تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: --

راي دهنده
0. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • --

    0 0%
  • --

    0 0%
صفحه 438 از 469 اولاول ... 338388428434435436437438439440441442448 ... آخرآخر
نمايش نتايج 4,371 به 4,380 از 4685

نام تاپيک: ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!

  1. #4371
    آخر فروم باز nafe-bandar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    بوشهر
    پست ها
    1,460

    پيش فرض

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] دیشب چهار پنج تایی بچه ها با هم نشسته بودیم.
    یکی از بچه ها حرف از بازی جنرال زد و گفت من (یعنی خودش) انقدر جنرال بازی کردم دیگه بهم میگن رضا جنرال
    اون یکی گفت خداییش کانتر برین جمع کنید من امیر کانترم
    منم اومدم یه چیزی بگم گفتم منم ابی ساکرم.
    یهو همه خندیدن. منظورم Soccer یا همون PES2008 خودمون بود.
    شاید باورتون نشه ولی دیشب بابام اومد تو خوابم گفت صابر سوتی دادی.
    من اصولا میام اینجا میخونم و میخندم کمتر شده پست بدم ( 2 3 بار )
    این باحال بود

  2. #4372
    آخر فروم باز nafe-bandar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    بوشهر
    پست ها
    1,460

    پيش فرض

    2 3 بار سوتی نوشتیم کسی خوشش نیومد ایندفعه هم میگیم ولی دیگه اینجا پیدامون نمیشه( چاخان دادم در حد پارالمپیک ) :
    آقا با اجازتون این تابستونه علاقه ی ما به موسیقی زیادی گل کرد که نمیشه جمعش کرد تا ساعت 12 1 شب صدای سپیکر کلس ( خیلی بلنده )
    بعد یه روز مامانم رفت بیرون بعد ما اومدیم تو این فرصت فیض صدای فول رو ببریم بعد همینطور داشتیم واسه خودمون گوش میکردیم ییهویی دیدم 1 2 ساعت شد کسی نیمد ( فک کنم همه آخرش رو فهمیدن ) رفتیم چراغ دمه در رو روشن کنم دیدم مامانم دراز کشیده بعد دویدم ضبط کم کردم. خوشبختانه خطر از بیخ گوشمون گذشت

    من با اجازتون وقتی میرم تو حس موزیک پوزیک دیگه در آوردنش مثل جدا کردن ایناست
    عادت کردم وقتی میخوام برم اتاق بغلی پیش مامان بابا چای بخورم یا چیز دیگه صدا رو بلند میکنم که فیض لازمه رو اوجا هم ببریم
    چون من سایت موزیک دارم موزیک هایی که فک می کنم میترکونه رو خواه یا نا خواه باید دانلود کنم بعد همشم قاطی پاطی میریزم یه فایل
    بعد ما مثل همیشه پلی زدیم و رفتیم تو حس صدام زدن بیا چای یا چیزی بخور واسه عصرونه. صداشو بلند کردیم رفتیم واسه چای بسکوییت. بعد ما داشتیم از اونور از تی وی میخندیدیم از اینور فاز موزیک میگرفتیم بعد یهو شنیدم پلیر با کمال بد شانسی من فرمودند:
    این ورژن 2 دیس ساسی مانکنه . . . .
    خودتون که از محتوای دیس و بشقاب ( ) خبر دارید چای انداختیم ( سریع گذاشتیم زمین) رفتیم واسه موزیکه قطعش کردم شانس اوردم زیاد گندش در نیمد

  3. #4373
    پروفشنال Eshghe_door's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2007
    محل سكونت
    يه جاي اين سرزمين
    پست ها
    867

    پيش فرض

    2 3 بار سوتی نوشتیم کسی خوشش نیومد ایندفعه هم میگیم ولی دیگه اینجا پیدامون نمیشه( چاخان دادم در حد پارالمپیک ) :
    آقا با اجازتون این تابستونه علاقه ی ما به موسیقی زیادی گل کرد که نمیشه جمعش کرد تا ساعت 12 1 شب صدای سپیکر کلس ( خیلی بلنده )
    بعد یه روز مامانم رفت بیرون بعد ما اومدیم تو این فرصت فیض صدای فول رو ببریم بعد همینطور داشتیم واسه خودمون گوش میکردیم ییهویی دیدم 1 2 ساعت شد کسی نیمد ( فک کنم همه آخرش رو فهمیدن ) رفتیم چراغ دمه در رو روشن کنم دیدم مامانم دراز کشیده بعد دویدم ضبط کم کردم. خوشبختانه خطر از بیخ گوشمون گذشت

    من با اجازتون وقتی میرم تو حس موزیک پوزیک دیگه در آوردنش مثل جدا کردن ایناست
    عادت کردم وقتی میخوام برم اتاق بغلی پیش مامان بابا چای بخورم یا چیز دیگه صدا رو بلند میکنم که فیض لازمه رو اوجا هم ببریم
    چون من سایت موزیک دارم موزیک هایی که فک می کنم میترکونه رو خواه یا نا خواه باید دانلود کنم بعد همشم قاطی پاطی میریزم یه فایل
    بعد ما مثل همیشه پلی زدیم و رفتیم تو حس صدام زدن بیا چای یا چیزی بخور واسه عصرونه. صداشو بلند کردیم رفتیم واسه چای بسکوییت. بعد ما داشتیم از اونور از تی وی میخندیدیم از اینور فاز موزیک میگرفتیم بعد یهو شنیدم پلیر با کمال بد شانسی من فرمودند:
    این ورژن 2 دیس ساسی مانکنه . . . .
    خودتون که از محتوای دیس و بشقاب ( ) خبر دارید چای انداختیم ( سریع گذاشتیم زمین) رفتیم واسه موزیکه قطعش کردم شانس اوردم زیاد گندش در نیمد
    بد نبود

    تمرین کنی و به حرفهای استادان گرام! گوش کنی پیشرفتم میکنی

  4. #4374
    آخر فروم باز mehdi_360's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    پست ها
    1,332

    پيش فرض

    دیروز توی خونه نشسته بودم داشتم آهنگ گوش میدادم که یه دفعه صدای زنگ در خونه اومد ما هم هیچوقت نمیرفتیم در رو باز کنیم دیروز غیرتمون گل کرد رفتیم دم در،در رو باز کردم یه آقایی بود با بابام کار داشت گفت بابات خونه است من هم گفتم آره یه لحظه گوشی خدمتتون

  5. #4375
    آخر فروم باز M.etallic.A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    کره زمین
    پست ها
    3,962

    پيش فرض

    این سوتی نیست ولی سوژه خنده جالبیه...

    جریان اینه که من و یکی از دوستام ( جوک متحرک ) امروز صبح با هم بودیم. تو اتوبوس نشسته بودیم تقریبا هم شلوغ بود. پشت سر ما یه پسر جوون بود که داشت بلند بلند با موبایل حرف میزد.از اینهایی که تو مکانهای عمومی با موبایل بلند حرف میزنن تا بقیه هم بشنون و چپ و راست چاخان میبندن. قسمتی از حرفهای این آقا که با صدای بلند میگفت طوری که تو کل اتوبوس شنیده میشد : حامد جان امروز تولد منه... به همه عوامل فروش و توزیع کننده ها در سطح کشور اعلام کن به مناسبت تولد من 5 درصد تخفیف داریم. راستی دیروز برات یه محموله فرستادم اگر کمه بگو سه تا تریلی دیگه بفرستم. میخوام تو سطح کشور تمام عوامل فروشمون رو لیست کنم و برات بفرستم .... خلاصه چپ و راست میگفت سطح کشور و بلند بلند لفظ قلم خالی میبست. حالا من و دوستم برمیگشتیم پشت سر و نگاه میکردیم میدیدم یارو یه شلوار لی خمره ای پوشیده با کتونی سفید و پیرن بنفش رنگ و ....
    خلاصه سرتون رو درد نیارم ول کن نبود یه ریز داشت حرف میزد تا اینکه دوستم یهو گوشی رو گذاشت دم گوشش و با صدای بلند شروع کرد حرف زدن . عین حرفاش رو مینویسم : سلام کوفی عنان... چطوری پسر ؟ آخ ببخشید حواسم نبود رئیس سازمان عوض شد. شرمنده. سلام برسون خداحافظ.... دوباره مثلا شماره گرفت و گوشی رو گذاشت دم گوشش... سلام بان کی مون... خوبی ؟ چه خبر از سازمان ملل... خوش میگذره ؟ راستی آبدارخونه سازمان رو کاشی کردید ؟ ساختمان ژنو هم یه کم تعمیرات میخواست. سریع انجام بدید. بان کی مون جان یه چیز دیگه. هفته بعد این محمود ما میاد طرف شما... هواشو داشته باشید. قربان تو ... کاندولیزا رایس رو از طرف من ببوس. خداحافظ..... میخوام صحنه اتوبوس رو براتون توصیف کنم ولی نمیشه. در همین حد بگم کل ملت داشتن غش میکردن از خنده... اون یارو هم بدجوری ضایع شده بود ایستگاه بعدی پیاده شد.... خلاصه همه میخندیدن ... خیلی باحال بود.... جالب این بود که دوستم خودش اصلا نمیخندید و کاملا جدی با تلفن حرف میزد....

  6. این کاربر از M.etallic.A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #4376
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2007
    محل سكونت
    ░░░░░░
    پست ها
    5,803

    پيش فرض

    این سوتی نیست ولی سوژه خنده جالبیه...

    جریان اینه که من و یکی از دوستام ( جوک متحرک ) امروز صبح با هم بودیم. تو اتوبوس نشسته بودیم تقریبا هم شلوغ بود. پشت سر ما یه پسر جوون بود که داشت بلند بلند با موبایل حرف میزد.از اینهایی که تو مکانهای عمومی با موبایل بلند حرف میزنن تا بقیه هم بشنون و چپ و راست چاخان میبندن. قسمتی از حرفهای این آقا که با صدای بلند میگفت طوری که تو کل اتوبوس شنیده میشد : حامد جان امروز تولد منه... به همه عوامل فروش و توزیع کننده ها در سطح کشور اعلام کن به مناسبت تولد من 5 درصد تخفیف داریم. راستی دیروز برات یه محموله فرستادم اگر کمه بگو سه تا تریلی دیگه بفرستم. میخوام تو سطح کشور تمام عوامل فروشمون رو لیست کنم و برات بفرستم .... خلاصه چپ و راست میگفت سطح کشور و بلند بلند لفظ قلم خالی میبست. حالا من و دوستم برمیگشتیم پشت سر و نگاه میکردیم میدیدم یارو یه شلوار لی خمره ای پوشیده با کتونی سفید و پیرن بنفش رنگ و ....
    خلاصه سرتون رو درد نیارم ول کن نبود یه ریز داشت حرف میزد تا اینکه دوستم یهو گوشی رو گذاشت دم گوشش و با صدای بلند شروع کرد حرف زدن . عین حرفاش رو مینویسم : سلام کوفی عنان... چطوری پسر ؟ آخ ببخشید حواسم نبود رئیس سازمان عوض شد. شرمنده. سلام برسون خداحافظ.... دوباره مثلا شماره گرفت و گوشی رو گذاشت دم گوشش... سلام بان کی مون... خوبی ؟ چه خبر از سازمان ملل... خوش میگذره ؟ راستی آبدارخونه سازمان رو کاشی کردید ؟ ساختمان ژنو هم یه کم تعمیرات میخواست. سریع انجام بدید. بان کی مون جان یه چیز دیگه. هفته بعد این محمود ما میاد طرف شما... هواشو داشته باشید. قربان تو ... کاندولیزا رایس رو از طرف من ببوس. خداحافظ..... میخوام صحنه اتوبوس رو براتون توصیف کنم ولی نمیشه. در همین حد بگم کل ملت داشتن غش میکردن از خنده... اون یارو هم بدجوری ضایع شده بود ایستگاه بعدی پیاده شد.... خلاصه همه میخندیدن ... خیلی باحال بود.... جالب این بود که دوستم خودش اصلا نمیخندید و کاملا جدی با تلفن حرف میزد....
    بسی خندیدیم و گرخیدیم

  8. #4377
    آخر فروم باز Benygh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    پست ها
    5,721

    پيش فرض

    این سوتی نیست ولی سوژه خنده جالبیه...

    جریان اینه که من و یکی از دوستام ( جوک متحرک ) امروز صبح با هم بودیم. تو اتوبوس نشسته بودیم تقریبا هم شلوغ بود. پشت سر ما یه پسر جوون بود که داشت بلند بلند با موبایل حرف میزد.از اینهایی که تو مکانهای عمومی با موبایل بلند حرف میزنن تا بقیه هم بشنون و چپ و راست چاخان میبندن. قسمتی از حرفهای این آقا که با صدای بلند میگفت طوری که تو کل اتوبوس شنیده میشد : حامد جان امروز تولد منه... به همه عوامل فروش و توزیع کننده ها در سطح کشور اعلام کن به مناسبت تولد من 5 درصد تخفیف داریم. راستی دیروز برات یه محموله فرستادم اگر کمه بگو سه تا تریلی دیگه بفرستم. میخوام تو سطح کشور تمام عوامل فروشمون رو لیست کنم و برات بفرستم .... خلاصه چپ و راست میگفت سطح کشور و بلند بلند لفظ قلم خالی میبست. حالا من و دوستم برمیگشتیم پشت سر و نگاه میکردیم میدیدم یارو یه شلوار لی خمره ای پوشیده با کتونی سفید و پیرن بنفش رنگ و ....
    خلاصه سرتون رو درد نیارم ول کن نبود یه ریز داشت حرف میزد تا اینکه دوستم یهو گوشی رو گذاشت دم گوشش و با صدای بلند شروع کرد حرف زدن . عین حرفاش رو مینویسم : سلام کوفی عنان... چطوری پسر ؟ آخ ببخشید حواسم نبود رئیس سازمان عوض شد. شرمنده. سلام برسون خداحافظ.... دوباره مثلا شماره گرفت و گوشی رو گذاشت دم گوشش... سلام بان کی مون... خوبی ؟ چه خبر از سازمان ملل... خوش میگذره ؟ راستی آبدارخونه سازمان رو کاشی کردید ؟ ساختمان ژنو هم یه کم تعمیرات میخواست. سریع انجام بدید. بان کی مون جان یه چیز دیگه. هفته بعد این محمود ما میاد طرف شما... هواشو داشته باشید. قربان تو ... کاندولیزا رایس رو از طرف من ببوس. خداحافظ..... میخوام صحنه اتوبوس رو براتون توصیف کنم ولی نمیشه. در همین حد بگم کل ملت داشتن غش میکردن از خنده... اون یارو هم بدجوری ضایع شده بود ایستگاه بعدی پیاده شد.... خلاصه همه میخندیدن ... خیلی باحال بود.... جالب این بود که دوستم خودش اصلا نمیخندید و کاملا جدی با تلفن حرف میزد....
    دمت گرم ! کیان کیوان و ... هر چی که هستی
    خیلی خندیدم

  9. #4378
    پروفشنال Eshghe_door's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2007
    محل سكونت
    يه جاي اين سرزمين
    پست ها
    867

    پيش فرض

    این سوتی نیست ولی سوژه خنده جالبیه...

    جریان اینه که من و یکی از دوستام ( جوک متحرک ) امروز صبح با هم بودیم. تو اتوبوس نشسته بودیم تقریبا هم شلوغ بود. پشت سر ما یه پسر جوون بود که داشت بلند بلند با موبایل حرف میزد.از اینهایی که تو مکانهای عمومی با موبایل بلند حرف میزنن تا بقیه هم بشنون و چپ و راست چاخان میبندن. قسمتی از حرفهای این آقا که با صدای بلند میگفت طوری که تو کل اتوبوس شنیده میشد : حامد جان امروز تولد منه... به همه عوامل فروش و توزیع کننده ها در سطح کشور اعلام کن به مناسبت تولد من 5 درصد تخفیف داریم. راستی دیروز برات یه محموله فرستادم اگر کمه بگو سه تا تریلی دیگه بفرستم. میخوام تو سطح کشور تمام عوامل فروشمون رو لیست کنم و برات بفرستم .... خلاصه چپ و راست میگفت سطح کشور و بلند بلند لفظ قلم خالی میبست. حالا من و دوستم برمیگشتیم پشت سر و نگاه میکردیم میدیدم یارو یه شلوار لی خمره ای پوشیده با کتونی سفید و پیرن بنفش رنگ و ....
    خلاصه سرتون رو درد نیارم ول کن نبود یه ریز داشت حرف میزد تا اینکه دوستم یهو گوشی رو گذاشت دم گوشش و با صدای بلند شروع کرد حرف زدن . عین حرفاش رو مینویسم : سلام کوفی عنان... چطوری پسر ؟ آخ ببخشید حواسم نبود رئیس سازمان عوض شد. شرمنده. سلام برسون خداحافظ.... دوباره مثلا شماره گرفت و گوشی رو گذاشت دم گوشش... سلام بان کی مون... خوبی ؟ چه خبر از سازمان ملل... خوش میگذره ؟ راستی آبدارخونه سازمان رو کاشی کردید ؟ ساختمان ژنو هم یه کم تعمیرات میخواست. سریع انجام بدید. بان کی مون جان یه چیز دیگه. هفته بعد این محمود ما میاد طرف شما... هواشو داشته باشید. قربان تو ... کاندولیزا رایس رو از طرف من ببوس. خداحافظ..... میخوام صحنه اتوبوس رو براتون توصیف کنم ولی نمیشه. در همین حد بگم کل ملت داشتن غش میکردن از خنده... اون یارو هم بدجوری ضایع شده بود ایستگاه بعدی پیاده شد.... خلاصه همه میخندیدن ... خیلی باحال بود.... جالب این بود که دوستم خودش اصلا نمیخندید و کاملا جدی با تلفن حرف میزد....
    بسی خندیدیم!

    دمتون جیز

  10. #4379
    داره خودمونی میشه nawid's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    محل سكونت
    اونجا
    پست ها
    182

    پيش فرض

    این سوتی نیست ولی سوژه خنده جالبیه...

    جریان اینه که من و یکی از دوستام ( جوک متحرک ) امروز صبح با هم بودیم. تو اتوبوس نشسته بودیم تقریبا هم شلوغ بود. پشت سر ما یه پسر جوون بود که داشت بلند بلند با موبایل حرف میزد.از اینهایی که تو مکانهای عمومی با موبایل بلند حرف میزنن تا بقیه هم بشنون و چپ و راست چاخان میبندن. قسمتی از حرفهای این آقا که با صدای بلند میگفت طوری که تو کل اتوبوس شنیده میشد : حامد جان امروز تولد منه... به همه عوامل فروش و توزیع کننده ها در سطح کشور اعلام کن به مناسبت تولد من 5 درصد تخفیف داریم. راستی دیروز برات یه محموله فرستادم اگر کمه بگو سه تا تریلی دیگه بفرستم. میخوام تو سطح کشور تمام عوامل فروشمون رو لیست کنم و برات بفرستم .... خلاصه چپ و راست میگفت سطح کشور و بلند بلند لفظ قلم خالی میبست. حالا من و دوستم برمیگشتیم پشت سر و نگاه میکردیم میدیدم یارو یه شلوار لی خمره ای پوشیده با کتونی سفید و پیرن بنفش رنگ و ....
    خلاصه سرتون رو درد نیارم ول کن نبود یه ریز داشت حرف میزد تا اینکه دوستم یهو گوشی رو گذاشت دم گوشش و با صدای بلند شروع کرد حرف زدن . عین حرفاش رو مینویسم : سلام کوفی عنان... چطوری پسر ؟ آخ ببخشید حواسم نبود رئیس سازمان عوض شد. شرمنده. سلام برسون خداحافظ.... دوباره مثلا شماره گرفت و گوشی رو گذاشت دم گوشش... سلام بان کی مون... خوبی ؟ چه خبر از سازمان ملل... خوش میگذره ؟ راستی آبدارخونه سازمان رو کاشی کردید ؟ ساختمان ژنو هم یه کم تعمیرات میخواست. سریع انجام بدید. بان کی مون جان یه چیز دیگه. هفته بعد این محمود ما میاد طرف شما... هواشو داشته باشید. قربان تو ... کاندولیزا رایس رو از طرف من ببوس. خداحافظ..... میخوام صحنه اتوبوس رو براتون توصیف کنم ولی نمیشه. در همین حد بگم کل ملت داشتن غش میکردن از خنده... اون یارو هم بدجوری ضایع شده بود ایستگاه بعدی پیاده شد.... خلاصه همه میخندیدن ... خیلی باحال بود.... جالب این بود که دوستم خودش اصلا نمیخندید و کاملا جدی با تلفن حرف میزد....

    آقا عالی بود

  11. #4380
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Jul 2007
    پست ها
    90

    پيش فرض

    این سوتی نیست ولی سوژه خنده جالبیه...

    جریان اینه که من و یکی از دوستام ( جوک متحرک ) امروز صبح با هم بودیم. تو اتوبوس نشسته بودیم تقریبا هم شلوغ بود. پشت سر ما یه پسر جوون بود که داشت بلند بلند با موبایل حرف میزد.از اینهایی که تو مکانهای عمومی با موبایل بلند حرف میزنن تا بقیه هم بشنون و چپ و راست چاخان میبندن. قسمتی از حرفهای این آقا که با صدای بلند میگفت طوری که تو کل اتوبوس شنیده میشد : حامد جان امروز تولد منه... به همه عوامل فروش و توزیع کننده ها در سطح کشور اعلام کن به مناسبت تولد من 5 درصد تخفیف داریم. راستی دیروز برات یه محموله فرستادم اگر کمه بگو سه تا تریلی دیگه بفرستم. میخوام تو سطح کشور تمام عوامل فروشمون رو لیست کنم و برات بفرستم .... خلاصه چپ و راست میگفت سطح کشور و بلند بلند لفظ قلم خالی میبست. حالا من و دوستم برمیگشتیم پشت سر و نگاه میکردیم میدیدم یارو یه شلوار لی خمره ای پوشیده با کتونی سفید و پیرن بنفش رنگ و ....
    خلاصه سرتون رو درد نیارم ول کن نبود یه ریز داشت حرف میزد تا اینکه دوستم یهو گوشی رو گذاشت دم گوشش و با صدای بلند شروع کرد حرف زدن . عین حرفاش رو مینویسم : سلام کوفی عنان... چطوری پسر ؟ آخ ببخشید حواسم نبود رئیس سازمان عوض شد. شرمنده. سلام برسون خداحافظ.... دوباره مثلا شماره گرفت و گوشی رو گذاشت دم گوشش... سلام بان کی مون... خوبی ؟ چه خبر از سازمان ملل... خوش میگذره ؟ راستی آبدارخونه سازمان رو کاشی کردید ؟ ساختمان ژنو هم یه کم تعمیرات میخواست. سریع انجام بدید. بان کی مون جان یه چیز دیگه. هفته بعد این محمود ما میاد طرف شما... هواشو داشته باشید. قربان تو ... کاندولیزا رایس رو از طرف من ببوس. خداحافظ..... میخوام صحنه اتوبوس رو براتون توصیف کنم ولی نمیشه. در همین حد بگم کل ملت داشتن غش میکردن از خنده... اون یارو هم بدجوری ضایع شده بود ایستگاه بعدی پیاده شد.... خلاصه همه میخندیدن ... خیلی باحال بود.... جالب این بود که دوستم خودش اصلا نمیخندید و کاملا جدی با تلفن حرف میزد....
    اقا حال کردم دمت گرم.منم یه دوست دارم تو همین مایه ها خیلی جدی به معلما تیکه مینداخت.یه بار معلم ازش برسید خصوصیات قاضی چیه؟اینم گفت : باید سیبیل داشته باشه.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •