ، درها را بست ،پس از آن به تک تک بچه ها سر زد ، چراغها را خاموش کرد لباسهای به هم ریخته را روی چوب رختی آویخت، چورابهای کثیف را در سبد انداخت با یکی از بچه ها که هنوز بیدار بود و تکالیفش را انجام می داد گپی زد ساعت را برای صبح کوک کرد لباسهای شسته شده را پهن کرد جاکفشی را مرتب کرد شش چیز دیگر را به کارهای مهمی که باید انجام میداد اضافه کرد و سپس به دعاو نیایش پرداخت.
درهمان موقع بابا تلویزیون را خاموش کرد و بدون آنکه شخص خاصی را در نظر داشته باشد گفت من می رم میخوابم و بدون توجه به هیج چیز دیگری دقیقا همین کار را انجام داد.



جواب بصورت نقل قول

ولی اگه فرض محال این پست رو خوندین سعی کنید در عید امسال اگه متاهل هستید به خانومتون بیشتر کمک کنید و بیشتر به فکرش باشین و اگر هم مجرد هستید به مامان و خواهرتون و خلاصه به هر کی که زحمت میکشه ... اگه بعضی جاها هم قضیه برعکسه خانوما به /اقایون کمک کنند...



