تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 44 از 934 اولاول ... 344041424344454647485494144544 ... آخرآخر
نمايش نتايج 431 به 440 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #431
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    در اين هستي غم انگيز

    وقتي حتي روشن كردن يك چراغ ساده ي « دوستت دارم»

    كام زندگي را تلخ مي كند

    وقتي شنيدن دقيقه اي صداي بهشتي ات

    زندگي را

    تا مرزهاي دوزخ

    مي لغزاند

    ديگر – نازنين من –

    چه جاي اندوه

    چه جاي اگر...

    چه جاي كاش...

    و من

    – اين حرف آخر نيست –

    به ارتفاع ابديت دوستت دارم

    حتي اگر به رسم پرهيزکاري هاي صوفيانه

    از لذت گفتنش امتناع كنم.

  2. #432
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    می بویم گیسوانت را

    تا فرشته ها حسودی کنند به عطر تو.

    شانه می زنم موهایت را

    تا حوری ها سرک بکشند از بهشت برای تماشا.

    شعر می گویم برای تو

    تا کلمات کیف کنند

    مست شوند

    بمیرند.


  3. #433
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    حسودي نمي‌كنم/ نقطه

    نه، من هرگزحسودي نمي‌كنم/ نقطه

    به پيراهن‌ات / نقطه

    يا روسري‌ات/ نقطه

    يا حتي آن پپسي كه در شب تجلي نوشيدي/ نقطه

    من تنها

    ـ تا سرحد مرگ ـ

    حسودي مي كنم به آن كفش‌هاي تايواني پاشنه بلند دوست داشتنی

    که رازهای پیچیده ی راه رفتن را

    در شب مکاشفه

    به تو آموخت

    نه، اين جا ديگر نقطه نمي‌خواهد

  4. #434
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض

    دستهایم هنوز تو را عاشقند
    و به آن احساس
    و به آن لحظه پاک
    همآغوشی با دستهایت
    حسادت میکنند
    کاش باز هم تکرار میشد
    نفس کشیدن
    در آغوش شیرین خاطره با تو بودن

  5. #435
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض

    و تویی همان همیشه مسافر
    بی گلایه و خسته از رفتن
    تنها به دنبال یه مامن
    می ترسی از این دل سپردن
    پای خسته
    چشم گریون
    باز هم بی سر و سامون
    وحتی آسمون هم یه ستاره بهت نمیده
    ولی تو بازم ساکتی بی گلایه
    و باز هم
    تویی همان همیشه مسافر


    Last edited by god_girl; 31-01-2008 at 05:12.

  6. #436
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    شک داری که دلنشین‌ترین زن جهانی
    و مهم‌ترین؟

    شک داری
    تمام کلیدهای جهان از آن ِ من شد
    آنگاه که به تو دست یازیدم؟!


    شک داری
    جهان دگرگون شد
    به گاه گرفتن دستت؟!
    و بزرگترین روز تاریخ و
    زیباترین خبر دنیا بود
    روز ورودت به قلبم؟!




  7. #437
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض

    عشق يعني دائما در اضطراب
    عشق يعني تشنگي در شط آب
    عشق يعني لاله پر پر شدن
    عشق يعني در رهش بي سر شدن
    عشق يعني عاشق شيدا شدن
    عشق يعني گم شدن پيدا شدن
    عشق يعني مبتلا گشتن به درد
    عشق يعني عقل را تو کردي طرد
    عشق يعني هر دمي در جست وجو
    عشق يعني هجرت از من تا او
    عشق يعني حرف او بر روي چشم
    عشق يعني صبر در هنگام خشم
    عشق يعني دلبري دل ماندگي
    عشق يعني غربت واماندگي
    عشق يعني همچو آتش سوختن
    عشق يعني چشم بر او دوختن
    عشق يعني دائما در درد و رنج
    عشق يعني يافتن صد کوه گنج

  8. #438
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض


    برهنه ام
    بپوشانم با عشق
    شهري خالي ام
    پرم کن از ازدحام
    برگي خشکم
    در آخر زمستان
    بلرزانم از آواز پرنده اي
    سرشارم کن
    از شادي
    بگو به باد
    برقصد زير دامنم
    تا بريزد
    از انگشتانم پروانه ها
    مي خواهم تنت
    ننوي خوابم شود
    تا غرق شوم
    در موج دستانت
    برهنه ام
    بپوشانم با عشق.........

  9. #439
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    های شعلهای
    که دود می‌کند
    دودمانم را!
    میوهای که پر می‌کند
    شاخه‌هام را!
    های! جسمی
    که چون شمشیر می‌برد
    و چون آتشفشان
    زیر و زبر می‌کند!
    سینهای که عِطر می‌پراکند
    مثل حلقههای توتون
    و چون توسنی نجیب می‌تازد به سویم!
    به من بگو
    چگونه از امواج طوفان برهم!
    بگو
    چه کنم با تو؟!
    وقتی به تو معتادم!
    بگو پاسخ چیست؟!
    وقتی مرا به مرز جنون کشیده،
    شوق!

    آی بینی‌ات یونانی و
    موهایت اسپانیایی!
    ای زن ِ بی‌مانند
    تا هزاره‌ها!
    ای که برهنه پا می‌رقصی
    در رگ من!
    از کجا آمدی؟!
    چگونه؟!
    چگونه در من در آمدی
    شتابان!
    یگانه رحمت خدا بر من!
    عطشان عشق و عطوفت!
    دردانه‌ام!

    آه ...
    لطف خدا به من بسیار بود!

  10. #440
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    ای زنی که به ترکیب شعر درمی‌شوی!
    بسان شنهای دریا گرمی و
    چون شب قدر گرامی!
    در را بر رویم گشودی و
    عمرم آغاز شد

    چقدر شعرم زیبا شد
    آنگاه که تمدن را آموختم در دستانت
    چه پربار و توانمند شدم
    آنگاه که به من بخشیدت
    خدا!

    شک داری
    که شرارهای از چشمان منی
    و دستانت
    امتداد نورانی دستان من؟!
    شک داری
    تو همان سخنی که خارج شد
    از لبانم؟!
    شک داری که من توام و
    تو منی؟!

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •