--
--
سوتی یکی از فامیلامون.این فامیلمون پرستاره می گفت یه بار دکتر به من گفت این آمپول و بِکش(یعنی بکش تو سرنگ)اینم قاطی کرده بوده اونروز گفته با چی ؟ با ترازو؟
----------------------
یه بار دیگه داداشم افتاده بود رو دور گیجی، مامانم بهش گفت برو گاز خاموش کن.داداشم : گا؟گاز چیه؟گاز کجاست؟
--
ببخشید اگه بی مزه بود
این سوتی برای یکی از همکلاسی های دوره راهنمایی من اتفاق افتاده بود!
ما تو مدرسه مون،وقتی سر صف وایمیستادیم،همیشه بعد از صلوات میگفتیم:"و عجل فرجهم"!
.
.
.
یه روز این دوستم با خونوادش رفته بود سینما،یه خورده پخش فیلم طول کشید یه نفر گفت:
یه صلوات بفرستین!
می گفت حواسم نبود یه دفعه بعد از صلوات بلند گفتم:..........و عجل فرجهم.............!!!!!!!!!!!!
.
.
.
فقط هم من بودم که اینو گفتم،یه دفعه همه برگشتن ببینن کی بوده؟؟؟ همونجا چراغهای سینما خاموش شد و شانس آوردم هیچ کس ندید من بودم
من نمیدونم چرا هر کاری می کنم سوتی ازم در نمیاد !!!
دوستان مرحمت کنند یه کمکی به ما بکنند .
ممنون میشیم.
سوتی های کوتاه اینجانب :
فکر کنم تکراری باشه :
-یکی تولدم رو بهم تبریک گفت منم گفتم : ممنون تولد شما هم مبارک باشه !
-توی بانک رفتم پیش یه کارمند دیگه (حواسم نبود اشتباهی رفتم) که با پارتی بازی کارمو زود راه بندازه . یک ساعت شجره نامه مو واسش توضیح و تفصیل دادم بیچاره حق داشت چپ چپ نگاه می کرد !
این کمتر شبیه سوتیه تا سوتی :
-در دوران طفولیت با سرعت 120 تا با دوچرخه داشتم می رفتم ته کوچه ... لازم به توضیحه که ته کوچه ی ما در تمام ساعات روز مملو از خانم هایی بود که دور هم نشسته بودنو سبزی پاک می کردن ... بعد ناگهان کنترل دوچرخه از دستم در رفت ! بزارید صحنه رو از دور واستون توصیف کنم :
اینجانب بعد از کنده شدن از روی زین دوچرخه ، همچنان که به انتهای کوچه نزدیک می شدم در هوا معلق هم می زدم .دوچرخه نیز پشت سر من معلق میزد و پیش می آمد !
خلاصه بعد از طی مصافتی بطول 20-30 متر ، منو دوچرخه از حرکت ایستادیم .
یه دقیقه طول کشید تا تونستم خودمو جمع و جور کنم و وایسم . بعد از اینکه تونستم وایسم دورو برمو نگاه کردمو دیدم که همه ی خانوم های ته کوچه دارن اینجوری نگام می کنن :
منم برگشتم رو به اونا گفتم : هیچیم نشده به خدا ! تا یکم خاطر مخدششون رو تسلی داده باشم
بعد هم سریع جنازه ی چرخ رو ورداشتم و از صحنه متواری شدم
میبخشید اگه بی مزه بودن . یکم تمرین کنم سوتی های خوبی میدم![]()
Last edited by علیرضا; 18-09-2008 at 23:54.
یعنی شما بلد نیستین اینترنت کانکت کنین؟![]()
![]()
سوتی bahareh655 را خوندم یاد یه سوتی از خودم افتادم:
سال 42که من در دوران طفولیت بسر میبردم یه بار برای شرکت در دسته ی عزاداری توی مسجد جمع بودیم. اون مداحه اون زمان میخواست قبل از رفتن به خیابون توی مسجد نطق کنه. یادمه یکی از جمله هاش این بود:
آیا اگه ما جای کوفیان بودیم میتوانستیم چنین کاری با امام حسین بکنیم؟
من هم بلند و به حالت بچه گانه و کشیده گفتم: نــــــــخـــــــــیـــــ ــر !! خود مداحه هم خندش گرفته بود همه مردم هم سرک میکشیدند ببینند کی بود این حرف را زد![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
تبریک میگم!![]()
![]()
خوشحالم که چهارم شدم!
نام کاربري
پست ها
WooKMaN
294
M.etallic.A
291
Man Hunter
132
frnsh
125
![]()
![]()
هر وقت خواستی دوباره سکته کنی به منم بگو منم همراهیت کنم! (مثل الان!)
![]()
![]()
: یعنی:
![]()
![]()
![]()
به جمع ما خوش آمدی!!!![]()
![]()
![]()
![]()
با اینکه 2 روز نبودم اما هیچ سوتی یافت نشد!![]()
دیشب چهار پنج تایی بچه ها با هم نشسته بودیم.
یکی از بچه ها حرف از بازی جنرال زد و گفت من (یعنی خودش) انقدر جنرال بازی کردم دیگه بهم میگن رضا جنرال
اون یکی گفت خداییش کانتر برین جمع کنید من امیر کانترم
منم اومدم یه چیزی بگم گفتم منم ابی ساکرم.
یهو همه خندیدن. منظورم Soccer یا همون PES2008 خودمون بود.
شاید باورتون نشه ولی دیشب بابام اومد تو خوابم گفت صابر سوتی دادی.
جدی
راستی بگو بیاد جنرال بزنیم ...
راستش گفتی رضا اشنا در اومد
ازش بپرس تو مسابقات C&C 3
11 نشده بود ؟![]()
نگفتی بزارید دستتونو ببوسم ؟ گذاشت ؟
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)