تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دانلود فیلم جدید
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 43 از 70 اولاول ... 3339404142434445464753 ... آخرآخر
نمايش نتايج 421 به 430 از 696

نام تاپيک: برنامه‌ی هفت

  1. #421
    حـــــرفـه ای M3HRD@D's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    محل سكونت
    دالان ســـبز WEb►ByNvAyAn.BlOgFa.CoM
    پست ها
    3,446

    پيش فرض

    گزارش کامل جلسه بررسی قصه پریا در برنامه هفت /دیالوگ به دیالوگ: شاید بهتر بود...



    برنامه دیشب هفت به بررسی فیلم قصه پریا اختصاص داشت و در آن مسعود فراستی که نظر مثبتی نسبت به فیلم نداشت روبروی فریدون جیرانی(کارگردان) و مزتضی شایسته(تهیه کننده) این فیلم نشست این گزارشی است از آنچه در این برنامه گذشت. نقد پذیری فریدون جیرانی در این برنامه قابل تحسین بود.

    فراستی: فیلم به کدام سبک است: سبک سینمای استخوان دار که جای تهیه کننده سر جایش است، فیلمنامه ای به دستش می‌رسد، خوشش می‌آید و حالا دنبال کارگردان است یا اینکه به سبک سینمای ایران کارگردان و فیلمنامه نویس می‌روند سراغ تهیه کننده و کسی را پیدا می‌کنند که ریسک می‌کند.

    شایسته: این فیلمنامه را درسال 1387 آقای جیرانی به ما ارائه دادند. ما در هدایت فیلم مطالعه کردیم و دیدیم فیلنامه بسیار خوبیست. فیلمنامه نویس ها آقای رحمان سیفی آزاد و خانم لیلا لاریجانی بودند که حدود سه چهار بار فیلمنامه را بازنویسی کردند تا در مجموع مورد تائید قرار گرفت و بعد با آقای جیرانی قرار شد فیلم را بسازیم. ستاد مبارزه با مواد مخدر هم اسپانسر فیلم شد. حدود 5-6 ماه درگیر فیلمنامه و پیش تولید بودیم و بعد وارد مرحله فیلمبرداری شدیم.

    فراستی: از فروش فیلم راضی هستی؟

    شایسته: در دو هفته اول راضی نبودیم. سه روز هست که فروش به مراتب بهتری دارد. این فیلم پیامی‌دارد که باید پدران و مادران باید بیایند ببینند. نباید بی تفاوت باشند. متاسفانه قشنگ منتقل نمی‌شود و باعث می‌شود که در انتظار تماشاچیان خلل ایجاد شود. اخیرا من می‌بینم که خانواده ها همه می‌آیند که فیلم را ببینند.

    فراستی: فیلمنامه چطوری بود؟ یعنی تو طرح اولیه را دادی و سیفی آزاد نوشت؟

    جیرانی: نه. آقای شایسته گفتند من یک طرح اعتیاد می‌خواهم. با ستاد مبارزه با مواد مخدر یک قرارداد بسته بودند و قرار بود که با ستاد کار کنند. من به سیفی آزاد گفتم یک طرح می‌خواهم. ایده اولیه طرح هم این بود: پسری که به خاطر عشق به زنش خودش را معتاد می‌کند. طرح اولیه نوشته شد. آقای شایسته پسندیدند. طرح را دادیم به ستاد. ستاد هم موافقت کرد. قرار شد فیلنامه را بنویسیم.فیلنامه را دوستان دو سه بار نوشتند تا ورژن آخر که من آن را نوشتم. آن چیزی که نوشته شد همان چیزی بود که فیلمنامه نویس ها در ابتدا فکر کرده بودند. بازنویسی نهایی انجام شد و رفتیم سر صحنه .

    فراستی: چیزی که من با آن مسئله دارم این است که به نظر می‌آید همانطور که هم تو و هم آقای شایسته توضیح دادید چون فیلمنامه سفارشی است از اول نگاه سفارشی ستاد مبارزه با مواد مخدر روی فیلم سنگینی می‌کند.

    شایسته: فیلم سفارشی نبوده. ما در هدایت فیلم فیلمنامه را انتخاب و با آقای جیرانی روی آن کار کردیم. بعد به ستاد ارائه دادیم و آنها پسندیدند و نظراتی دادند که اتفاقا نظرات خوب و کارشناسی بود که به فیلم اضافه کردیم. اگر ستاد مبارزه با مواد مخدر می‌گفت ما این کار را انجام نمی‌دهیم اشکالی نداشت خود هدایت فیلم مصر بود که این کار را انجام دهد.

    فراستی: تمایل خیلی قدیمی تو که من به آن نظر مثبت دارم در این قصه کم است. یعنی قصه خوب پرداخت نشده. پیام مهم تر از قصه شده. یعنی ما می‌خواهیم ته فیلم به این نتیجه برسیم که اعتیاد چه بلایی سر آدم می‌آورد حتی شوخی شوخی یا لج بازی و یا هر انگیزه ای و راه فرار ندارد.این برداشت مانع این شده که قصه چفت و بست خوبی داشته باشد. به نظر من دوچیز به فیلم لطمه جدی زده. یک، قصه که روان نیست. به نظر من کار بعدی سیفی آزاد استخوان دار تر است. اینجا قصه به نظر من خیلی نخ نما شده، خوب پرداخت نشده، آدم ها در نیامدند. می‌خواهم بگویم که پیام بیش از قصه در آمده.

    جیرانی: تو اصلا داستان فیلم را از چه زاویه ای تعریف می‌کنی؟

    فراستی: قصه یک خطی فیلم که من از آن خوشم می‌آید، یک آدمی‌که یک روزنامه نویس سیاسی تند هست با یک زن معتاد که یک عکاس صنعتی هست ازدواج می‌کند. اون اعتیاد را بعد از ادواج ترک نمی‌کند با اینکه عاشق هم هستند. این سعی می‌کند برای ترک او خودش هم معتاد بشود تا نشان بدهد معتاد یعنی چه. این قصه خوب است. ولی در طرح قصه، کلی بحران دارد.

    جیرانی: ما قصه را از این زاویه ندیدیم. در تعریف تو سیاوش مسرور شخصیت اول است. در تعریف ما که شاید هم اشتباه کرده باشیم یک دختری از یک خانواده سنتی که پدرش برای آینده اش تصمیم گرفته در مواجهه با عشقش متوجه می‌شود که این تصمیم غلط است و در آخر وقتی تصمیم می‌گیرد خودش برای زندگی اش تصمیم بگیرد از عشق خودش می‌گذرد. بر اساس این قصه که تعریف کردم شخصیت اول ما حدیث مسرور بود. من از چی قصه خوشم امد. اینکه دو تا روایت با هم قاطی شدند و من از روایت فیلم خوشم آمد. یعنیبه این دلیل خوشم آمد که قصه از آخر شروع می‌شود با یک بحرانی که تو در این بحران اولیه هم حدیث مسرور را معرفی می‌کنی هم موقعیت دراماتیک را معرفی می‌کنی یعنی مثلث عشقی، و هم با موقعیت چهار کاراکتر اصلی فیلم درهمین سکانس آشنا می‌شوی. بر خلاف نظر تو من معتقدم اشکال فیلم قصه زیاد آن هست. من همان ابتدا گفتم که اصلا مینی مال نمی‌خواهم. دوربین روی سه پایه می‌خواهم. نمی‌خواهم دوربین روی دست کار کنم. موسیقی عین فیلم های ملودرام می‌خواهم. تمام هم و غم من این بود که یک فیلم عشقی بسازم با معضل اعتیاد.

    فراستی: خب فیلمی‌که من دارم می‌بینم فیلمی‌نیست که تو می‌خواستی. من نگفتم که قصه کم می‌آوردکه تو گفتی قصه زیاد، مشکل فیلم است. من گفتم مشکل فیلم، قصه است. یعنی از هر زاویه، چه از زاویه تو و چه از زاویه من مشکل روایت وجود دارد. بهرحال مخاطب هم قصه را مثل من دیده، مردی که برای ترک دادن زن معتادش چنین ریسکی می‌کند. یعنی حتی انگیزه های مرد در نمیاد و زن معلوم نمیشود که چرا در شروع ازدواج ترک می‌کند و به سرعت می‌فهمیم که ترک نکرده. و وقتی مرد معتاد میشود، میرود خارج و ترک می‌کند و بچه دار می‌شود و تمام.

    شایسته: مادر افشار می‌گوید که شش ماه زیر نظر من بوده و من سختی کشیدم تا ترک کرده

    فراستی: این یک جمله کاری با من نمی‌کند. آن چیزی که من از این خانم می‌بینم در اول فیلم با وجود اینکه معتاد هست ولی سرپاست، کلاسش را می‌رود و ...

    شایسته: نوع علایم اعتیاد فرق می‌کند. شیشه، کراک و اینها آدم را سرحال می‌آورد. خطری که جامعه را تهدید می‌کند اعتیاد به کراک و شیشه و اینهاست. خب این یعنی چی؟

    جیرانی: چهره در اعتیاد جدید دیگر مثل فیلم های قدیم داغون نیست. در دهه 70 و 80 شکل اعتیاد و معتاد عوض شده. یک نکته دیگر که در حرف هایت بود را من توضیح بدهم که دختره ابتدا اعتیاد را ترک نمی‌کند، از ابتدا اعتیاد دارد.

    فراستی: آن ترک قسمت دوم را که اصلا ما نمی‌فهمیم.

    جیرانی: اصلا قرار نبوده بفهمیم. برای اینکه برای ما مهم بوده که حدیثی که در یک جایی می‌رود و علیه دختر میزند که معتاد بوده حادثه محرک ما قرار می‌گیرد. ما از اینجا قصه مان شروع می‌شود. البته ما یک جایی اشتباه کردیم که بعدا می‌گویم. ولی ما بر اساس حدیث رفتیم جلو. یعنی سعی کردیم که از این روایت بگذریم تا برسیم به روایت خودش. دو روایت خیلی خوشگل کنار هم قرار می‌گیرند. نقطه عطف میانی جاییست که دخترمی‌گوید چرا برای من تصمیم گرفته اید. در مرحله دوم از یک جایی پسر دچار گرفتاری هایی می‌شود که بعد از عشق پیش می‌آید. دو تا نکته هست که به هم گره می‌خورند. یک دیالوگ اینجا هست که کاش نمی‌بود. اونجایی که اراده و اینها، که کاش نمی‌گفت. این دیالوگ یک تصور دیگری ایجاد می‌کند. در حالی که اینقدر فشار بهش وارد شده که این فشار شرایط باعث شده به اعتیاد روی بیاورد. کاش این دیالوگ را نداشتیم که "من ثابت می‌کنم که فلان"، تو را گیج می‌کند که دارد از یک موضوع دیگر حرف می‌زند. دیالوگ اضافی آنجا اذیت می‌کند سکانسی که می‌توانسته خوب باشد.

    فراستی: من فکر می کنم حتی تدوین علیه فیلم است. یعنی تدوین یک فیلم ملودرام را که عشق مسئله اش بوده و اعتیاد تبدیل کرده به یک فیلمی که بشدت منقطع است. منحنی از یک آدمی شروع می‌شود که حدیث است، ول می‌شود، می‌رود سراغ سیاوش، ول می‌شود بعد می‌رود سراغ پدر و بعد سراغ سروین. چهار نوع روایت، چهار آدم که باید روایت کنند که این روایت اصلی را خدشه دار می‌کند و همینطور آدم ها را. بنظر می رسد ابعاد شخصیت خیلی هاش کنده شده حذف شده. نمی فهمم که زمانی چرا عاشق می‌شود. پسری که یک نویسنده سیاسی تندو تیزه با یک اصولی، این اصلا نمی‌خورد به دختری که اونجوری وضع آرایشش هست و شیطنت می‌کند.

    جیرانی: اول اینکه چهار تا روایت نیست. اگر تو این برداشت را کردی شاید اشتباه ماست. دو تاست. یکی از طریق حدیث و یکی از طریق نوار که روایت مصطفی است. سروین در روایت مصطفی وجود دارد و مستقل نیست. مگر ته فیلم که روایت تمام می‌شود و می‌شود روایت کارگردان، آنجا سروین را مستقل می‌بینیم که ما اینجا باز یک پلان اشتباه کردیم. شاید ما نتوانستیم فیلم را دربیاوریم. چون فیلم با بیننده محک زده می‌شود.

    فراستی: تدوین و بحث نوار آسیب جدی به فیلم و کارگردان می‌رساند.

    جیرانی: نوار آسیب جدی نزده، یک خورده از زمان عقب است. نوار به زمان ما بر می‌گردد. البته در فیلمنامه رو کاغذ بود، یادداشت. من تبدیلش کردم به نوار. کاش تبدیل کرده بودیم به لپ تاپ.

    فراستی: به نظر من مشکل اصلا ابزار نیست که به لپ تاپ تبدیل شود. مشکل این هست که نوار اصلا منطق ندارد. یعنی اینکه حالا این آدم خیلی مهمی نیست که من حالا باید نوارهاشو بشنوم که آدم سیاسی و نویسنده خیلی مهمی بوده که نیست. یکی دو تا جمله ما می‌شنویم. آخر سر هم حدیث می‌گوید نوشته ها را بده. و او می‌گوید که پدرت آن ها چاپ نکرده. اصلا این گنگ است.

    شایسته:معذرت می‌خواهم در مورد اینکه چرا زمانی عاشق افشار شده باید بگویم که در فیلم اصلا شرایطی فراهم می‌شود که این اتفاق می‌افتد. همینطوری یکدفعه نبوده که عاشق شدن این باعث می‌شود که حدیث متوجه بشود و خودش را کنار بکشد.

    جیرانی:توضیح دادن این سخت است ولی آدمی با این تیپ بیشتر عاشق چیزی می‌شود که ندارد، نه چیزی که کنارش هست. فیلم می‌خواهد این را بگوید. بعد در آخر فیلم متوجه می‌شود که این دختر سنتی که کنارش هست چقدر خوب بوده و چقدر دختره بزرگ شده. من معتقدم الان اینطوری بیشتر عاشق می‌شوند، تا از جنس خودشان. این ها اعتراضی است علیه قراردادهای اجتماعی که در واقع بخشی از ملودرام است.

    فراستی: از این نگاه خوشم می‌آید. چیزی را که ندارد جستجو می‌کند. ولی باید دربیاید فریدون. یعنی من باید متوجه بشوم این آدمه،نه نگاه کلی تو نسبت به جوان ها. چیزی را که ندارد می‌خواهد. پسری که به دختر قبلی می‌گوید چادرت کو و بعد سراغ این دختر می‌رود. اصلا توضیحش داده نمی‌شود. یعنی این عشق کاملا الکن است.

    جیرانی: ما یک دیالوگی داشتیم که فکر می‌کردیم کافیست، در بیمارستان که برای این پسر دختری که تا این وقت شب بالای سرش ایستاده خیلی عجیبه. ما فکر می کردیم همین دیالوگ کافی هست نظرخودم را می گویم. حالا که تو می گویی شاید واقعا در نیامده.

    فراستی: من گفتم تدوین به نظر من آسیب رسانده. برای اینکه تدوین منطق تو را بازگو می‌کند. با تدوین فیلم وارد یک منطق روشن نمی‌شوم. فیلم می توانست تدوین سرراست تری داشته باشد که حالت معمایی نمی داشت. دختر معتاد قصه عشقش بهتر از حدیث درآمده. حدیث که اصلا رو هواست. من اصلا حدیث را نمی‌شناسم. یک تیپ می شناسم. تیپ دختر یک آدم مذهبی که یقه اش را هم می بندد.

    جیرانی: نماد یک آدم فرصت طلب است

    فراستی: اونم بشدت فکر می‌کنم کاریکاتورست حتی تیپ نیست.

    جیرانی: اگر صحنه هایی را که در آمده بود می‌دیدی الان بهتر می توانستیم بحث کنیم. کمی از این شخصیت کم شده. اینکه تدوین اگر طور دیگری می بود، شاید. ولی این تدوین مطابق سلیقه ما پیش رفته. علاقه ای که من کارگردان داشتم.تدوین فراتر از این نرفت.

    شایسته: خیلی ها که این فیلم را دیده اند برایشان تدوین و نوع کارگردانی عجیب بوده و بر خلاف نظر جنابعالی نظرشان این بوده که تدوین جالبی بوده و تازگی داشته.

    فراستی: در کارگردانی و شخصیت پردازی کاری که با سیاوش می‌شود غیر از قسمت حاد شدن اعتیادش که به نظر من بازی خوب است و در می آید به نظر می‌آید جاهایی که همین آدم باید نقش یک نویسنده تند را داشته باشد اصلا تصویر درست نیست. کاغذبازی هاش رو اصلا نمی‌فهمم.

    جیرانی: یک پرابلم بزرگ سینمای ایران این است که نمی‌توانی ابعاد نویسنده را دربیاوری. هم نمی‌توانی هم یک چیزهای دیگری در خودت هست که نمی‌گذارد. بار نویسندگی در تمام فیلمنامه ها منهای هامون که من دوست دارم، تو دوست نداری، در نیومده. حرفت کاملا درست است بعد روزنامه نگاری و نویسندگی قهرمان خوب در نیامده.

    فراستی: اسم قصه پریا؟

    جیرانی: فضا، شرایط، یک اسم استعاره ای است در ورای کل آن فضایی که می‌بینیم که پریایی نیست.


    منبع:کافه سینما
    Last edited by M3HRD@D; 02-07-2011 at 11:44.

  2. 10 کاربر از M3HRD@D بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #422
    R e b i r t h Kurosh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    همون جا ! :دی
    پست ها
    10,857

    پيش فرض

    همون مترسکی که بچه‌ها گفتن لایق شایسته‌ی بیچاره بوده
    یکی دو جا می‌پره وسط نظرش رو میده، هیشکی محل هم نمی‌ذاره بهش! نمی‌کنن جوابشو بدن !
    ولی خوشمان آمد؛ هم از نقد کامل فراستی، هم از دفاعیات و البته قبول اشتباهات فریدون ...
    جلسه‌ی نقد خوبی بوده ...


    پ.ن: با تشکر از میلاد بابت خلاصه، و مهرداد بابت نقل متن ... فقط منبعش هم بذار، زحمت کشیدن بچه‌ها
    Last edited by Kurosh; 02-07-2011 at 10:02.

  4. 5 کاربر از Kurosh بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #423
    Banned
    تاريخ عضويت
    Mar 2010
    محل سكونت
    پایتخت تاریخ و تمدن
    پست ها
    1,035

    پيش فرض

    خدایا با نام تو
    باسلام
    ممنون مهرداد جان.زحمت کشیدی



    حامد

  6. #424
    حـــــرفـه ای M3HRD@D's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    محل سكونت
    دالان ســـبز WEb►ByNvAyAn.BlOgFa.CoM
    پست ها
    3,446

    پيش فرض

    همون مترسکی که بچه‌ها گفتن لایق شایسته‌ی بیچاره بوده
    واقعا نقش هویج رو داشت تا شایسته میومد حرف بزنه جیرانه میگفت : نه الان خودم میگم نه الان میگم نه همون رو میخواستم بگم

  7. 7 کاربر از M3HRD@D بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  8. #425
    Banned
    تاريخ عضويت
    Mar 2010
    محل سكونت
    پایتخت تاریخ و تمدن
    پست ها
    1,035

    پيش فرض

    خدایا با نام تو
    با سلام
    بنده خدا چیزی تو چنته نداشت! اطلاعات صفر.الحق و والانصاف جیرانی از لحاظ اطلاعات در کمتر موضوعی کم میاره!



    حامد

  9. این کاربر از NirvanaH بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  10. #426
    کاربر فعال انجمن عکاسی Aless's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    محل سكونت
    Isfahan
    پست ها
    1,078

    پيش فرض

    چرا جیرانی سر قضیه پیامک اینقدر عصبانی شد؟!

  11. #427
    داره خودمونی میشه redribbon's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    140

    پيش فرض

    آقا کسی میدونه قضیه امین تارخ دقیقا چی بوده؟(بی نجابتیش )

  12. #428
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    روی مرکز زمیــن
    پست ها
    3,410

    پيش فرض

    چرا جیرانی سر قضیه پیامک اینقدر عصبانی شد؟!
    بیشتر به خاطر گزینه "هیچکدام" بود ...
    یه بی احترامی بود به نظر من هم !

  13. 4 کاربر از Behsood بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  14. #429
    Banned
    تاريخ عضويت
    Mar 2010
    محل سكونت
    پایتخت تاریخ و تمدن
    پست ها
    1,035

    پيش فرض

    آقا کسی میدونه قضیه امین تارخ دقیقا چی بوده؟(بی نجابتیش )

    خدایا با نام تو
    با سلام
    ظاهراً پوریا پورسرخ از شاگردای مدرسه! بازیگری امین تارخ بوده. جیرانی از پوریا پرسید چرا اینقدر سریع رفتی روی جلد مجله و مثلا معروف شدی؟اونم که خواست خودشیرینی کنه، گفت:آخه من از شاگردای آقای تارخم.تارخ هم که اوضاع رو مناسب دید گفت تا حالا هر کی از مدرسه(یا همون آموزشگاه)اومده بیرون، دو روزه معروف شده!!!!





    حامد

  15. 5 کاربر از NirvanaH بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  16. #430
    Banned
    تاريخ عضويت
    Mar 2010
    محل سكونت
    پایتخت تاریخ و تمدن
    پست ها
    1,035

    پيش فرض

    خدایا با نام تو
    با سلام
    فکر کنم احسان برنامه هفت از هفته دیگه باید بره دنبال یه کار دیگه! چون همه آتیشای هفته قبل از گور اون بود. البته با اون دماغ 10بار عملیش فکر کنم برا شروع، نقش اول یه فیلم با کارگردانی یوسف تیموری بهش بدن تا حال کنه! بنده خدا یوسف تیموری!!!



    حامد

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •