تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: --

راي دهنده
0. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • --

    0 0%
  • --

    0 0%
صفحه 437 از 469 اولاول ... 337387427433434435436437438439440441447 ... آخرآخر
نمايش نتايج 4,361 به 4,370 از 4685

نام تاپيک: ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!

  1. #4361
    حـــــرفـه ای Havbb's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    محل سكونت
    .: اصــــــ‍‍‍‍‍فــــــهــــان :. اسم من: حـامـد
    پست ها
    2,171

    پيش فرض

    آخی خیالم راحت شد... اسم بابک رو که دیدم گفتم الان تاپیک قفول شده ... بچه ها خطر از بیخ گوشمون گذشت. احتیاط کنید ... مراعات کنید.

  2. #4362
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Jul 2007
    پست ها
    90

    پيش فرض

    سوتی یکی از فامیلامون.این فامیلمون پرستاره می گفت یه بار دکتر به من گفت این آمپول و بِکش(یعنی بکش تو سرنگ)اینم قاطی کرده بوده اونروز گفته با چی ؟ با ترازو؟
    ----------------------
    یه بار دیگه داداشم افتاده بود رو دور گیجی، مامانم بهش گفت برو گاز خاموش کن.داداشم : گا؟گاز چیه؟گاز کجاست؟
    --
    ببخشید اگه بی مزه بود

  3. #4363
    اگه نباشه جاش خالی می مونه bahareh655's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    محل سكونت
    بالای نَوَردِوون-نزدیک پُشت بون
    پست ها
    266

    پيش فرض

    این سوتی برای یکی از همکلاسی های دوره راهنمایی من اتفاق افتاده بود!

    ما تو مدرسه مون،وقتی سر صف وایمیستادیم،همیشه بعد از صلوات میگفتیم:"و عجل فرجهم"!
    .
    .
    .
    یه روز این دوستم با خونوادش رفته بود سینما،یه خورده پخش فیلم طول کشید یه نفر گفت:
    یه صلوات بفرستین!
    می گفت حواسم نبود یه دفعه بعد از صلوات بلند گفتم:..........و عجل فرجهم.............!!!!!!!!!!!!
    .
    .
    .
    فقط هم من بودم که اینو گفتم،یه دفعه همه برگشتن ببینن کی بوده؟؟؟ همونجا چراغهای سینما خاموش شد و شانس آوردم هیچ کس ندید من بودم

  4. #4364
    آخر فروم باز علیرضا's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    محل سكونت
    تو دنیای خودم !
    پست ها
    1,517

    پيش فرض

    من نمیدونم چرا هر کاری می کنم سوتی ازم در نمیاد !!!
    دوستان مرحمت کنند یه کمکی به ما بکنند .
    ممنون میشیم.

    سوتی های کوتاه اینجانب :

    فکر کنم تکراری باشه :
    -یکی تولدم رو بهم تبریک گفت منم گفتم : ممنون تولد شما هم مبارک باشه !

    -توی بانک رفتم پیش یه کارمند دیگه (حواسم نبود اشتباهی رفتم) که با پارتی بازی کارمو زود راه بندازه . یک ساعت شجره نامه مو واسش توضیح و تفصیل دادم بیچاره حق داشت چپ چپ نگاه می کرد !

    این کمتر شبیه سوتیه تا سوتی :
    -در دوران طفولیت با سرعت 120 تا با دوچرخه داشتم می رفتم ته کوچه ... لازم به توضیحه که ته کوچه ی ما در تمام ساعات روز مملو از خانم هایی بود که دور هم نشسته بودنو سبزی پاک می کردن ... بعد ناگهان کنترل دوچرخه از دستم در رفت ! بزارید صحنه رو از دور واستون توصیف کنم :
    اینجانب بعد از کنده شدن از روی زین دوچرخه ، همچنان که به انتهای کوچه نزدیک می شدم در هوا معلق هم می زدم . دوچرخه نیز پشت سر من معلق میزد و پیش می آمد ! خلاصه بعد از طی مصافتی بطول 20-30 متر ، منو دوچرخه از حرکت ایستادیم .
    یه دقیقه طول کشید تا تونستم خودمو جمع و جور کنم و وایسم . بعد از اینکه تونستم وایسم دورو برمو نگاه کردمو دیدم که همه ی خانوم های ته کوچه دارن اینجوری نگام می کنن :
    منم برگشتم رو به اونا گفتم : هیچیم نشده به خدا ! تا یکم خاطر مخدششون رو تسلی داده باشم
    بعد هم سریع جنازه ی چرخ رو ورداشتم و از صحنه متواری شدم

    میبخشید اگه بی مزه بودن . یکم تمرین کنم سوتی های خوبی میدم
    Last edited by علیرضا; 18-09-2008 at 23:54.

  5. #4365
    آخر فروم باز nafe-bandar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    بوشهر
    پست ها
    1,460

    پيش فرض

    The First Time I Tried To Connect To Internet
    این سوتی که براتون تعریف میکنم عین واقعیته اولش میگم که بعدش مثل بقیه افرادی که براشون تعریف کردم نگین : " دروغ میگی!"

    صحنه اول
    مکان : مدرسمون
    زمان : 10 و خورده ای
    من : میگما چجوری باید به اینترنت وصل بشی؟
    دوستم: خوب یه کارت میخری بعد کانکشن میسازی و وصل میشی؟
    من: چجوری کانکشن بسازم؟
    دوستم : نمیدونم من داداشم برام ساخته.
    من : طوری نیست خودم یه کاریش میکنم
    من: اونوقت این کارت رو باید کجای کامپیوتر بزنم؟
    دوستم() : مگه کارت تلفنه؟
    من: چطور مگه؟
    دوستم : با یوزر نیم و پسورد کارته واصل میشی؟
    من: خوب حالا
    دوستم : نه جون من فکر کردی باید کجای کامپیوتر بزنی؟
    من : نخندیا ، توی فلاپی درایو

    صحنه دوم
    مکان : کافی نت فلان
    زمان : 5 و خورده ای (شاید یه ذره این ور اونورتر باشه)
    من: سلام خانم کارت اینترنت دارید؟
    خانم : بله چند ساعته؟
    من: حداقلش چند ساعتس؟
    خانم : دو ساعته بفرمائید
    من: اونوقت اینو باید چیکارش کنم؟
    خانم (با بی حوصلگی) : توش نوشته

    صحنه سوم
    مکان : خونمون
    زمان : حدودا! بین 9 تا 10 شب
    خواهرم: این چیه دیگه؟
    من : این کارت اینترنته
    خواهرم: خوب وصل شو ببینم
    من: باشه
    من (تو دلم) : خوب خانمه گفت توش نوشته .
    من: اه این که هیچی ننوشته دو تا کلمه نوشته با یه شماره تلفن حالا چه خاکی تو سرم بریزم نه نباید جلو خواهرم کم بیارم
    پس از حدود دو ساعت زور زدن برای ساخت کانکشن
    من: آخیش بالاخره کانکشن ساختم ..... خاک بر سر من این سه تا رو باید اینجا میزدم
    مودم: بیب بیب بیب (بوق اشغالی)
    بعد از یک ساعت
    مودم: دی دی دی دی .................. خیخخخخخخخخخخخخخ قیق قو خیخ (صدای چندش آور مودم)
    من : اه یه بار گرفت اون هم خراب بود
    تا ساعت 12 شب ==> من: نه فایده نداره بیخیال میشم
    خواهرم : بابا خوب برو از یکی بپرس
    من: نه واسم افت کلاس داره

    صحنه چهارم
    مکان: همون خونمون
    زمان: چند دقیقه مونده به سحر
    خواهرم: نشد؟
    من : نه همش یا اشغاله یا ارور میده
    مودم : دی دی دی دی
    من : وای دستشوییم گرفت برم بعد بیام ادامه بدم
    بعد از مدتی.....
    من : eh این که وصل شد
    (( و آنجا بود که دوزاری من افتاد که اون صدای گوش خراش صدای اتصال به اینترنت بوده است))
    The End
    یعنی شما بلد نیستین اینترنت کانکت کنین؟

  6. #4366
    حـــــرفـه ای Havbb's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    محل سكونت
    .: اصــــــ‍‍‍‍‍فــــــهــــان :. اسم من: حـامـد
    پست ها
    2,171

    پيش فرض

    سوتی bahareh655 را خوندم یاد یه سوتی از خودم افتادم:
    سال 42که من در دوران طفولیت بسر میبردم یه بار برای شرکت در دسته ی عزاداری توی مسجد جمع بودیم. اون مداحه اون زمان میخواست قبل از رفتن به خیابون توی مسجد نطق کنه. یادمه یکی از جمله هاش این بود:
    آیا اگه ما جای کوفیان بودیم میتوانستیم چنین کاری با امام حسین بکنیم؟
    من هم بلند و به حالت بچه گانه و کشیده گفتم: نــــــــخـــــــــیـــــ ــر !! خود مداحه هم خندش گرفته بود همه مردم هم سرک میکشیدند ببینند کی بود این حرف را زد

  7. #4367
    آخر فروم باز frnsh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    3,823

    پيش فرض

    خوب و اما کلاس سوتی امروز:

    دوستان عزیز و شاگردان گرامی امیدوارم که مشقهاتون را نوشته باشید. درس امروز ما مربوط میشه به اینکه

    اگر سوتی های شما خنده دار نیست در هنگام سوتی دادن باید موارد زیر را رعایت کنید:
    1. درس سوتی اس ام اسی یادتونه؟ همون که یه اس ام اس مینوشتید و ... رد مورد اون هرچی رده سنی اس ام اس بیشتر باشه بعدا" سوتی شما خنده دار تر خواهد بود
    2. درس سوتی در جمع های بزرگ و هنگام داشتن استرس: در اون مواردشما باید تا اونجایی که میتونید کار خودتون را ادامه بدید. مثلا" همین که شروع به بحث کردید یه سوتی میدید. رد این حالت شما حتی اگر متوجه سوتی خودتون شدید باید به کارتون ادامه بدید. این تاثیر زیادی داره بر خنده دار بودن سوتی.
    3. بعضی وقتها سوتی شما خنده داره. ولی شما در تعریف سوتی ایراد دارید که برای آموزش نحوه ی صحیح تعریف سوتی جلسه و آموزش جداگانه خواهیم داشت.
    4. در سوتی هایی که در دسته ی موارد دیگر قرار میگیرند باید تداوم عمل داشته باشید. مثال: شما از خانه دوستتان خارج میشوید و در حالی که موبایلتان در گوشتان است زنگ در خانه دوست خود را زده و میگویید که موبایل را جا گذاشتم. اگر در این حالت متوجه سوتی خود شدید همان وقت عذر خواهی نکنید و به داخل خانه رفته و در همان حال که موبایل دستتان است وانمود کنید که هنوز متوجه سوتی خود نشده اید
    5. سعی کنید در ماست مالی کردن سوتی هم سوتی بدهید. اینجوری خیلی باحال میشه
    تا جلسه بعد که احتمالا" در باره نحوه ی صحیح تعریفیدن سوتی خواهد بود.
    با تشکر از اساتید فن ( فن <>پنکه)
    موفق باشید


    بله. مفیوض شدم. آکوا سلامی کرد و حالی به پستهامون داد.
    _________________________________________________
    سوتـــــــــــــی:
    با دو تا از دوستام تو خونمون داشتیم PES بازی میکردیم.
    بعد دو تا دیگشون اومدن دم در گفتن بیا بریم پارک.
    منم از پنجره کلم بیرون بود میگفتم نه نمیتونم دارم میرم حمام.
    بعد یهو دیدم اون دو تا کلشون از اون یکی پنجره بیرونه دارن با اون دو تا دیگه حرف میزنن.
    بعد اون دو تا که پایین بودم بهم گفتن: که داری میری حمام؟؟؟؟!!!!!
    منم دستپاچه شدم گفتم خوب میخوایم باهم بریم!!!
    خلاصه مجبور شدم اون دو تا رو هم بگم بیان بالا و از الکی گفتم میخواستم یکم فیلمتون کنم.


    سوتی دیشب :

    این خواهرم اومد گوشیمو برداشت گفتم بزارش سر جاش نمیزاشت ، اومدم تهدید کنم ، میخواستم بگم اگر نزاری سر جاش یه کاری میکنم بیچاره شی ، یاد اون تیکه افتادم که میگفت "گاوش زایید" منم زبون نچرخید با توجه به همین تیکه گفتم گاوتو میازیما ، آخه یکی نیست بگه مگه تو دامپزشکی !!؟ همونجا یه نگاه بدی از اطرافیان بهم شد از همگی عذر خواهی کردم
    ( از این سوتی برداشت نشه ما خسیس هستیما ، تایم اونروزش تموم شده بود )



    سرشماری پست های ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!


    سلام سرشماری پستهای سوتی بازار کماکان ووکمن اوله اما متالیکا اگه 4 تا پست دیگه بده ازش میزنه جلو
    تبریک میگم!

    نام کاربري
    پست ها

    WooKMaN
    294


    M.etallic.A
    291


    Man Hunter
    132


    frnsh
    125
    خوشحالم که چهارم شدم!

    الان امضای من تو پستم آخرم کجاست؟؟؟!!!!
    -----
    دیشب که داشتم این سریاله رو میدیدم یا د یه سوتی افتادم
    منتظر تلفن بودم،که تلفن زنگ زد و من گوشی و ور داشتم.
    بعد از سلام احوالپرسی یارو گفت گوشی رو میدی به مامان.منم گفتم بله چند لحظه....همینجوری که گوشی و داشتم میبردم بالا واسه مامانم داشتم به این فوش میدادم که چرا الان زنگ زدی فلان فلان شده و الان میشینی یه ساعت ور میزنی و .......(اینا سانسور شد)همین که رسیدم بالا مامانم دکمه ی آن و زد گوشی روشن شه دید خاموش شد!گفت این چرا خاموش شد؟منم گفتم eeeee! این روشن بوده؟؟؟؟!!!! همونجا یه سکته ی خفیف زدم!!
    هر وقت خواستی دوباره سکته کنی به منم بگو منم همراهیت کنم! (مثل الان!)

    آخی خیالم راحت شد... اسم بابک رو که دیدم گفتم الان تاپیک قفول شده ... بچه ها خطر از بیخ گوشمون گذشت. احتیاط کنید ... مراعات کنید.
    : یعنی:

    من نمیدونم چرا هر کاری می کنم سوتی ازم در نمیاد !!!
    دوستان مرحمت کنند یه کمکی به ما بکنند .
    ممنون میشیم.

    سوتی های کوتاه اینجانب :

    فکر کنم تکراری باشه :
    -یکی تولدم رو بهم تبریک گفت منم گفتم : ممنون تولد شما هم مبارک باشه !

    -توی بانک رفتم پیش یه کارمند دیگه (حواسم نبود اشتباهی رفتم) که با پارتی بازی کارمو زود راه بندازه . یک ساعت شجره نامه مو واسش توضیح و تفصیل دادم بیچاره حق داشت چپ چپ نگاه می کرد !

    این کمتر شبیه سوتیه تا سوتی :
    -در دوران طفولیت با سرعت 120 تا با دوچرخه داشتم می رفتم ته کوچه ... لازم به توضیحه که ته کوچه ی ما در تمام ساعات روز مملو از خانم هایی بود که دور هم نشسته بودنو سبزی پاک می کردن ... بعد ناگهان کنترل دوچرخه از دستم در رفت ! بزارید صحنه رو از دور واستون توصیف کنم :
    اینجانب بعد از کنده شدن از روی زین دوچرخه ، همچنان که به انتهای کوچه نزدیک می شدم در هوا معلق هم می زدم . دوچرخه نیز پشت سر من معلق میزد و پیش می آمد ! خلاصه بعد از طی مصافتی بطول 20-30 متر ، منو دوچرخه از حرکت ایستادیم .
    یه دقیقه طول کشید تا تونستم خودمو جمع و جور کنم و وایسم . بعد از اینکه تونستم وایسم دورو برمو نگاه کردمو دیدم که همه ی خانوم های ته کوچه دارن اینجوری نگام می کنن :
    منم برگشتم رو به اونا گفتم : هیچیم نشده به خدا ! تا یکم خاطر مخدششون رو تسلی داده باشم
    بعد هم سریع جنازه ی چرخ رو ورداشتم و از صحنه متواری شدم

    میبخشید اگه بی مزه بودن . یکم تمرین کنم سوتی های خوبی میدم
    به جمع ما خوش آمدی!!!

    با اینکه 2 روز نبودم اما هیچ سوتی یافت نشد!

  8. #4368
    حـــــرفـه ای ebicross's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    مـشـهـد
    پست ها
    3,508

    پيش فرض

    دیشب چهار پنج تایی بچه ها با هم نشسته بودیم.
    یکی از بچه ها حرف از بازی جنرال زد و گفت من (یعنی خودش) انقدر جنرال بازی کردم دیگه بهم میگن رضا جنرال
    اون یکی گفت خداییش کانتر برین جمع کنید من امیر کانترم
    منم اومدم یه چیزی بگم گفتم منم ابی ساکرم.
    یهو همه خندیدن. منظورم Soccer یا همون PES2008 خودمون بود.
    شاید باورتون نشه ولی دیشب بابام اومد تو خوابم گفت صابر سوتی دادی.

  9. #4369
    آخر فروم باز alizshah's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    فعلا هیچ کجا
    پست ها
    5,618

    پيش فرض

    دیشب چهار پنج تایی بچه ها با هم نشسته بودیم.
    یکی از بچه ها حرف از بازی جنرال زد و گفت من (یعنی خودش) انقدر جنرال بازی کردم دیگه بهم میگن رضا جنرال
    اون یکی گفت خداییش کانتر برین جمع کنید من امیر کانترم
    منم اومدم یه چیزی بگم گفتم منم ابی ساکرم.
    یهو همه خندیدن. منظورم Soccer یا همون PES2008 خودمون بود.
    شاید باورتون نشه ولی دیشب بابام اومد تو خوابم گفت صابر سوتی دادی.
    جدی
    راستی بگو بیاد جنرال بزنیم ...
    راستش گفتی رضا اشنا در اومد
    ازش بپرس تو مسابقات C&C 3
    11 نشده بود ؟

  10. #4370
    آخر فروم باز M.etallic.A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    کره زمین
    پست ها
    3,962

    پيش فرض

    دیشب چهار پنج تایی بچه ها با هم نشسته بودیم.
    یکی از بچه ها حرف از بازی جنرال زد و گفت من (یعنی خودش) انقدر جنرال بازی کردم دیگه بهم میگن رضا جنرال
    اون یکی گفت خداییش کانتر برین جمع کنید من امیر کانترم
    منم اومدم یه چیزی بگم گفتم منم ابی ساکرم.
    یهو همه خندیدن. منظورم Soccer یا همون PES2008 خودمون بود.
    شاید باورتون نشه ولی دیشب بابام اومد تو خوابم گفت صابر سوتی دادی.
    نگفتی بزارید دستتونو ببوسم ؟ گذاشت ؟

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •