هفت شب و هفت روز تمام باران آمد
بعد هم پروانهها آمدند
به جاي رفتن به جانب نور
كلمات مرا چيدند بردند براي ماه
ماه ديگر دختر نبود !!!
علي صالحي
هفت شب و هفت روز تمام باران آمد
بعد هم پروانهها آمدند
به جاي رفتن به جانب نور
كلمات مرا چيدند بردند براي ماه
ماه ديگر دختر نبود !!!
علي صالحي
در اين طلوع بي حيا زوال سايه را ببين
اين چه شريك سفره اي كه نان نداده دست تو
براي كوچ آخرت اسب تو را نكرده زين
همسفر تازه تو هرزه كوچه هاي شب
منتظر خسته تو بي خبر خانه نشين
اي تو تمام من من با تو خودي تر از توام
بي تو درخت بي زمين حلقه لخت بي نگين
...
مي خور كه فلك بهر هلاك من و تو
قصدي دارد به جان پاك من و تو
در سبزه نشين و مي روشن ميخور
كاين سبزه بسي وندر خاك من و تو
========
پيكسي جون اين علي صالحي خود نازنينتي ديگه ؟ اره ؟
وقت است كه بنشيني و گيسو بگشايي
تا با تو بگويم غم شب هاي جدايي
...
یکچند ز کودکی به استاد شدیم
یکچند ز استادی خود شاد شدیم
پایان سخن شنو که ما را چه رسید
از خاک بر آمدیدم و بر خاک شدیم
اين مال من بود ! قبول نيست آقا !نوشته شده توسط Alipacino
( شوخي كردم ... عيبي نداره ) .
===========
ممي لعل ندابست و صراحي كان است
جسم است پياله و پرابش جان است
آن جام بلورين كه ز مي خندان است
اشكي ست كه خون دل در آن پنهان است
به نام خداي من
...
تو اگر خدايحقيتو بيا و داورمكُن
شكنم، سرابخوابت، محكِ سيمو زرمكُن
نشويخدايرحمت، تو اگر خدايتاري
كهبهعقلِ كسنگنجد، رهجهلكمترممن
تو اگر حياتبودي، رهعمر، بهر ما بس
تو گرهشديبهخاكم، تو برو رها پرمكن
نهغمِ بهشتداريمنهبدلوصال حوري
تو مرا بحالخود نه، بهرهائيبهترمكن
تو برو بكار خود رس، نهبكار اينجماعت
سر ما گلينخواهد، نهچو خار بر سرمكن
گليدر خزانغربت، تو اگر دميبكاري
ز سرابوقتچيدنبستانو پرپرمكن
سر منببار گاهت، ز هراس، خمنگردد
تو قَدَر شديگمانم، بهيقين، تو باورمكن
...
شرمنده lahij-web جان
من از وسط های کار اومدم شعرهای قبلی رو نخونده بودم. ببخشید
___________________
نمیدونم دلم دیوونه کیست
کجا میگردد و در خونه کیست
نمیدونم دل بشکسته مو(من)
اسیر نرگس مستونه کیست
باباطاهر
تو چه داري ؟
همه چيز
تو چه كم داري ؟ هيچ
بي تو در مي ابم
چون چناران كهن
از درون تلخي واريزم را
كاهش جان من اين شعر من است
آرزو مي كردم
كه تو خواننده ي شعرم باشي
راستي شعر مرا مي خواني ؟
نه ، دريغا ، هرگز
باورنم نيست كه خواننده ي شعرم باشي
كاشكي شعر مرا مي خواندي
بي تو من چيستم ؟ ابر اندوه
بي تو سرگردانتر ، از پژواكم
در كوه
گرد بادم در دشت
برگ پاييزم ، در پنجه ي باد
بي تو سرگردانتر
از نسيم سحرم
از نسيم سحر سرگردان
بي سرو سامان
بي تو - اشكم
دردم
آهم
آشيان برده ز ياد
مرغ درمانده به شب گمراهم
بي تو خاكستر سردم ، خاموش
نتپد ديگر در سينه ي من ، دل با شوق
...
قلب بی حاصل ما را بزن اکسیر مراد___یعنی از خاک در دوست نشانی به من آر
_____________________________
شعر کامل:
ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر___زار و بیمار غمم راحت جانی به من آر
قلب بی حاصل ما را بزن اکسیر مراد___یعنی از خاک در دوست نشانی به من آر
در کمینگاه نظر با دل خویشم جنگ است___زابرو و غمزه او تیر و کمانی به من آر
در غریبی و فراق و غم دل پیر شدم___ساغر می ز کف تازه جوانی به من آر
منکران را هم از این می دو سه ساغر بچشان___وگر ایشن نستانند روانی به من آر
ساقیا عشرت امروز به فردا مفکن___ یا ز دیوان قضا خط امانی به من آر
دلم از دست بشد دوش چو حافظ می گفت___کای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر
هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)