بدون شك يكي از تاثير گذار ترين شخصيت هاي اين نسل استاد Ken Levine بود كه توانست با خلق اثري همچون Bioshock صنعت بازي را يك قدم به جلو هدايت كند.
آقاي ليواين پس از پروژه Bioshock و پيوستن به 2K خيلي ديده نشده. صحبتهاي زيادي در اين رابطه هست مبني بر اين كه ليواين اصلا از پيوستن به 2K راضي نبوده و شايد يكي از دلايل كار نكردن روي Bioshock 2 همين دلايل باشد ولي چندي پيش خود ليواين اعلام كرد مشغول ساخت يك بازي جديد است كه بسيار متفاوت خواهد بود..
در هر صورت سايت Rock,Paper,Shotgun مكالمه اي با آقاي ليواين داشته كه اصلا راجع به برنامه هاي آينده او نيست و فقط بازيهايي كه براي او بسيار تاثير گذار بوده و او را به اين مقطع رسانده رو از زبان خود ليواين نوشته كه بسيار زيبا شده .
Adventure (Warren Robinett)
اولين بازي كه مرا واقعا تحت تاثير قرار داد اين بازي بود كه روي Atari 2600 عرضه شد.در واقع اين اولين بازي بود كه شما را در يك دنيا جدا قرار ميداد. دنيايي عجيب از اشكال هندسي عجيب. و اژدهاياني كه شما را وحشتناك نگاه ميكردند و هر لحظه آماده بودند تا شما را بخورند.شما فقط يك نقطه بوديد. وقتي اژدها شما را مي خورد شما داخل معده او ميرفتيد و مي توانستيد تكان بخوريد. اين بازي بود كه من بارها و بارها انجام دادم . چون اين اولين بازي بود كه واقعا شما را به يك ماجراجويي ميبرد و گرافيك طبيعي داشت.
در آن بازي Quest هاي فراوان و فعل و انفعالات زيادي بود. اين بازي هرچيز تاثير گذاري داشت تا مرا ترقيب به وارد شدن به صنعت بازي كند. در اين بازي هدف داشيتد و يك داستان خيلي خيلي مختصر هم وجود داشت.
كليدها و دروازهاي رنگي زيادي وجود داشت كه شما را وارد قلعه مي كرد. من فقط به برهم كنش ميان دنيا اين بازي نگاه مي كردم . من تمام انيميشن هايي كه وقتي دروازه قلعه را باز مي كرديد نگا مي كردم. و من پلهايي كه بين ديوارهاي بود را دوست داشتم. اين بازي تاثيرات زيادي روي من گذاشت كه بازيهاي ديگر نگذاشتند وقتي بچه هاي هم سن من بازيهاي ساده انجام ميدادند من در گلوي ادژهايان بودن
Castle Wolfenstein (Silas Warner)يكي ديگر از بازيهاي تاثير گذار براي من نسخه اصلي Castle Wolfenstein بود.نه Castle Wolfenstein 3D. ولي نسخه اصلي اين بازي را شخصي با نام Silas Warner ساخته بود. كسي كه در حال حاظر مرده.
اين بازي يك بازي معمولي نبود. بلكه اولين بازي در سبك stealth بود.اگر شما بازيهاي Thief يا Splinter Cell را دوست داريد بايد Castle Wolfenstein را گرفته و احترامات به آن را به جا بياوريد.
شما در نقش Allied POW بازي را دنبال مي كرديد كه مجبور بوديد از يك قلعه فرار كنيد. اين بازي تمام المانهاي سبك stealth را دارا بود . شما خيلي ضعيف تر از نيروهاي آلماني بوديد و شما خيلي از نشان دادن خود ميترسيديد به اين خاطر كه مهمات شما خيلي محدود بود. و اگر شما اسلحه اي پيدا مي كريد فقط تعداد كمي مي توانسيتد از آن استفاده كنيد.(اين بازي تاثير بسزايي روي من داشت براي خلق System Shock 2).شما مهمات كمي داشتيد و بايد در صندوق ها را باز مي كرديد تا گنج پيدا كنيد ولي شما هيچ نميدانستيد كه چه نوع گنجي داخل اين صندوقچها است. شما در تمام مدت بيم داشتيد كه نكند ماموران S.S پيدا شوند.
همنين اين بازي داراي يك سيستم صوتي ناقص هم بود. بعضي وقتها يك نازي پيدا ميشد كه جمله اي شبيه به “Achtung!” يا “Kommen Sie” مي گفت. و سبك صداي اين بازي خيلي زمخت بود. من الان مي گويم زمخت . ولي آن زمان كافي بود يك S.S از كنارتان رد شود تا تپش قلب بگيريد. اين بازي خيلي جالب بود و من بازهم آن را در آينده بازي خواهم كرد . و معتقدم حتي اگر آدم بميرد هم بايد اين بازي را انجام دهد.
The Legend of Zelda (Nintendo)من نميدونم چه چيز بايد در مورد Legend of Zelda بگم كه تا الان گفته نشده. اين بازي يكي از محبوب ترين عناوين من در تمام عمرم بود.بازي داري طراحي فوق العاده قدرتمندي بود. اين بازي هم يكي از دلايلي بود كه من را به اين راه كشاند.وقتي من از كالج فارغ تحصيل شدم سريع به آپارتمان خود در San Francisco رفتم و با اولين دوست دختر جدي خودم آشنا شدم. او چند سال از من جوان تر بود . و بعد از پايان تابستان او مجبور بود به مدرسه برود. در آخرين روزهايي كه در San Francisco بوديم. من به دلايلي Legend of Zelda را برداشتم. او منتظر يك اشاره ي كوچك بود كه در آخرين روز ما در سن فرانسيسكو اتفاق بي افتد. ولي من انقدر عجله داشتم تا اين بازي را انجام دهم و بحر آن شده بودم كه اصلا او را فراموش كردم و او هم يك تاكسي گرفته بود و به سمت فرودگاه رفته بود ومن تازه فهميدم كه بايد آن دختر را پيش خود نگه ميداشتم و همان روز كلا NES خودم را خاموش كردم.
واجب است كه بگويم ما تابستان بعدي را ديگر در كنار هم نبوديم.
Ultima Underworld (Blue Sky Productions)Ultima Underworld بازي بعدي من بود. اكثر بازيها سعي داشتند كه شما را در جايي بگذارند ولي تكنولوژي در آنجا نبود. Ultima Underworld اولين بازي بود كه شما مي توانستيد چندين المان كه سازندگان طراحي كرده بودند را استفاده كنيد. اين المانها در كنار هم قرار مي گرفتند و راههاي مختلفي را در بازي ميساختند
اين بازي يكي از تاثير گذار ترين بازي ها براي من به عنوان يك بازيباز بود. من هميشه توسط چند
دنيا اين بازي بسيار متقاعد كننده بود . دنيا خيلي محدود بود ولي بسيار پيچيده كه آزادي عمل هر كاري را به شما ميداد. اين بازي چشمان من را به اين اصل باز كرد كه. بازيها چقدر مي توانند تجربه اي متفاوت براي شما ايجاد كنند كه شما تا به حال تجربه نكرده ايد. goblin تحت تعقيب قرار مي گرفتم. و هميشه درجه سلامتي من پايين بود و من هميشه از دست آنها فرار مي كردم و از گوشه ها مي رفتم. سيستم طراحي Ultima Underworld در واقع طوري بود كه شما هيچ گاه پيش بيني نمي كرديد در آينده چه اتفاقي خواهد افتاد. مي توانستيد با گابلينها و عنكبوتها مبارزه كنيد يا آنها را دور زده و فرار كنيد. من تا به حال همچين چيزي را نديده بودم.
سايت Rock,Paper,Shotgun:
منبع:کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید