تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: --

راي دهنده
0. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • --

    0 0%
  • --

    0 0%
صفحه 439 از 469 اولاول ... 339389429435436437438439440441442443449 ... آخرآخر
نمايش نتايج 4,381 به 4,390 از 4685

نام تاپيک: ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!

  1. #4381
    آخر فروم باز devil_ff2008's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    زیر سایه ی دیکتاتور
    پست ها
    1,094

    پيش فرض

    این سوتی نیست ولی سوژه خنده جالبیه...

    جریان اینه که من و یکی از دوستام ( جوک متحرک ) امروز صبح با هم بودیم. تو اتوبوس نشسته بودیم تقریبا هم شلوغ بود. پشت سر ما یه پسر جوون بود که داشت بلند بلند با موبایل حرف میزد.از اینهایی که تو مکانهای عمومی با موبایل بلند حرف میزنن تا بقیه هم بشنون و چپ و راست چاخان میبندن. قسمتی از حرفهای این آقا که با صدای بلند میگفت طوری که تو کل اتوبوس شنیده میشد : حامد جان امروز تولد منه... به همه عوامل فروش و توزیع کننده ها در سطح کشور اعلام کن به مناسبت تولد من 5 درصد تخفیف داریم. راستی دیروز برات یه محموله فرستادم اگر کمه بگو سه تا تریلی دیگه بفرستم. میخوام تو سطح کشور تمام عوامل فروشمون رو لیست کنم و برات بفرستم .... خلاصه چپ و راست میگفت سطح کشور و بلند بلند لفظ قلم خالی میبست. حالا من و دوستم برمیگشتیم پشت سر و نگاه میکردیم میدیدم یارو یه شلوار لی خمره ای پوشیده با کتونی سفید و پیرن بنفش رنگ و ....
    خلاصه سرتون رو درد نیارم ول کن نبود یه ریز داشت حرف میزد تا اینکه دوستم یهو گوشی رو گذاشت دم گوشش و با صدای بلند شروع کرد حرف زدن . عین حرفاش رو مینویسم : سلام کوفی عنان... چطوری پسر ؟ آخ ببخشید حواسم نبود رئیس سازمان عوض شد. شرمنده. سلام برسون خداحافظ.... دوباره مثلا شماره گرفت و گوشی رو گذاشت دم گوشش... سلام بان کی مون... خوبی ؟ چه خبر از سازمان ملل... خوش میگذره ؟ راستی آبدارخونه سازمان رو کاشی کردید ؟ ساختمان ژنو هم یه کم تعمیرات میخواست. سریع انجام بدید. بان کی مون جان یه چیز دیگه. هفته بعد این محمود ما میاد طرف شما... هواشو داشته باشید. قربان تو ... کاندولیزا رایس رو از طرف من ببوس. خداحافظ..... میخوام صحنه اتوبوس رو براتون توصیف کنم ولی نمیشه. در همین حد بگم کل ملت داشتن غش میکردن از خنده... اون یارو هم بدجوری ضایع شده بود ایستگاه بعدی پیاده شد.... خلاصه همه میخندیدن ... خیلی باحال بود.... جالب این بود که دوستم خودش اصلا نمیخندید و کاملا جدی با تلفن حرف میزد....

    دمت گرم با این دوست باحالت

  2. #4382
    آخر فروم باز nafe-bandar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    بوشهر
    پست ها
    1,460

    پيش فرض

    این سوتی نیست ولی سوژه خنده جالبیه...

    جریان اینه که من و یکی از دوستام ( جوک متحرک ) امروز صبح با هم بودیم. تو اتوبوس نشسته بودیم تقریبا هم شلوغ بود. پشت سر ما یه پسر جوون بود که داشت بلند بلند با موبایل حرف میزد.از اینهایی که تو مکانهای عمومی با موبایل بلند حرف میزنن تا بقیه هم بشنون و چپ و راست چاخان میبندن. قسمتی از حرفهای این آقا که با صدای بلند میگفت طوری که تو کل اتوبوس شنیده میشد : حامد جان امروز تولد منه... به همه عوامل فروش و توزیع کننده ها در سطح کشور اعلام کن به مناسبت تولد من 5 درصد تخفیف داریم. راستی دیروز برات یه محموله فرستادم اگر کمه بگو سه تا تریلی دیگه بفرستم. میخوام تو سطح کشور تمام عوامل فروشمون رو لیست کنم و برات بفرستم .... خلاصه چپ و راست میگفت سطح کشور و بلند بلند لفظ قلم خالی میبست. حالا من و دوستم برمیگشتیم پشت سر و نگاه میکردیم میدیدم یارو یه شلوار لی خمره ای پوشیده با کتونی سفید و پیرن بنفش رنگ و ....
    خلاصه سرتون رو درد نیارم ول کن نبود یه ریز داشت حرف میزد تا اینکه دوستم یهو گوشی رو گذاشت دم گوشش و با صدای بلند شروع کرد حرف زدن . عین حرفاش رو مینویسم : سلام کوفی عنان... چطوری پسر ؟ آخ ببخشید حواسم نبود رئیس سازمان عوض شد. شرمنده. سلام برسون خداحافظ.... دوباره مثلا شماره گرفت و گوشی رو گذاشت دم گوشش... سلام بان کی مون... خوبی ؟ چه خبر از سازمان ملل... خوش میگذره ؟ راستی آبدارخونه سازمان رو کاشی کردید ؟ ساختمان ژنو هم یه کم تعمیرات میخواست. سریع انجام بدید. بان کی مون جان یه چیز دیگه. هفته بعد این محمود ما میاد طرف شما... هواشو داشته باشید. قربان تو ... کاندولیزا رایس رو از طرف من ببوس. خداحافظ..... میخوام صحنه اتوبوس رو براتون توصیف کنم ولی نمیشه. در همین حد بگم کل ملت داشتن غش میکردن از خنده... اون یارو هم بدجوری ضایع شده بود ایستگاه بعدی پیاده شد.... خلاصه همه میخندیدن ... خیلی باحال بود.... جالب این بود که دوستم خودش اصلا نمیخندید و کاملا جدی با تلفن حرف میزد....
    واییییییییییییییییییییییی یی عجب چیزی بود
    ایول مردیم بسکه خندیدیم

  3. #4383
    آخر فروم باز alizshah's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    فعلا هیچ کجا
    پست ها
    5,618

    پيش فرض

    این سوتی نیست ولی سوژه خنده جالبیه...

    جریان اینه که من و یکی از دوستام ( جوک متحرک ) امروز صبح با هم بودیم. تو اتوبوس نشسته بودیم تقریبا هم شلوغ بود. پشت سر ما یه پسر جوون بود که داشت بلند بلند با موبایل حرف میزد.از اینهایی که تو مکانهای عمومی با موبایل بلند حرف میزنن تا بقیه هم بشنون و چپ و راست چاخان میبندن. قسمتی از حرفهای این آقا که با صدای بلند میگفت طوری که تو کل اتوبوس شنیده میشد : حامد جان امروز تولد منه... به همه عوامل فروش و توزیع کننده ها در سطح کشور اعلام کن به مناسبت تولد من 5 درصد تخفیف داریم. راستی دیروز برات یه محموله فرستادم اگر کمه بگو سه تا تریلی دیگه بفرستم. میخوام تو سطح کشور تمام عوامل فروشمون رو لیست کنم و برات بفرستم .... خلاصه چپ و راست میگفت سطح کشور و بلند بلند لفظ قلم خالی میبست. حالا من و دوستم برمیگشتیم پشت سر و نگاه میکردیم میدیدم یارو یه شلوار لی خمره ای پوشیده با کتونی سفید و پیرن بنفش رنگ و ....
    خلاصه سرتون رو درد نیارم ول کن نبود یه ریز داشت حرف میزد تا اینکه دوستم یهو گوشی رو گذاشت دم گوشش و با صدای بلند شروع کرد حرف زدن . عین حرفاش رو مینویسم : سلام کوفی عنان... چطوری پسر ؟ آخ ببخشید حواسم نبود رئیس سازمان عوض شد. شرمنده. سلام برسون خداحافظ.... دوباره مثلا شماره گرفت و گوشی رو گذاشت دم گوشش... سلام بان کی مون... خوبی ؟ چه خبر از سازمان ملل... خوش میگذره ؟ راستی آبدارخونه سازمان رو کاشی کردید ؟ ساختمان ژنو هم یه کم تعمیرات میخواست. سریع انجام بدید. بان کی مون جان یه چیز دیگه. هفته بعد این محمود ما میاد طرف شما... هواشو داشته باشید. قربان تو ... کاندولیزا رایس رو از طرف من ببوس. خداحافظ..... میخوام صحنه اتوبوس رو براتون توصیف کنم ولی نمیشه. در همین حد بگم کل ملت داشتن غش میکردن از خنده... اون یارو هم بدجوری ضایع شده بود ایستگاه بعدی پیاده شد.... خلاصه همه میخندیدن ... خیلی باحال بود.... جالب این بود که دوستم خودش اصلا نمیخندید و کاملا جدی با تلفن حرف میزد....


  4. #4384
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    1,458

    پيش فرض

    بابا انقدر نقل قول نکنید !!!

    من دیشب رفتم مهمونی ولی سوتی ندادم ، اگرم دادم خودم نفهمیدم ،

    فقط به ××× بد جوری گیر دادم آخر سر دوتاشون گفتن ، ××× ( برای جلوگیری از انحراف دوستان ، همچنین زنده ماندن اینجانب همچنین ) ×××

    ولی پس فردا رو بچسب ، اصل سوتی دادنه ، میام براتون تعریف میکنم

    اون پست ههم که شصت نفر نقل قول کردن کار استاد سوتی باز و عزیزمونه هم فوق العاده بود ، کلی حال کردم ، ایکاش من بودم میرفتم رو خط احمدی نژاد با این رفیق باحالت کل مینداختم
    Last edited by e.khafan!; 21-09-2008 at 00:26.

  5. #4385
    پروفشنال omid81's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    زیر منگنه !
    پست ها
    921

    پيش فرض

    این سوتی نیست ولی سوژه خنده جالبیه...

    جریان اینه که من و یکی از دوستام ( جوک متحرک ) امروز صبح با هم بودیم. تو اتوبوس نشسته بودیم تقریبا هم شلوغ بود. پشت سر ما یه پسر جوون بود که داشت بلند بلند با موبایل حرف میزد.از اینهایی که تو مکانهای عمومی با موبایل بلند حرف میزنن تا بقیه هم بشنون و چپ و راست چاخان میبندن. قسمتی از حرفهای این آقا که با صدای بلند میگفت طوری که تو کل اتوبوس شنیده میشد : حامد جان امروز تولد منه... به همه عوامل فروش و توزیع کننده ها در سطح کشور اعلام کن به مناسبت تولد من 5 درصد تخفیف داریم. راستی دیروز برات یه محموله فرستادم اگر کمه بگو سه تا تریلی دیگه بفرستم. میخوام تو سطح کشور تمام عوامل فروشمون رو لیست کنم و برات بفرستم .... خلاصه چپ و راست میگفت سطح کشور و بلند بلند لفظ قلم خالی میبست. حالا من و دوستم برمیگشتیم پشت سر و نگاه میکردیم میدیدم یارو یه شلوار لی خمره ای پوشیده با کتونی سفید و پیرن بنفش رنگ و ....
    خلاصه سرتون رو درد نیارم ول کن نبود یه ریز داشت حرف میزد تا اینکه دوستم یهو گوشی رو گذاشت دم گوشش و با صدای بلند شروع کرد حرف زدن . عین حرفاش رو مینویسم : سلام کوفی عنان... چطوری پسر ؟ آخ ببخشید حواسم نبود رئیس سازمان عوض شد. شرمنده. سلام برسون خداحافظ.... دوباره مثلا شماره گرفت و گوشی رو گذاشت دم گوشش... سلام بان کی مون... خوبی ؟ چه خبر از سازمان ملل... خوش میگذره ؟ راستی آبدارخونه سازمان رو کاشی کردید ؟ ساختمان ژنو هم یه کم تعمیرات میخواست. سریع انجام بدید. بان کی مون جان یه چیز دیگه. هفته بعد این محمود ما میاد طرف شما... هواشو داشته باشید. قربان تو ... کاندولیزا رایس رو از طرف من ببوس. خداحافظ..... میخوام صحنه اتوبوس رو براتون توصیف کنم ولی نمیشه. در همین حد بگم کل ملت داشتن غش میکردن از خنده... اون یارو هم بدجوری ضایع شده بود ایستگاه بعدی پیاده شد.... خلاصه همه میخندیدن ... خیلی باحال بود.... جالب این بود که دوستم خودش اصلا نمیخندید و کاملا جدی با تلفن حرف میزد....
    من نخندیدم ولی حال کردم !


    از این دوستا کم پیدا میشن !

    از دستش ندی ؟ ...

  6. #4386
    آخر فروم باز frnsh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    3,823

    پيش فرض

    دیشب چهار پنج تایی بچه ها با هم نشسته بودیم.
    یکی از بچه ها حرف از بازی جنرال زد و گفت من (یعنی خودش) انقدر جنرال بازی کردم دیگه بهم میگن رضا جنرال
    اون یکی گفت خداییش کانتر برین جمع کنید من امیر کانترم
    منم اومدم یه چیزی بگم گفتم منم ابی ساکرم.
    یهو همه خندیدن. منظورم Soccer یا همون PES2008 خودمون بود.
    شاید باورتون نشه ولی دیشب بابام اومد تو خوابم گفت صابر سوتی دادی.
    خیلی باحال بود!!

    2 3 بار سوتی نوشتیم کسی خوشش نیومد ایندفعه هم میگیم ولی دیگه اینجا پیدامون نمیشه( چاخان دادم در حد پارالمپیک ) :
    آقا با اجازتون این تابستونه علاقه ی ما به موسیقی زیادی گل کرد که نمیشه جمعش کرد تا ساعت 12 1 شب صدای سپیکر کلس ( خیلی بلنده )
    بعد یه روز مامانم رفت بیرون بعد ما اومدیم تو این فرصت فیض صدای فول رو ببریم بعد همینطور داشتیم واسه خودمون گوش میکردیم ییهویی دیدم 1 2 ساعت شد کسی نیمد ( فک کنم همه آخرش رو فهمیدن ) رفتیم چراغ دمه در رو روشن کنم دیدم مامانم دراز کشیده بعد دویدم ضبط کم کردم. خوشبختانه خطر از بیخ گوشمون گذشت

    من با اجازتون وقتی میرم تو حس موزیک پوزیک دیگه در آوردنش مثل جدا کردن ایناست
    عادت کردم وقتی میخوام برم اتاق بغلی پیش مامان بابا چای بخورم یا چیز دیگه صدا رو بلند میکنم که فیض لازمه رو اوجا هم ببریم
    چون من سایت موزیک دارم موزیک هایی که فک می کنم میترکونه رو خواه یا نا خواه باید دانلود کنم بعد همشم قاطی پاطی میریزم یه فایل
    بعد ما مثل همیشه پلی زدیم و رفتیم تو حس صدام زدن بیا چای یا چیزی بخور واسه عصرونه. صداشو بلند کردیم رفتیم واسه چای بسکوییت. بعد ما داشتیم از اونور از تی وی میخندیدیم از اینور فاز موزیک میگرفتیم بعد یهو شنیدم پلیر با کمال بد شانسی من فرمودند:
    این ورژن 2 دیس ساسی مانکنه . . . .
    خودتون که از محتوای دیس و بشقاب ( ) خبر دارید چای انداختیم ( سریع گذاشتیم زمین) رفتیم واسه موزیکه قطعش کردم شانس اوردم زیاد گندش در نیمد
    پیشرفت میکنی! (من استعداد میبینم!)

    این سوتی نیست ولی سوژه خنده جالبیه...

    جریان اینه که من و یکی از دوستام ( جوک متحرک ) امروز صبح با هم بودیم. تو اتوبوس نشسته بودیم تقریبا هم شلوغ بود. پشت سر ما یه پسر جوون بود که داشت بلند بلند با موبایل حرف میزد.از اینهایی که تو مکانهای عمومی با موبایل بلند حرف میزنن تا بقیه هم بشنون و چپ و راست چاخان میبندن. قسمتی از حرفهای این آقا که با صدای بلند میگفت طوری که تو کل اتوبوس شنیده میشد : حامد جان امروز تولد منه... به همه عوامل فروش و توزیع کننده ها در سطح کشور اعلام کن به مناسبت تولد من 5 درصد تخفیف داریم. راستی دیروز برات یه محموله فرستادم اگر کمه بگو سه تا تریلی دیگه بفرستم. میخوام تو سطح کشور تمام عوامل فروشمون رو لیست کنم و برات بفرستم .... خلاصه چپ و راست میگفت سطح کشور و بلند بلند لفظ قلم خالی میبست. حالا من و دوستم برمیگشتیم پشت سر و نگاه میکردیم میدیدم یارو یه شلوار لی خمره ای پوشیده با کتونی سفید و پیرن بنفش رنگ و ....
    خلاصه سرتون رو درد نیارم ول کن نبود یه ریز داشت حرف میزد تا اینکه دوستم یهو گوشی رو گذاشت دم گوشش و با صدای بلند شروع کرد حرف زدن . عین حرفاش رو مینویسم : سلام کوفی عنان... چطوری پسر ؟ آخ ببخشید حواسم نبود رئیس سازمان عوض شد. شرمنده. سلام برسون خداحافظ.... دوباره مثلا شماره گرفت و گوشی رو گذاشت دم گوشش... سلام بان کی مون... خوبی ؟ چه خبر از سازمان ملل... خوش میگذره ؟ راستی آبدارخونه سازمان رو کاشی کردید ؟ ساختمان ژنو هم یه کم تعمیرات میخواست. سریع انجام بدید. بان کی مون جان یه چیز دیگه. هفته بعد این محمود ما میاد طرف شما... هواشو داشته باشید. قربان تو ... کاندولیزا رایس رو از طرف من ببوس. خداحافظ..... میخوام صحنه اتوبوس رو براتون توصیف کنم ولی نمیشه. در همین حد بگم کل ملت داشتن غش میکردن از خنده... اون یارو هم بدجوری ضایع شده بود ایستگاه بعدی پیاده شد.... خلاصه همه میخندیدن ... خیلی باحال بود.... جالب این بود که دوستم خودش اصلا نمیخندید و کاملا جدی با تلفن حرف میزد....
    خیلی قشنگ بود!! چند وقت بود سوتی خیلی خنده دار نخونده بودم! دمت کیلوگرم! (به قول یکی!)
    من نخندیدم ولی حال کردم !


    از این دوستا کم پیدا میشن !

    از دستش ندی ؟ ...
    کاش نصیب ما هم میشد!! واقعا هم جک متحرکه!!

    2 تا سوتی بیمزه:
    سوار ماشین بودیم و من داشتم میروندم!! بعد داداشم گفت بپیچ تو این کوچه و منم پیچیدم. یهو دیدم هر چی ماشینه داره میاد طرفم! یهو به داداشم گفتم چرا اینا اینوری میان؟ گفت: اشکال نداره. حتما کارشون اینوریه دیگه! بهد که رفتیم جلوتر دیدیم ماشینها همه لونوری پارک کردن!! بعد به کم کوچه گشاد شد و من علامت یه طرفه دیدم!!! از اونجایی که من (با این سن) گواهینامه ندارم داداشم تندی جاشو با من عوض کرد!

    داشتم با چند تا از دوستام sms بازی میکردم که یهو یه sms بد رو برای بابام فرستادم! (ادامه مطلب رو کاملا بیخیال!!)

  7. #4387
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Feb 2008
    محل سكونت
    Ceaf.ir
    پست ها
    2,661

    پيش فرض

    این سوتی نیست ولی سوژه خنده جالبیه...

    جریان اینه که من و یکی از دوستام ( جوک متحرک ) امروز صبح با هم بودیم. تو اتوبوس نشسته بودیم تقریبا هم شلوغ بود. پشت سر ما یه پسر جوون بود که داشت بلند بلند با موبایل حرف میزد.از اینهایی که تو مکانهای عمومی با موبایل بلند حرف میزنن تا بقیه هم بشنون و چپ و راست چاخان میبندن. قسمتی از حرفهای این آقا که با صدای بلند میگفت طوری که تو کل اتوبوس شنیده میشد : حامد جان امروز تولد منه... به همه عوامل فروش و توزیع کننده ها در سطح کشور اعلام کن به مناسبت تولد من 5 درصد تخفیف داریم. راستی دیروز برات یه محموله فرستادم اگر کمه بگو سه تا تریلی دیگه بفرستم. میخوام تو سطح کشور تمام عوامل فروشمون رو لیست کنم و برات بفرستم .... خلاصه چپ و راست میگفت سطح کشور و بلند بلند لفظ قلم خالی میبست. حالا من و دوستم برمیگشتیم پشت سر و نگاه میکردیم میدیدم یارو یه شلوار لی خمره ای پوشیده با کتونی سفید و پیرن بنفش رنگ و ....
    خلاصه سرتون رو درد نیارم ول کن نبود یه ریز داشت حرف میزد تا اینکه دوستم یهو گوشی رو گذاشت دم گوشش و با صدای بلند شروع کرد حرف زدن . عین حرفاش رو مینویسم : سلام کوفی عنان... چطوری پسر ؟ آخ ببخشید حواسم نبود رئیس سازمان عوض شد. شرمنده. سلام برسون خداحافظ.... دوباره مثلا شماره گرفت و گوشی رو گذاشت دم گوشش... سلام بان کی مون... خوبی ؟ چه خبر از سازمان ملل... خوش میگذره ؟ راستی آبدارخونه سازمان رو کاشی کردید ؟ ساختمان ژنو هم یه کم تعمیرات میخواست. سریع انجام بدید. بان کی مون جان یه چیز دیگه. هفته بعد این محمود ما میاد طرف شما... هواشو داشته باشید. قربان تو ... کاندولیزا رایس رو از طرف من ببوس. خداحافظ..... میخوام صحنه اتوبوس رو براتون توصیف کنم ولی نمیشه. در همین حد بگم کل ملت داشتن غش میکردن از خنده... اون یارو هم بدجوری ضایع شده بود ایستگاه بعدی پیاده شد.... خلاصه همه میخندیدن ... خیلی باحال بود.... جالب این بود که دوستم خودش اصلا نمیخندید و کاملا جدی با تلفن حرف میزد....
    همه واسه این سوتی یک نظری دادن! منم اومدم یک چیزی بگم دیگه
    راستی این کجاش ســـوتی بود ؟؟؟ بیشتر شبیه داستان میخورد !
    Last edited by amirtoty; 21-09-2008 at 02:56.

  8. #4388
    آخر فروم باز vahid_vaezinia's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2008
    محل سكونت
    In Your Mind ツ
    پست ها
    5,502

    پيش فرض

    این سوتی نیست ولی سوژه خنده جالبیه...

    جریان اینه که من و یکی از دوستام ( جوک متحرک ) امروز صبح با هم بودیم. تو اتوبوس نشسته بودیم تقریبا هم شلوغ بود. پشت سر ما یه پسر جوون بود که داشت بلند بلند با موبایل حرف میزد.از اینهایی که تو مکانهای عمومی با موبایل بلند حرف میزنن تا بقیه هم بشنون و چپ و راست چاخان میبندن. قسمتی از حرفهای این آقا که با صدای بلند میگفت طوری که تو کل اتوبوس شنیده میشد : حامد جان امروز تولد منه... به همه عوامل فروش و توزیع کننده ها در سطح کشور اعلام کن به مناسبت تولد من 5 درصد تخفیف داریم. راستی دیروز برات یه محموله فرستادم اگر کمه بگو سه تا تریلی دیگه بفرستم. میخوام تو سطح کشور تمام عوامل فروشمون رو لیست کنم و برات بفرستم .... خلاصه چپ و راست میگفت سطح کشور و بلند بلند لفظ قلم خالی میبست. حالا من و دوستم برمیگشتیم پشت سر و نگاه میکردیم میدیدم یارو یه شلوار لی خمره ای پوشیده با کتونی سفید و پیرن بنفش رنگ و ....
    خلاصه سرتون رو درد نیارم ول کن نبود یه ریز داشت حرف میزد تا اینکه دوستم یهو گوشی رو گذاشت دم گوشش و با صدای بلند شروع کرد حرف زدن . عین حرفاش رو مینویسم : سلام کوفی عنان... چطوری پسر ؟ آخ ببخشید حواسم نبود رئیس سازمان عوض شد. شرمنده. سلام برسون خداحافظ.... دوباره مثلا شماره گرفت و گوشی رو گذاشت دم گوشش... سلام بان کی مون... خوبی ؟ چه خبر از سازمان ملل... خوش میگذره ؟ راستی آبدارخونه سازمان رو کاشی کردید ؟ ساختمان ژنو هم یه کم تعمیرات میخواست. سریع انجام بدید. بان کی مون جان یه چیز دیگه. هفته بعد این محمود ما میاد طرف شما... هواشو داشته باشید. قربان تو ... کاندولیزا رایس رو از طرف من ببوس. خداحافظ..... میخوام صحنه اتوبوس رو براتون توصیف کنم ولی نمیشه. در همین حد بگم کل ملت داشتن غش میکردن از خنده... اون یارو هم بدجوری ضایع شده بود ایستگاه بعدی پیاده شد.... خلاصه همه میخندیدن ... خیلی باحال بود.... جالب این بود که دوستم خودش اصلا نمیخندید و کاملا جدی با تلفن حرف میزد....
    بسی خندیدیم !

  9. #4389
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    پست ها
    1,644

    پيش فرض

    این سوتی نیست ولی سوژه خنده جالبیه...

    جریان اینه که من و یکی از دوستام ( جوک متحرک ) امروز صبح با هم بودیم. تو اتوبوس نشسته بودیم تقریبا هم شلوغ بود. پشت سر ما یه پسر جوون بود که داشت بلند بلند با موبایل حرف میزد.از اینهایی که تو مکانهای عمومی با موبایل بلند حرف میزنن تا بقیه هم بشنون و چپ و راست چاخان میبندن. قسمتی از حرفهای این آقا که با صدای بلند میگفت طوری که تو کل اتوبوس شنیده میشد : حامد جان امروز تولد منه... به همه عوامل فروش و توزیع کننده ها در سطح کشور اعلام کن به مناسبت تولد من 5 درصد تخفیف داریم. راستی دیروز برات یه محموله فرستادم اگر کمه بگو سه تا تریلی دیگه بفرستم. میخوام تو سطح کشور تمام عوامل فروشمون رو لیست کنم و برات بفرستم .... خلاصه چپ و راست میگفت سطح کشور و بلند بلند لفظ قلم خالی میبست. حالا من و دوستم برمیگشتیم پشت سر و نگاه میکردیم میدیدم یارو یه شلوار لی خمره ای پوشیده با کتونی سفید و پیرن بنفش رنگ و ....
    خلاصه سرتون رو درد نیارم ول کن نبود یه ریز داشت حرف میزد تا اینکه دوستم یهو گوشی رو گذاشت دم گوشش و با صدای بلند شروع کرد حرف زدن . عین حرفاش رو مینویسم : سلام کوفی عنان... چطوری پسر ؟ آخ ببخشید حواسم نبود رئیس سازمان عوض شد. شرمنده. سلام برسون خداحافظ.... دوباره مثلا شماره گرفت و گوشی رو گذاشت دم گوشش... سلام بان کی مون... خوبی ؟ چه خبر از سازمان ملل... خوش میگذره ؟ راستی آبدارخونه سازمان رو کاشی کردید ؟ ساختمان ژنو هم یه کم تعمیرات میخواست. سریع انجام بدید. بان کی مون جان یه چیز دیگه. هفته بعد این محمود ما میاد طرف شما... هواشو داشته باشید. قربان تو ... کاندولیزا رایس رو از طرف من ببوس. خداحافظ..... میخوام صحنه اتوبوس رو براتون توصیف کنم ولی نمیشه. در همین حد بگم کل ملت داشتن غش میکردن از خنده... اون یارو هم بدجوری ضایع شده بود ایستگاه بعدی پیاده شد.... خلاصه همه میخندیدن ... خیلی باحال بود.... جالب این بود که دوستم خودش اصلا نمیخندید و کاملا جدی با تلفن حرف میزد....
    بسی عالی ...

  10. #4390
    اگه نباشه جاش خالی می مونه Ni_nigc's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    336

    پيش فرض

    rezahp2 تو ار Feb2005 تا حالا چی کار می کنی که فقط 41 پست داری ؟
    فقط تو متفرقه می چرخی ؟ :قی


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •